نخلستان
نخلستان ، نماد ایستادگی و مقاومت







مهر 1399
شنبه یکشنبه دوشنبه سه شنبه چهارشنبه پنج شنبه جمعه
 << < جاری> >>
      1 2 3 4
5 6 7 8 9 10 11
12 13 14 15 16 17 18
19 20 21 22 23 24 25
26 27 28 29 30    





گمنام یعنی کسی که حتی دنیا را به اندازه یک نام هم نمی خواهد



جستجو







موتور جستجوی امین





مهر 1399
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << < جاری> >>
      1 2 3 4
5 6 7 8 9 10 11
12 13 14 15 16 17 18
19 20 21 22 23 24 25
26 27 28 29 30    



مهر 1399
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << < جاری> >>
      1 2 3 4
5 6 7 8 9 10 11
12 13 14 15 16 17 18
19 20 21 22 23 24 25
26 27 28 29 30    



پلاگین


تقویم جلالی جهرم




 
  اسلام رحمانی یا رحمت اسلامی؟ ...

#تولیدی

#به_قلم_خودم

ماه #پیامبر #رحمت است و آمده تا #کرامتهای #اخلاقی را در بین مریدانش، نشر دهد. همانند مادری دلسوز و مهربان! آنقدر مهربان که مورد خطاب قرار می‌گیرد:

#لَعَلَّکَ #باٰخِعٌ #نَفْسَکَ
نزدیک است حفظ جان خودت را بخاطر شدت علاقه به، هدایت مردم به #صراط #مستقیم ، نادیده بگیری!

ای مومنین!
#حَریٖصٌ #عَلَیْکُمْ! این پیامبر به سعادتمند شدن شما، شوق فراوان دارد و #بِالْمُؤْمِنیٖنَ #رَئوُفٌ #رَحیٖم وبرای افراد با ایمان، رأفت بسیار دارد و بی‌اندازه مهربان است.
اما!
هدف رسول خدا از این همه مهر و محبت چیست؟
نابخردان این خصلتهای #رَحْمَةٌ #لِلْعاٰلَمیٖن را، یک نوع محبت افراطی تلقی نموده و از آن با عنوان #اسلام #رحمانی یاد می‌کنند غافل از آنکه:
این تکمیل کننده مکارم اخلاقی، عبد مطیع خداوندی است که #رَبُّ #الْعاٰلَمیٖن نیز هست یعنی، این رحمت را در جهت تربیت و تهذیب نفوس به کار می‌گیرد و اولین آیاتی که بر قلب و روح مبارکش نازل می‌شود حکایت از رسالتی سنگین و هدایتی عظیم دارد.
لذا!
نبی مکرم اسلام وظیفه‌اش، ابلاغ و اجرای فرامین الهی آنهم بدون تبعیت از هوا و هوس‌های این و آن است. او برگزیده شده تا خلیفه خدا بر روی زمین در امر:

#عَلَّمَ #الْإِنْسٰانَ #ماٰ #لَمْ #یَعْلَمْ باشد و این تربیت و تعلیم و به عبارتی #تزکیه #تهذیب مهمترین بخش رسالت اوست.
اما!
مهمترین وظیفه پیامبر رحمت چه بود؟
آنجا که می‌فرماید:
#یاٰ #أَیُّهَا #الرَّسوُل #بَلِّغ #ماٰ #أُنْزِلَ #إِلَیْک‌‌‌……
بله! دستور ابلاغ ولایت و تعیین ولیّ و وصی!
که اگر همان انسان کامل نمونه رحمت الهی، این رسالت گران و دشمن آفرین را به انجام نرساند گویی، هیچیک از آن مکارم اخلاقی و رحمان و رحیمی او کارساز نبوده و عملا هیچ رسالتی انجام نگرفته!
پس:
او گرچه پیامبر رحمت است اما:
#أَشِدّاءُ #عَلَی #الْکُفّاٰر #وَ #رُحَماٰءُ #بَیْنَهُم است که به هنگام اجرای حکم الهی، به نبرد با ابوجهل‌ها و ابوسفیان‌ها می‌پردازد و از هیچ قدرتی، رعب و هراسی ندارد.
و
دشمنان اسلام باید بدانند که هر اتهامی به وجود مقدس رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) نه تنها از محبوبیت او در قلوب مومنین و محبانش نمی‌کاهد بلکه، روز بروز بر درخشش جلوه نورانی او افزوده شده و بددلان و ضربه خورده‌های از دین اسلام را، بی‌آبروتر و خوارتر می‌سازد.
و
امروز پس از چهارده قرن سنگ اندازی جاهلان و معاندان، خورشید رسالت همچنان پرفروغ و اثرگذار با حرارت و انرژی هر چه تمام‌تر بر آسمان دلهای آماده پذیرش حق، می‌تابد تا پرچم سبز عدالت طلبی حضرت ختمی مرتبت را به دست آخرین یادگار منتظر بسپارد.

باش تا صبح دولتت بدمد

موضوعات: بدون موضوع
[دوشنبه 1399-07-28] [ 02:56:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  سحر کوچولو! ...

#تولیدی

#به_قلم_خودم

#خاطرات_یک_جهاد

چند ماهی می‌شد به بهانه‌های واهی و بیهوده، خانه و زندگی و سحر کوچولو و همسرش آقا مرتضی را رها کرده و به خانه پدری پناهنده شده بود.

از عباس آقا و طاهره خانم، پدر و مادر زهره اصرار برای بازگشت و گذشت و از طرف او انکار و توجیهات پوچ و بی‌اساس برای قهر و فرار از زندگی.

هر چه مادر از سحر پنج ساله و سرگردانی دامادش می‌گفت ولی هر بار دختر به بهانه‌ای طفره می‌رفت که، زندگی من باید چنین باشد و چنان!

و مادر همچنان نصیحت می‌کرد که:
عزیزم! مگر چه کم داری، خدا را شکر شوهر سربراه، فرزند سالم، خانواده خوب، و از همه مهمتر سلامتی!
زهره تلخندی زد وگفت:
چه حرف‌هایی می‌زنی مادر‌جان! از کِی تا حالا، سلامتی جای وسایل رفاه و آسایش را گرفته؟ آخر من نزد دوست و فامیل آبرو دارم ولی آقا دامادتون می‌فرمایند تجملاته! تشریفاته!

من چطور با مردی زندگی کنم که چند تا سرویس مبل و مارک و برند روز را اسراف می‌داند و مرتبا به فکر قناعت و صرفه‌جویی هست و به اصطلاح خودش آینده‌نگر!

مادر گفت:
من که هر چه می گویم تو یک بهانه جدید می‌آوری، لااقل دلت برای آن طفل بیچاره هم نمی‌سوزه که آرزو دارد مادرش را در خانه خودشان و سَرِ زندگی‌اش ببیند؟ خدا خودش بهمون رحم کند والا من که از عاقبت این کار می‌ترسم! خدا را خوش نمیاد ناشکری کنی.

مدتی طبق روال گذشت، چند روزی بود زهره سردرد می‌گرفت و روز بروز تشدید می‌شد. هر چه پدر و مادر اصرار کردند که به پزشک مراجعه کند، زهره زیر بار نرفت و می‌ترسید با مراجعه به مراکز درمانی #کرونا بگیرد!

اما بالاخره سردرد زهره آنقدر شدید شد که مجبور شد به دوست پرستارش زهرا، زنگ بزند و جریان را بگوید.

زهرا پرستار بیمارستان بود و در ایام کرونایی، تمام وقت کار می‌کرد و حتی به بیماران هم سرمی‌زد و با آنان در ارتباط بود، لذا به زهره گفت:
صبر کن عزیزم! باید از بخش بیرون بیایم و ضدعفونی بشوم، خودم تماس می‌گیرم.

درد و ناله زهره لحظه‌ای قطع نمی‌شد، بسیار بی‌حوصله شده بود، مادر به آرامی کنارش نشست و گفت: زهره جان! بهترین موقع هست اجازه بده یک زنگ به آقا مرتضی بزنم، خودت بهتر می‌دانی که چقدر به فکر تو هست! ولی زهره با تندی جواب داد:
مادر! تو رو خدا، اصلا حوصله ندارم. حرفش را هم نزن.

ساعت هشت شب، زهرا پشت خط بود، زهره گوشی را برداشت و گفت: من که هلاک شدم پس کی بیایم؟

زهرا گفت: همین الان بیا.
زهره با مادرش یک ماشین دربست گرفتند و طاهره خانم به یاد روزی افتاد که با ماشین آقا مرتضی برای به دنیا آمدن سحر به بیمارستان رفتند….

بخش اورژانس حسابی شلوغ بود، به زحمت خودشان را به زهرا رساندند، او علاوه بر پرستاری، یکی از دوستان صمیمی و مَحرَم راز زهره بود و از همه ماجرا خبر داشت، علاوه بر این از قبل طاهره خانم با زهرا صحبت‌هایی کرده بود.

خانم پرستار رو به مادر زهره گفت: لطفا شما همینجا بمانید، من زهره را می‌بَرم و خودم مراقبش هستم.

خانم پرستار از زهره پرسید:
سر دردت خیلی شدیده؟ از کِی گرفتی؟….
از چند سالن عبور کردند و در بخش بیماران عادی، نسخه داده شد و تزریقات انجام گرفت. پس از ساعتی زهره کم‌کم آرامش خود را به دست آورد. رو به خانم پرستار گفت: دستت درد نکند زهرا جان! بی‌زحمت من را پیش مادرم ببر.

زهرا گفت چشم و دوستش را که کمی در اثر داروها گیج بود روی ویلچر نشاند و یک ماسک و یک جفت دستکش به او داد و گفت: اینها را جهت احتیاط استفاده کن، چون بیماران کرونایی اینجا زیادند.

زهره با تعجب پرسید:
اتاق خاکستری! اتاق سیاه! داری من را کجا می‌بری؟
پرستار گفت: مگر نمی‌خواستی از شرِّ سردرد خلاص شوی. صد‌بار بهت گفتم عصبیه عصبی می‌فهمی!
حالا هم بیا از قسمت ویژه و کنار بخش‌های کرونایی که مشکلی ایجاد نمی‌کند، تو را عبور دهم تا دیگر نگویی سلامتی هم شد نعمت؟

زهره بشدت ترسیده بود، بیمارانی که از خود بیخود و در بین مرگ و زندگی دست و پا می‌زدند….
دختر بچه‌هایی که زیر سرم‌ها و لوله‌های اکسیژن، چهره معصومشان گم شده بود.

زهرا ادامه داد: خیلی از این مبتلایان آرزو دارند یک بار دیگر صدای فرزندشان را بشنوند و اعضای خانواده را ببینند، اینها دیگر به وسایل #آسایش نمی‌اندیشند بلکه به دنبال لحظه‌ای #آرامش‌اند.

بله زهره خانم! دنیا خیلی بی‌ارزش‌تر از آنی است که ما فکر می‌کنیم، باید تا سالم و زنده هستیم قدر همدیگر مخصوصا اطرافیان خود را بدانیم و… الان خودِ من چندین روز است به پدر و مادرم سر نزدم، خیلی دلم برایشان تنگ شده، حداقل همسرم را در محل کارم می‌بینم. زهره جون من هم مثل تو قبل از کرونا، همیشه غصه بچه‌دار‌نشدن را می‌خوردم و زندگی برایم هیچ معنایی نداشت ولی از موقعی که این بیماران را دیدم و درد و دلشان را شنیدم، فقط و فقط به #سلامتی فکر می‌کنم!

پرستار از منطقه ویژه عبور کرد و زهره را تحویل مادرش داد و رفت.
مادر مشغول پیدا کردن شماره آژانس بود که زهره در حالی که اشک شوق می‌ریخت، رو به مادر گفت:
دست نگهدار مادر عزیزم! به آقا مرتضی زنگ زدم کم‌کم از راه می‌رسد….

موضوعات: بدون موضوع
 [ 01:36:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  شرط اول قدم آن است که مجنون باشی! ...

#یک نکته

زندگی مانند یک نماز است از اذان شروع و با شهادتین و سلام بر ائمه و ملائک خاتمه می‌یابد.
در این بین اگر سهوا خطایی کردی! او عظیم العفو است و اگر عمدا به گناه افتادی! حَسَنَ التَّجاوز است.
پس:
اگر گناهان حتی به عظمت کوهها و زیادی کَف دریاها باشد، قطعا و حتما می‌بخشد اما:

شرط اول قدم آن است که مجنون باشی
یعنی:
بی‌ریا و خالصانه و با پای دل بیایی.

موضوعات: بدون موضوع
 [ 01:34:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  معلم مجازی  ...

#تولیدی

#به_قلم_خودم

#معلم‌#تهذیب#تعلیم

? ? ? ? ? ? ? ?
درود و سلام خدا و بندگان صالحش بر تو ای مظهر شرافت و نجابت و ای نجات دهنده بشر از ظلم جهالت!
? ? ? ? ? ? ? ?
تو یک بشر معمولی نیستی چرا که خداوند هم به نامت و هم به مرامت قسم یاد کرده است:

الرَّحمن ? علَّم القرآن ? خَلَق الإنسان ? علَّمَهُ‌الْبَیان ?
❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤
اما مقام والای تو به این هم، محدود نمی‌شود چرا که قلم تعلیم و قدم متعالی و هدف نورانی‌ات همه و همه مورد توجه اول مربی جهان خلقت یعنی حضرت ربُّ‌العالمین است آنجا که میفرماید:

ن ? والقلم و ما یسطرون ?

? ? ? ? ? ? ? ?
مقام و منزلت تو، هم به اندیشه ارزشمند توست و هم، به کرامت و عظمت آنچه می‌گویی و می‌نگاری که آن، چیزی جز تزکیه و تربیت و تعلیم نیست.

? ? ? ? ? ? ? ?
نام مبارک تو یادآور مجاهدت و صداقت و ایثاری است که بهار زندگیت را گُلباران قدم‌های پاک و دلهای روشن فرزندان این مرز و بوم نمودی و راحتی جان را با جهاد علمی فی‌سبیل‌الله معاوضه کردی و آنگاه مفتخر به دریافت مدال پرافتخار معلمی شدی!

? ? ? ? ? ? ? ?
درود خدا بر تو ای انسان رها شده از اسارت زنجیرهای بدعت و کج‌فهمی و بدآموزی که رسالت انبیا را که همان تزکیه و تعلیم است، سرلوحه رفتار و کردار خویش قرار دادی و پشت پا به هر نیرنگ بَدرنگ و ذلت‌بار زدی!

? ? ? ? ? ? ? ?
و هزاران تعظیم در برابر روح با عظمت و ذلت ناپذیر و ضد‌سازش و تسلیم تو که تهذیب و تحصیل دینی و اسلامی و انقلابی را در جهت تداوم خط و راه شهدا برگزیدی تا بار دیگر، نسلی #سلیمانی پسند را پرورش دهی و پشت پا بزنی به هر چه سند ذلت‌بار شرق و غرب است!

? ? ? ? ? ? ? ?
آری معلم! امروز و همه روزهای زندگی، بنام توست که در هیچ صحنه‌ای حتی آنگاه که جانِ عزیزت در خطر ویروسهای بی‌رَحم بود، ما را رها نکردی و از راحتی‌های مُجاز خود بریدی تا نشاط بخش روح و جسم ما در فضای تعلیم مَجازی باشی!

☔ ☔ ☔ ☔ ☔ ☔ ☔ ☔
ارزش و بهای مجاهدت تو را باید خدای کریم هدیه کند که، هیچ تصویر و قلمی را یارای بیان مقام و منزلت شریف تو نیست!

? ? ? ? ? ? ? ?
خدایا به همه معلمان سرزمینم علم نافع و به همه طالبان حقیقت، اهتمام به دانش و تجربه‌اندوزی و برترین بهره‌وری و توفیق خدمت در راه رضای خودت را عطا بفرما!
? ? ? ? ? ? ?

موضوعات: بدون موضوع
 [ 01:32:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  عمل زیبایی و سرویس ناهار خوری! ...

#تولیدی

#به_قلم_خودم

#پویش #مردمی

از دار دنیا مال و اموال چندانی نداشت جز همین زندگی ساده تک‌نفره که آنهم سهم وارثان بود و چند صباحی اجازه داشت در آن خانه زندگی کند.
گاهی:
خود را سرزنش می‌کرد که ای کاش تا سر سفره پدر و مادر بودم، همان روزهای اول جوانی به یکی از خواستگاران جواب مثبت داده و شاید تا الآن صاحب چند تا بچه قد و نیم قد بودم.
و:
گاهی چهره به نظر مردم! نازیبایش را؟! به ذهن می‌آورد که:
دیگر کی حاضر به زندگی با من می‌شود، آنهم با این قیافه و شرایط زندگی‌ام؟!
اما:
سرزنش همسایه‌ها بیشتر آزارش می‌داد که:
در ازدواج تو، گرهی سخت افتاده که تا تغییر نکنی و اوضاعت را سر و سامان ندهی، درست نمی‌شود!
و
اعظم با تردید و اضطراب جویا شده بود که مثلا چه تغییری؟
یکی می‌گفت:
ببین دخترجان! مردم این دوره عقلشون به چشمان‌شان هست، خب ظاهر و نمای خانه شما را که می‌بینند، حتی رغبت زنگ زدن هم از دست می‌دهند!!!
و
آن یکی اظهار نظر می‌نمود که:
آخه این همه دختر خوشرنگ و لعاب تو کوچه و خیابانه! کی میاد سراغ تو؟ لااقل یک عمل زیبایی شاید بتواند گره کور زندگی‌ات را باز کند!
و
عده‌ای افاضه می‌فرمودند:
عزیز من! این حقوق ناچیز پدری‌ات که برای وارثان نیست، برو حداقل یک دست مبلمان و سرویس ناهار‌خوری، یا یک ظرفشویی که خیلی اسم و رسم دارد! بخر و خودت را از این بدبختی خلاص کن!
و
عده‌ای هم مراجعه به فال‌ و دعا نویس را پیشنهاد می‌دادند بلکه گره از بخت بسته باز شود!
…..
ماه پیامبر رحمت (ربیع‌الاول) بود و اعظم در تنهایی خویش‌، به پخش اخبار و تصاویر #پویش‌های #مردمی از تلویزیون نگاه می‌کرد و در دل با خدای خود می‌گفت:

بارالها!
تو خوب می‌دانی که من در خلقت خود نقشی نداشته و یقین دارم که در آفرینش تو، عیب و نقصی نیست مگر اینکه … و من را نیز سالم آفریدی و نعمت ایمان و پدر و مادر مومن و صالح دادی!

خدایا! من نه تنها حرفهای پوچ یک عده نادان را نمی‌پذیرم بلکه،
تو را شاهد می‌گیرم که من به دلیل مراقبت از پدر و مادر پیرم، ازدواج ننمودم ولی اکنون که طعنه‌های مردم، زندگی را بر من سخت نموده، تو را به #کریم #اهل #بیت قسم می‌دهم که از این گرفتاری نجاتم دهی!

اعظم با چشمانی اشکبار به سراغ صندوقچه یادگاری مادر رفت و تنها سرمایه‌ای را که به ارث برده بود یعنی، فرش کوچک دستبافت و باارزش و گرانبهای مادر را که برای روز مبادا گذاشته بود، در کادویی پیچید و روی آن نوشت:

نذر نیازمندان

به دوستش منصوره که در زمینه پویش‌های مردمی و پخش نذورات فعال بود تلفن زد و از او خواست یک نفر را برای تحویل تنها یادگار مادر بفرستد…..

اعظم آرام و سبک شده بود و حرفهای عوامانه و مسخره دیگران برایش بی‌ارزش!

جالب بود زمانی که یکی از اهالی همان محل، برای پسرش که فقط شش ماه در عقد دختری به اصطلاح مد‌روز بوده و، از سر ناسازگاری کار به جدایی کشیده، به خواستگاری اعظم آمد که البته:

پسر خوب و عاقل و باایمانی بود که، به اصرار خانواده‌اش با دختری پر‌افاده و آبرنگی! شده ازدواج می‌کند و خدا را شکر خیلی زود متوجه سوء تربیت او شده و از او جدا می‌شود، و به مادرش پیشنهاد انتخاب دختری از جنس صفا و یکرنگی و محبت و همدلی و ایثار را می‌دهد. و مادر محمود بلافاصله به فکر صبر و متامت اعظم در محافظت از والدینش می‌افتد، و او را بهترین گزینه برای همسری فرزندش می‌داند.

موضوعات: بدون موضوع
 [ 01:29:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  دزد ایمان ...

#تولیدی

#به_قلم_خودم

رفته بود برای دزدی! کیسه پولی را یافت و با خود برد.
چون کیسه را گشود چشمش به آیاتی از قرآن افتاد که در کاغذ پاره‌ای نوشته و کنار پول نهاده با این باور که مال و اموالش را حفظ می‌کند.

مرد! لحظه‌ای با خود اندیشید:من برای بردن مال رفته بودم نه دزدی ایمان و عقیده!! پول را به صاحبش برگرداند مبادا در ایمان او تزلزلی حاصل شود.
مگر!
در قرآن نمی‌خوانیم:
ألَّذی یُوَسْوسُ فیٖ صُدورِ النّاس.مِنَ الْجِنَّة وَ النّاس.
این مردم چه کسانی هستند؟
آیا همه دشمنان داخلی و خارجی‌اند یا نعوذ بالله گاهی یک همنشین بد (یا حتی زمانی خودِ نَفْس اماره انسان)؟!
البته!
این دوستی در راه شیطان یک تیغه دو طرفه است یعنی:
گاهی!
دوستان ناباب اندیشه و باور دینی ما را خدشه‌دار می‌کنند و یا خود ما باعث تضعیف عقاید الهی و معنوی دیگران می‌شویم.
چگونه؟

هر انسانی بسته به جایگاهی که در جامعه دارد، میزان مسئولیت و تاثیرش، شدت و ضعف دارد اگر من یک آدم ساده معمولی هستم، افعال منفی من اثرگذار است اما نه به اندازه فلان مسئول یا شخصیت یا….

منظور از مسئول، صرفا اشخاص دولتی و معروف نیست گاهی‌ یک نفر در جمع خانوادگی خود به عنوان مدیر و بزرگتر شناخته می‌شود حالا چه خواهر و برادر باشند چه عمو و عمه و چه والدین و فرزندان، فرقی نمی‌کند مهم این است که اثر تخریب رفتار سوء این افراد، بیش از سایرین است.

پس این اشخاص معروف که دارای جایگاه برتر هستند، بالتبع بار گرانتری هم از باب انجام صحیح وظیفه، به دوش دارند و باید بشدت مراقب رفتار و کردار و گفتار خویش باشند چه بسا یک نگاه تند بی‌مورد یا یک صدای خشن بیجا، آینده‌ای را تباه سازد.
و:
تفاوتی نیست در این مسئولیت پذیری، بین مربیان و دوستان خانوادگی یا هم‌نشینان و رفقای اجتماعی و به تَبَع آن مؤدیان و راهنمایان آموزشی.
پس
بیاییم! همگی گوش به فرمان قرآن کریم باشیم که:

*یاٰ أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا

خَلَقْنا‌کُم‌مِّن ذَکَرٍ وَ أُنْثَیٰ

وَ جَعَلْنَا‌کُمْ شُعُوبًا وَ

قَبَآئِلَ لِتَعَارَفُوٓاْ إِنَّ

أَکْرَمـَکُمْ عِنْدَ‌اللهِ

أَتْقیٰکُمْ*

این اسم و رسم‌های دنیایی فقط، برای شناخت ظاهری ما از یکدیگر است و الا برتری، در میزان تقوی و اطاعت از امر خداست.

و فردا از ما و آنچه بر حفظ آن گمارده شده‌ایم، سوال می‌شود خواه این امانت! دارایی و اموال مردم باشد و خواه بالاتر از آن یعنی اندیشه و عقاید اشرف مخلوقات!
لذا:
آنچه امروز به رسم امانت به ما سپرده‌اند را به دست خیانت شیطانی نَفْس، نسپاریم که:

کُلُّ مَنْ عَلَیْهاٰ فاٰن وَ یَبْقیٰ وَجْهُ ربّکَ ذوالْجَلالِ وَ الْإکْراٰم

موضوعات: بدون موضوع
 [ 01:18:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  سینمای خانگی ...

#تولیدی

#به_قلم_خودم

#مطالبه_گری

قداست و حرمت فضای معنوی کوثربلاگ، اجازه نداد که کلیپ سراسر ابتذال و ترویج فساد #سینمای #خانگی را در اینجا نشر دهم.
اما:
سوال ما از مسئولان ذیربط و اداره ارشاد و صدا و سیما این است که:
آیا واقعا می‌دانند چکار می‌کنند یا خود را به خواب غفلت زده‌اند؟ فرهنگ کپی شده نظام لیبرالی و غربزدگی، ذهن و روح جوانان و آینده‌سازان ما را به کدام سمت و سو می‌کشاند؟

از یک طرف بخش قابل توجهی از برنامه‌های صدا و سیما و صد‌البته سیمای جمهوری اسلامی، در انحصار شرکتهای خصوصی و تبلیغ محصولات آنهاست و از طرفی بخش وسیعی از فیلم‌ها و سریالها، خصوصا در مدل خانوادگی آن که روزبروز بیشتر می‌شود، نه با ارزشهای دینی ما سازگار است و نه نیازهای هنری و آموزشی نسل نو را، مرتفع می‌سازد.

هر‌ چند که این انتقاد به منزله نادیده گرفتن بخش مثبت برنامه‌های تلویزیونی و سینمایی و کارگردانان انقلابی و متعهد آن، نیست ولی دامنه رواج ابتذال و آموزش همگانی رفتارهای سخیف و گفتارهای نامطلوب، آنچنان وسیع است که به جرات می‌توان گفت، بر جنبه مثبت آن غالب است.

گویا عده‌ای فراموش کرده‌اند که صدا و سیما و سینما، یک سرمایه ملی و در واقع بیت‌المال است و باید در خدمت همه اقشار جامعه خصوصا محرومین، آنهم با حفظ ارزشهای معنوی باشد.

آن گروهی که نام هنرمند را یدک می‌کشند و رسانه عمومی را، منحصر به رفتار و گفتار و عقاید غلط و انحرافی خود کرده‌اند، آیا نمی‌دانند که این ثروت عظیم که با روح و روان و وقت گرانبهای مردم عزیز سر و کار دارد، متعلق به همه است و هنر و سرگرمی و فیلم و سریال در یک جامعه انقلابی و اسلامی، باید متناسب با سبک زندگی الهی و قرآنی باشد نه غربی و لیبرالی؟!

ما به عنوان یک ایرانی، حق داریم سهم خود را از این رسانه عمومی مطالبه کنیم که واقعا در طول سال چند درصد؟! برنامه مفید متناسب با زندگی اسلامی ساخته و پخش می‌شود؟ براستی سهم حوزه‌های علمیه و کلا تبلیغ معارف اسلام ناب از پیامدهای فیلم‌های تلویزیونی و خانگی چقدر است؟

گروهی که بار اصلی ارشاد و هدایت جامعه و کمک رسانی‌ها را آنهم در عمل و نه شعارگونه، به عهده دارند، چه بهره‌ معنوی و حتی تفریحی سالم از این سامانه دارند؟

تا کی باید شاهد حرکت خزنده طرح #سند کثیف و منفور #بیست #سی باشیم؟ تا کی کودکان و نوجوانان و جوانان ما، باید رفتارهای منحصر به فرهنگ غرب را شاهد باشند که بطور ریشه‌ای، عقاید و دین آنان را هدف گرفته و فساد و ابتذال و هم‌جنس‌بازی و عشق‌های کاذب و منحرف را ترویج نموده و بی‌پروا به حجاب و عفاف و حیای دینی، توهین و دهن‌کجی می‌نمایند و آن را به عنوان ارزش!!! جلوه می‌دهند؟!

آیا این امر! مصداق عینی #تحریف که مقام معظم رهبری فرمودند، نمی‌باشد؟!

البته یک موضوع مهم که نباید نادیده گرفت اینکه، رهبر انقلاب فرمودند:
#مطالبه‌گر باشید!
ما به عنوان یک طلبه و مبلغ و آمر به معروف و ناهی از منکر، تا چه حد در این زمینه، تلاش نموده و بطور جدی مطالبات خود را از رسانه ملی درخواست کرده و یا نسبت به ترویج هجویات و منکرات و انحرافات آن‌، عکس‌العمل لازم و به موقع و توام با بصیرت را انجام داده‌ایم؟
شما بگویید چکار کنیم تا آینده سازان جامعه را از دستهای خبیث و ناپاک و آلوده رها ساخته، و هنر و آموزش و سرگرمی را، در سایه سبک زندگی اسلامی در فضای فرهنگی کشور عزیزمان، ایجاد نموده و آن را نهادینه شده، ترویج دهیم….؟!؟!؟!؟!

موضوعات: بدون موضوع
 [ 01:16:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  ردیف آخر ...

#تولیدی

#به_قلم_‌خودم

با ناامیدی وسایلش را روی دست گرفته و از حسینیه و هیئت خارج می‌شد، بهش گفتند:
هنوز که مراسم تمام نشده، کجا با این عجله؟
گفت:
دوست داشتیم ردیف‌های جلو باشیم ولی امشب دیر آمدیم….
مسئول هیئت به آرامی جلو آمد و گفت:
آیا نشنیدی هر جا مجلس عزای سیدالشهدا (علیه‌السلام) برپا می‌شود، صاحب عزا بی‌بی فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) هست.
و آیا نشنیده‌ای که:
در مجلس عزای سیدالشهدا، نسیمی می‌وزد از رحمت الهی که همه شرکت کنندگان و مستمعین از آن بهره‌مند می‌شوند.
خانمها تا این مطالب را شنیدند بی‌اختیار و اشک ریزان نزدیک درب ورودی نشستند شاید:
اینجا به صاحب‌عزا نزدیکتر بودند و او حضورشان را در لوح عزاداران فرزندش، با رضایت ثبت می‌کرد.

موضوعات: بدون موضوع
 [ 01:14:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  صبر و گذشت یعنی چه؟ ...

#تولیدی

#به_قلم_خودم

معنای صبر و گذشت را با دو مثال بیان می کنیم:
صبر و گذشت یعنی چه؟ آیا صبر و گذشت ما به معنای پذیرفتن شکست و یا خدای ناخواسته، ذلت است؟ آیا به این معناست که طرف مقابل ما هر چند زورگو و ستمکار باشد باز قابل بخشیده شدن و نادیده گرفتن اعمال و رفتارش هست؟ یا اصلا چرا فرمان به صبر و گذشت داده شده؟ و در اینگونه موارد برنده و بازنده کیست؟

دقت کنید: یک درخت سرو را در یک روز برفی در نظر بگیرید! برف بدون توجه به مسائل پیرامون خودش، می بارد و این درخت است که باید تکلیف و وضعیت خود را در مقابل این بارش به ظاهر ناعادلانه، روشن نماید، آیا شاخ و برگ خود را به دست حادثه بسپارد و پس از مدتی نه چندان طولانی، سر به خاک نیستی نهد و برای همیشه نابود شود و یا اینکه گزینه بهتری هم برای مقابله و بقا وجود دارد؟!

با کمی تامل درمی یابیم که درختان سرو، به نسبت بارش برف و…از خود حالت انعطاف پذیری نشان داده و هر چه بارشان سنگین تر می شود، سر تواضع را با نرمی و آرامش به سوی زمین خم می کنند و این بار کمر شکن را با مدارا و همنوایی، تبدیل به قطرات آبی می کنند که مایه حیات و اکسیر زندگی شان می شود!

انسانها نیز اینگونه اند یعنی، هر چه در مقابل ناملایمات و مصائب روزگار، آستانه تحمل خود را که خداوند این قدرت را به او بخشیده، بالاتر ببرند بهتر می توانند از سختی ها و مشکلات زندگی، بهره وری نموده و آن را وسیله رشد و ترقی خود و رسیدن به کمال حقیقی قرار دهند لذا خداوند در قرآن کریم به پیامبرش طی چندین مرحله امر به بردباری و تواضع و فروتنی می کند مثلا:

واخفض جناحک لمن اتبعک من المؤمنین
یعنی:
ای پیامبر برای آن مومنانی که از تو اطاعت می کنند، بالهای تواضع و فروتنی خود را فرود آور
به عبارتی:
ای رسول خدا! تو اشداء علی الکفار و رحماء بینهم هستی، پس برای ایمان آورندگان و در مقابل مسلمانان مطیع، متواضع و فروتن باش چرا؟
چون این فروتنی چیزی از شخصیت و هویت حقیقی پیامبر خدا نه تنها کم نمی کند، بلکه استمرار این صبر و ملاطفت و مدارا باعث می شود که از او شخصیتی رحمة للعالمین ساخته شود و به مقام محمود برسد.
آنجا که خداوند متعال فرمود: اگر خلق و خوی ناروایی داشتی، مردم از گرد وجودت پراکنده می شدند پس:

آنکه می خواهد مربی جامعه باشد فقط به علم نیست بلکه به حلم نیز هست

و گذشت کردن و عفو و صفح نیز، حکایتی درخور تدبر دارد مثلا:

آتش فروزانی را در نظر بگیرید که عامدا جاهلا و یا حتی غیر عمد، توسط فرد یا اشخاصی برافروخته شده و دود و شعله هایش به هر سو، حمله ور می شود. حال! اگر شما بخواهید از این جریان پر حرارت و خطرناک عبور کنید، آیا خود را به دل آتش انداختن و گرفتار شدن عاقلانه تر است یا از اطراف این گرمای سوزان، محتاط و آرام گذشتن و دور شدن؟

طبیعی است که هیچ عقل سلیمی، درگیر شدن با شعله های خشمگین آتش را در صورتی که راه نجات و رهایی پیش روی اوست، انتخاب نمی کند.
لذا اینکه در قرآن بر کلمه گذشت زیاد تاکید شده، بر خلاف بعضی تفکرات، حمایت از ظلم و تحمیل سختی به خوبان نیست چگونه؟

چون این فراخوان به ما می گوید:
آتش، آتش است و خاصیتش لجاجت و سوزندگی است، تو! درگیر نشو و عبور کن! تو خودت را به سوختن نینداز! تو نگذار شعله های جهل و لج بازی دامنت را بگیرد! بقول معروف:
بگذار و بگذر
نتیجه چیست؟ آیا منظور نادیده گرفتن ظلم و فساد در جامعه و یا سکوت در مقابل هر بد اخلاقی و زخم زبان و اهانت ها و نزدیک نشدن به آنها از ترس سوختن است؟ خیر! در واقع به نوعی دور زدن و منصرف شدن از گناه و عقیم کردن و بی اثر نمودن آن است یعنی، مومن چنان مدبرانه و با بصیرت، حوادث پیرامون خود را مدیریت می کند که نه تنها آلوده گناه و قهر خداوند نمی شود بلکه وظایف خود را به احسن وجه در برابر ناملایمات انجام می دهد، و سرانجام گناهکاران نیز، همان وعده های عذاب و انتقام دنیایی و آخرتی است که، خداوند در قرآن برای ظالمان و آنان که حق الناس را نادیده می گیرند، بیان فرموده است.

حتی در مورد حجاب، خداوند به زنان مومن امر می کند که خود را بپوشانید! برای چه؟
برای اینکه دامنه آتش افروزی چشم های هرزه و افکار و نیات شیطانی، محور قلب و دل و ذهن تو را فرا نگیرد.
به عبارتی! قرآن کریم در این مورد نه تنها زن را تحقیر نکرده بلکه به او آنچنان عزت و عظمتی عطا فرموده که حتی از کوچکترین صدمات روحی و روانی افرادی که فی قلوبهم مرض است در امان باشند و چه تکریمی والاتر از این، که خداوند ارحم الراحمین آنچنان به بنده خود مشتاق و راغب است که به او می فرماید:

ای عزیزترین و گرامی ترین خلقت موجود! مبادا نزدیک حرارت گناه نگاه های حرام شوی که تو را هم به ذلت و خواری می اندازد! ای بنده من! تو را برای بهترین هایم که همان بهشت وصال خودم هست، خلق کرده ام! مبادا ذره ای غبار تیره بر دامان اندیشه زلال و قلب سپیدت بنشیند و این مقام لایزال را از دست بدهی!
لذا:
صبر و گذشت به منزله دو بال پرواز برای هر بنده ای است که، خواهان طی طریق به سوی خدا و قرآن و اهل بیت (سلام الله علیهم) است، و در این راه پر پیچ و خم خصوصا برای آنان که دغدغه ابلاغ و حراست از احکام و فرامین الهی را دارند ایندو سرمایه گرانبها بسی لازم تر و ضروری تر است چرا که بقول بزرگان:

ره چنان رو که رهروان رفتند

موضوعات: بدون موضوع
[یکشنبه 1399-07-27] [ 07:04:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  ضریح بی پناهان ...

#تولیدی

#به_قلم_خودم

سرگردان و آشفته بود، معصومه با پاهای برهنه از این صحن به آن صحن و از این رواق به رواقی دیگر می رفت. گاهی زل می زد به گنبد طلایی آقا و امام مهربانش و می گفت:

مولای من! یا امام رضا! هر بار که به زیارت تان می آمدم، گرهی از کارم گشوده می شد اما، این بار فرق می کند ارباب! دکترها جوابم کرده اند، همه درهای امیدواری به رویم بسته شده، اما نمی دانم چرا اینجا هستم؟ آخر، هر دفعه که میهمان تان بودم، محال بود دست خالی برگردم ولی….

باران اشک، امانش نمی داد و بی اختیار می گریست و امام رئوف را صدا می زد.

بعید می دانست مشکلش حل شود زیرا، به مراکز درمانی بیشتر شهرها رفته بود و با صرف هزینه زیاد، دست خالی و ناامید بازگشته بود اما:
با خود می گفت:
اینجا غیر از جاهای دیگر است، سابقه نداشته دست خالی برگردم، من به دستان پر مهر و محبت آقا، یقین دارم، چگونه ممکن است دعایم را مستجاب نکند مگر اینکه مصلحت خداوند نباشد که راضیم به رضای او.

یکی درد و یکی درمان پسندد
یکی وصل و یکی هجران پسندد
من از درمان و درد و وصل و هجران
پسندم آنچه را جانان پسندد
زیارت وداع را تمام کرد و رو به ضریح ایستاد و با دلی شکسته و محزون از فراق مولایش از یکسو، و مشکل بچه دار نشدنش از سویی دیگر، با حالت احترام و ادب از حرم، خارج شد.

مدتی گذشت! از آن زیارت به بعد، آرامتر بود، یکروز که سردرد نسبتا شدیدی داشت، مجبور شد به پزشک مراجعه کند، خانم دکتر پس از بررسی اولیه و کنترل فشار و ضربان قلب رو به معصومه کرد و گفت:
خانم! بچه چندم تان هست؟! معصومه گویا چیزی نشنیده باشد گفت:
نه، چیز مهمی نیست، فقط سرم درد می کند، در جوابش دکتر پاسخ داد:
بله! درست می گویید ولی آیا برای بچه های قبلی هم همین سردردها را داشتید؟!
معصومه مثل کسی که از حال کما و بیهوشی بیرون می آید، با تعجب و هیجانی عجیب پرسید: یعنی …یعنی من…درست شنیدم خانم دکتر؟ با من بودید؟
دکتر گفت! بله خانم، مگر غیر از شما هم بیمار دیگری اینجا هست؟ و معصومه تکرار کرد:
بیمار…بیمار… بیمار دیگر چیست خانم دکتر؟ من…من …تازه پس از بیست سال، امروز خوب شدم! دکتر که دهانش از تعجب وامانده بود گفت:
بیست سال!! یعنی شما…و معصومه جواب داد:
بله! خانم، من بیست سال است در انتظارم بیست ساااال!
خانم دکتر هم که مثل بیمار شفا یافته اش، ذوق زده شده بود، در حالی که اشک شوق می ریخت گفت:
پس خبر خوشحال کننده دوم را هم به شما بدهم:
من با گرفتن نبض شما متوجه شدم که شما دوقلو….معصومه دیگر چیزی نمی شنید و فقط اشک می ریخت و آرام نجوا می کرد:

من که عمری به ضریح تو پناه آوردم
کی تو نومید نمودی، ز شفای دردم؟

موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1399-07-23] [ 09:12:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  بخش خاکستری ...

#تولیدی

#به_قلم_خودم

#یا_طبیب_من_لا_طبیب_له

از شدت درد به خود می‌پیچید. سرفه‌های پی‌در پی امانش نمی‌داد. از همه بدتر موج افکار منفی بود که روح و روانش را آزار می‌داد.

چند روزی می‌شد که در بخش خاکستری بستری شده و اگر رسیدگی دلسوزانه و امید بخشی‌های پرستاران و طلاب مهربان و پرتلاش نبود، تا الآن با این شدت بیماری، خدا می‌داند چه بلایی دامنگیرش شده بود.

خستگی در سراسر وجودش موج می‌زد و با خدای خود نجوا می‌کرد:
بارالها‌! به حق عظمت چهارده معصوم، سایه این بلا را از سرمان رفع کن‌!

اشک از چشمانش جاری شد، به یاد نذر هر ساله‌اش در روز ولادت امام هشتم افتاد، آن لحظه‌ای که با بی‌بی محترم و همسرش و بچه‌ها، به سوی مشهد الرضا (علیه‌السلام) حرکت می‌کردند و تا دم سقا‌خانه مرتبا بی‌بی گوشه چارقدش را می‌پایید مبادا پول گوسفندی که از زمان تولد تنها پسرش، آن را نذر امام کرده بود، گم کند.

حاج رضا که بقول بی‌بی ، هدیه امام رئوف بود تنها فرزند محترم خانم بود و قبل از او چند پسر و دختر آورده بود که عمرشان به دنیا نبود و از همان روز نذر بی‌بی برای تنها عزیزش، کنار گذاشتن پول در طول سال برای قربانی روز عید، آن هم در خود خراسان بود.

اشک‌های بی‌امان حاج رضا که حالا تبدیل به ناله شده بود پرسنل و سایر بیماران را متوجه خود و منقلب کرد گویی، همین‌جا و روی تخت بیمارستان، تبدیل شده بود به یکی از صحن‌ها و این بیماران دلشکسته کبوتران زخم خورده حرمش!

دل خستگان بخش خاکستری، اکنون میهمان صحن و سرای مزین به نور شفا ومحبت امام شده و زمزم سقاخانه را از دستان پربرکت امام، نوش جان می‌کردند و جان تازه‌ای می‌گرفتند.

حاج رضا که حالا چهره‌اش آرامش و امید خاصی را نوید می‌داد، با خود گفت:

عجب زیارتی شد آقا! شنیده بودم که زیارت شما دور و نزدیک ندارد اما تا این حد را باور نکرده بودم.

با دستانش زنگ کنار تخت را به صدا درآورد. با زحمت، چند کلمه‌ای به مدیر بخش گفت و…..
صدای زنگ تلفن، همه را نگران کرد و فورا بی‌بی گوشی را برداشت‌…‌ بله چشم! حتما‌!
حاج رضا سفارش کرده بود پول نذری امسال را صرف بیمارستان امام رضا (علیه‌السلام) کنند….

یا وجیهاً عند الله إشفع لنا عند الله

موضوعات: بدون موضوع
 [ 09:08:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  نرمش قهرمانانه ...

#تولیدی

#به_قلم_خودم

گمنامی و مظلومیت منافاتی با اقتدار و شجاعت ندارد، نمونه بارز آن آقا امام حسن مجتبی (علیه السلام) است که در عین نفوذ و توان مقابله با دشمن، برای حفظ قرآن و راه و روش جد بزرگوارش، سکوت و صلح ظاهری را بر جنگ و جدال ترجیح داد و سی سال نرمش قهرمانانه با دشمنان تشیع، زمینه بیداری و ظهور قیام کربلا را فراهم کرد.

کریم اهل بیت که بارها اموال خود را با نیازمندان تقسیم کرد و هیچ سائلی را رد نمی نمود، در اوج سختیها و شدائد تهاجمات دشمن با اخلاق کریمانه با دوستان و محاربه قلبی و بیانی با دشمنان، توطئه بنی امیه را که حذف قرآن و عترت بود عقیم گذاشت و به همین دلیل بود که نبی مکرم اسلام فرمود:

الحسن و الحسین إمامان قائما أو قائدا

یعنی چه صلح مصلحت آمیز حسنی و چه قیام عاشورای حسینی!
وقتی در خط صراط مستقیم باشی، فرقی نمی کند اسلحه بر دوشت باشد یا زبانت و منشت خاری در چشم دشمن! مهم این است که تسلیم نشوی و عزت دینی خود را حفظ کنی.

ما از حسن به عشق حسین آشنا شدیم

ما از مدینه راهی کرب و بلا شدیم

موضوعات: بدون موضوع
 [ 03:03:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  چگونه اطلاعات موبایل گمشده را حذف کنیم! ...


چگونه اطلاعات موبایل گمشده را حذف کنیم!

موضوعات: بدون موضوع
[سه شنبه 1399-07-22] [ 10:35:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  اوج نیاز ...

#تولیدی

#به_قلم_خودم

بعضی خیال می‌کنند نماز ذکری است که ما به خداوند هدیه می‌کنیم اما، حقیقت مطلب چیز دیگری است.
اجازه دهید یک مثال بزنم:
شاید شما در سنین خاصی لازم بدانید که بطور غیر مستقیم آداب محبت و مهرورزی را به کودکتان بیاموزید فرضاً قطعه طلایی را در کادویی زیبا می‌پیچید و آن را به دست او می‌دهید تا در یک زمان مشخص به عنوان هدیه به شما تقدیم کند، کودک از ارزش و هویت آنچه در دست دارد آگاه نیست اما با توجه به درخواست و عملکرد شما، درمی‌یابد که بازگرداندن این هدیه زیبا به شما، هم محبت شما را جلب می‌کند و هم موجب شادکامی و نشاط روحی خودش می‌شود.

به تعبیری نماز اینگونه است یعنی، لطف و رحمت خاصی از جانب حضرت ربُّ‌العالمین است تا با تمسک به آن، هم نظر محبت الهی را به خود جلب نماییم و هم از این رابطه عاطفی و قلبی، خودمان به احساس رضایت و آرامش درونی برسیم.
و:

چون خالق هستی، انسان را بگونه‌ای آفریده که تنها تکیه‌گاه آرامبخش روحی‌اش یاد خداست، در هر لحظه و شرایطی انسان نیازمند برقراری این رابطه معنوی و تسکین دهنده است که:
ألا بذکر الله تطمئن القلوب

لذا هرگاه احساس غم یا شادی می‌کنیم بلافاصله در پی آن‌ به دنبال یک تأیید کننده یا ناهی هستیم تا بازخورد کار و عمل خود را دریابیم و به آرامش حقیقی برسیم و این حس درونی فقط و فقط با رضایت حق حاصل می‌گردد و با ناراضی بودن او، از دل آدمی سلب می‌شود.

لذا وجود این احساس با ارزش درونی، موجب نیاز دائم ما به ارتباط با خالق است و این، در واقع همان هدیه ارزشمندی است که در قالب روح و جان ما به صورت زیبایی، نهادینه شده و در هر لحظه و مکانی، ما را به سوی خود جذب می‌کند.

رشته‌ای بر گردنم افکنده دوست
می‌کشد هر جا که خاطرخواه اوست

پس وظیفه ما، قدردانی و بهره‌وری مطلوب از این باران رحمت و آرامش الهی است، زیرا دل و سعه وجودی انسان در سایه این نزول محبت و انوار الهی است که، به لیاقت و جایگاه اصلی خود می‌رسد و از لغزش و تاریکی در امان می‌ماند لذا از این تعبیر زیبای رهبری بهره می‌جوییم که فرمودند:

انسان همیشه به نماز محتاج است و در لحظه‌های خطر بیشتر

موضوعات: بدون موضوع
 [ 10:29:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  سیاسی بودن نماز ...

#تولیدی

#به_قلم_خودم

چرا سفارش شده برای توجه بیشتر به نماز، قبل از آن دلمان را متوجه امام حسین (علیه‌السلام) کنیم و پس از نماز لعن بر دشمنان را که در زیارت عاشورا آمده تکرار کنیم؟
مهم‌ترین دلیل این دستورات بزرگان دین، سیاسی بودن نماز است! شاید کمی عجیب باشد اما:

در شب معراج، بزرگترین آموزش عملی پیامبر خدا نماز و تسلیم شدن در برابر ولایت‌الله است و اولین ابلاغ رسالتش را با ادای نماز در کنار بیت عتیق، به نمایش می‌گذارد و از آن روز به بعد نماز، تبدیل به نماد دینداری می‌شود البته نمازی که خالی از روح ولایت‌پذیری نباشد.

لذا در مقام دشمنی با مولای موحدان، چنین بر سر زبانها شایع کردند که:
مگر علی نماز می‌خواند؟
چه رمزی در این حرکات موزون و هدفدار بود که چنین! دشمن را برآشفت تا جایی که در محراب عبادت و توسل، امام عارفان را شهید کردند؟

و به این هم راضی نشده و خصومت را تا جایی پیش بردند که روز عاشورا به جرم گردن نهادن به امر الهی و تسلیم شدن در برابر تکلیف رسالت، فرزند پیام‌آور وحی را، به شهادت رساندند و پس از او نیز، یکی یکی امامان را دربند اسارت و شقاوت خود انداختند تا شاید بدین وسیله، از تاثیر این فرهنگ عظیم جامعه ساز و انسان‌پرور، بکاهند اما زهی خیال باطل که نه تنها نماز به انزوا کشیده نشد بلکه، روز بروز بر نورانیت و معنویتش افزوده گشت تا امروز که، هر طالب ظهوری را امر به اصلاح نماز می‌‌نمایند و تنها راه نجاتش، ارتباط حقیقی با خداوند منّان است.
زیرا مسیر پر فراز و نشیب از بعثت تا ظهور سراسر ظلم ستیزی و عدالت طلبی است و هر عاشق لایقی در این وادی پای نهد، شرط اولین قدم برخوردار بودن از روحیه ولایتمداری و برائت از دشمنان اسلام است.
لذا انتظار فرج که برترین اعمال شمرده شده، مهمترین شاخصه‌اش روحیه تسلیم در برابر امر ولیّ خداست که این تکلیف‌پذیری در سرتاسر نماز این فریضه الهی مشهود است.

از اذان و اقامه و اقرار به وحدانیت و یکتا بودن خالق هستی گرفته تا شهادت دادن به رسالت نبوی و به تبع آن تصدیق امر ولایت است و سوره حمد که مهمترین فرازش، برائت از مخالفان و کینه توزان و دشمنان پیامبر و آل اوست….
صراط الذین…غیر المغضوب…ولاالضالّین
و
سوره توحید که، رَمْیِ همه بتهای جنی و انسی و مستکبران دروغین است.
و
رکوع که مظهر تعظیم در مقابل حضرت حق و معبود یکتاست و سجده که اوج این نماد مذهب و دلدادگی است، سراسر نفی شرک و طاغوت گرایی و نمونه بارز عبودیت و تن به ذلت و استثمار ندادن است.
تشهد و قنوت و سلام نیز هر یک به نوعی، بنده را از جهالتهای هواپرستی و ضلالت‌های شیطانی می‌رهاند و او را به سوی تنها حقیقت موجود یعنی خداوند، سوق می‌دهد و دنیا و آخرت او را با این اتصال معنوی، آباد و نورانی می‌سازد.
و
چنین نمازی است که حقیقتا:
إنّ الصلوة تنهی عن الفحشاء و‌المنکر

چه این منکرات،گناهان فردی مثل دروغ و …باشد و چه انحرافات و شبهات اجتماعی و عقیدتی!
فرقی نمی‌کند! در همه حال باید وجه‌الله را هدف زندگیت قرار دهی و ماسوی‌الله را زیر پا نهی تا بلکه رستگار شویم
و
این همان نماز و راز و نیاز و سجده‌های اشکباری است که شهدا و عرفای واقعی را به سرمنزل مقصود رساند….!

موضوعات: بدون موضوع
 [ 10:28:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  فتنه شناسی ...

┄° ✵o┄﷽°┄o✵ °┄

? از نشانه های آخر الزمان این است که هنوز فتنه ای تمام نشده فتنه بعدی میاید که آنقدر فتنه ها زیاد میشود که مردم میگویند خدایا فرصتی برای نفس کشیدن و هضم فتنه قبلی عنایت کن که کار سخت شده..
در چنین شرایطی حکمت اول نهج البلاغه باید اعمال شود…

? امیرالمومنین فرمودند :
در زمان فتنه مانند شتر دو ساله باش نه شیر بده نه سواری….اگر اینطور نباشد جزء ریزشهای فتنه خواهید شد…
? تمنای بصیرت…

#بصیرت

#دشمن_شناسی

موضوعات: بدون موضوع
 [ 10:26:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  چرا فقط (امام حسین علیه‌السلام) اربعین دارد؟ ...


#تولیدی

#به_قلم_خودم

#اربعین

چرا فقط برای #امام #حسین (علیه‌السلام) اربعین می‌گیریم؟

دلایل زیادی در روایات ذکر شده از جمله:
مصائب امام از سایر ائمه بیشتر بوده یا ملحق شدن سر مقدس آقا سیدالشهدا در این روز به پیکر مطهر و یا بازگشت اسرای کربلا از شام و شکل گرفتن #اولین #زیارت تربت پاک آن حضرت و نیز زیارت جابر ابن عبدالله انصاری از قبر نورانی امام.
همه اینها صحیح و قابل تامل است اما نکته مهم این است که:

از آنجایی که کوفیان از یاری امام روی گرداندند و آن حضرت، حتی اهل بیت خویش را برای دفاع از اسلام به میدان آورد و با تمام قوا و توان در برابر #تحریف #امویان ایستادگی نمود و نهایتا جان و مال و یاران مخلص خود را، در جهت #احیای #امر #به #معروف #نهی #از #منکر #اصلاح #دین #جدش #رسول #خدا فدا کرد و در یک کلمه هستی سیدالشهدا فنای فی‌الله شد.

در آن زمان که هیچ یار ویاوری برای دین خدا نبود و تنها امام بود و خاندان و مومنین راستین، و هیچ شاهد و بازمانده ای جز اهل بیت آن حضرت، گواه این همه ایثار و از خودگذشتگی و خلق حماسه نبود و از طرفی، این انقلاب عظیم نظامی نیاز به حرکتی انقلابی‌تر از جهت فرهنگی و تبلیغی داشت تا مبادا، خون سرخ سیدالشهدا که ضامن تداوم راهش بود، به دست عاملان سوء اموی مورد تحریف و تعبیر غلط قرار گیرد و حادثه بی‌نظیر کربلا، وارونه تفسیر به رای شود و قضیه به نفع دشمن و جبهه نفاق خاتمه یابد.

شاید یکی از دلایلی که امام اهل بیت خود را به کربلا آورد این بود که، این قیام گرچه در یک روز معین اتفاق افتاد اما، حادثه‌ای تاریخی و جهانی و سرنوشت ساز بود که تا ابد، تکلیف اسلام و مسلمانی را روشن نموده و در واقع مرز بین اسلام و کفر بود و لازم بود این شاخص، به وسیله تبلیغ و تبیین توسط بانوی قهرمان عاشورا و امام العارفین سیدالسا‌جدین (علیه‌السلام) به احسن وجه معرفی گردد تا مبادا کمترین خدشه و انحرافی در انتقال اهداف عالیه این حماسه حسینی به عالمیان، صورت گیرد.

و این کارِ یک روز و دو روز نبود و به زمانی کافی و وافی نیاز داشت تا عملا و تدریجا، همه ابعاد این نبرد نابرابر و ظلم سنگین از سویی و دفاع خالصانه و بی بدیل امام و یارانش از طرفی دیگر، به صورت دیالوگی ماندگار در انظار همه نسلها و قوم و قبیله‌ها به نمایش گذاشته شود تا مبادا لحظه‌ای مورد غفلت و فراموشی قرار گیرد.

و از آنجا که به تعبیر امام سجاد (علیه‌السلام)، دشمنان دین از احمق‌ترین افرادند، بار دیگر دشمنان عدالت و آزادی و امنیت، حماقت و ابلهی دوم خود را پس از اشتباه جنگ با فرزند رسول خدا (صلی‌الله‌ علیه‌و آله‌و سلم) در روز عاشورا، مرتکب شده و با دستان پلید و تزویر و مکر خویش در به اسارت گرفتن اهل بیت امام، زمینه برای ابلاغ رسالت و پیامد عظیم عاشورا فراهم شد و #چهل #منزل سفیران حق و حقیقت با روشنگری و بیداری مردم حماسه جاویدانی خلق کردند که زمین و زمان را تا ابد عاشورایی و کربلایی کرد.

و پس از چهل مرحله سیر الی الله چه زیبا و عرفانی و از طرفی چه مظلومانه اما سرافرازانه بود دیدار خواهری قدخمیده با برادری شهید و سر از تن جدا و چه گذشت بر این بانوی شجاع کربلا و چه نجوا نمود در دیدار با برادری که رقیه‌اش را در خرابه شام جا نهاده بود اما‌ دل و دین به دشمن نداده بود.

آری!
باید زینبی بود! باید چهل متزل سالک راه باشی و با خون دل و پای مجروح و دل شکسته، طی طریق کنی تا به معشوق و محبوب خود برسی و الا چه تفاوتی با کوفیانی که از بامهای خانه‌شان سنگ بر سر آل الله ریختند و با خنده‌های نیش‌دار و زهرآلود خود، اهانت به دین پیامبر خدا و اهل بیت او را عادی و حلال شمردند و عاملان به عمل صالح و امر امامت را مورد تمسخر و آزار‌‌…‌؟!

آیا
امروز هر حرکت ضد فرهنگی و ترویج لاابالی گری و هرزه گری مانند همان سنگهایی که کوفیان از بامها بر سر اهل بیت امام حسین (علیه‌السلام) می‌ریختند، نیست؟ آیا رواج فساد و بی‌بندوباری و بی‌حجابی در جامعه اسلامی، مصداق خنده‌ها و تمسخرهای زهرآلود امویان نیست؟
آیا پشت پا زدن به ارزشهای ناب دینی به معنای اهانت به شهیدان عاشورا نیست؟ و آیا شیوع رانت خواری و رشوه و اختلاس و ربا و هزاران فساد اقتصادی دیگر، نمونه بارز فرمایش امام به لشکر کفر نیست که فرمود: شکمهایتان با حرام پر شده وگرنه حق را می‌پذیرفتید؟

براستی؟!
کربلایی شدن و عاشورایی ماندن و حسینی بودن به انتخاب خط و مکتب و راه امام است یا فقط شعار و شعار و شعار…؟!
چگونه امروز به ندای هل من ناصر… پاسخ داده و از آن طرف گناه پشت گناه و عافیت طلبی و هتک حرمت به شعائر دینی و انکار احکام الهی…؟

آیا
این است پیام اربعین…این است ادای حق امام شهیدانی که عدالت جویی و صلح طلبی و امنیت و آزادی را برای امت خود به ارمغان آورد؟!

چه بگویم که درد بسیار است اما:

ما را حواله کرب و بلا داده اند و بس
گر آن شهید سر از تن جدا نظری کند

بیاییم مهمترین پیامد اربعین یعنی احیای دین را در قالب امر به معروف و نهی از منکر و تذکر لسانی همگانی که فرموده رهبر انقلاب است حیاتی تازه ببخشیم.

موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1399-07-16] [ 02:09:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  وظیفه طلبه چیست؟ ...

#تولیدی

#به_قلم_خودم

#وظیفه #طلبه #چیست؟

طلبگی به تعبیر رهبر انقلاب یعنی انجام وظیفه خطیر و با ارزشی که خیلی ها آن را انجام نمی دهند به عبارت دیگر:

#طلبه در جامعه نقشی را به عهده می‌گیرد که هم خطیر و با ارزش و مقدس است و هم به همان نسبت نیاز به احساس تکلیف و مسئولیت دارد یعنی:
اگر من و شما بسیاری از کارهای عادی جامعه را انجام ندهیم هیچ اتفاقی نمی افتد ولی اگر امر دین خدا روی زمین بماند آیا همه در برابر انجام آن واکنش نشان می‌دهند؟
مثلا
امر به معروف و نهی از منکر یک واجب دینی است هر چند عینی نباشد اما آیا مسئولیت یک طلبه در این عرصه سنگین‌تر است یا مردم عادی…نه اینکه آنها وظیفه نداشته باشند نه! بلکه ما وظیفه داریم در سایه تبلیغ، وظایف مسلمانان را به آنان یادآور شویم و این دقیقا مهمترین و اصلی ترین بخش رسالت طلبه واقعی است که شاید دیگران حتی اگر خودشان هم آمر به معروف و ناهی از منکر باشند ولی روشنگری و بیداری دینی را، وظیفه خود نمی‌دانند پس:

کار طلبه عبارت است از تبلیغ و روشنگری اما چگونه؟

در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن
شرط اول قدم آن است که مجنون باشی

بدان که عشق و شوق و انگیزه به منزله مَرْکَبْ است که تو را به سرمنزل مقصود می‌رساند
و گفته‌اند:
الرفیق ثم الطریق
باید که در این راه پر فراز و نشیب، همراهی صدیق و دلسوز تو را یاری کند و چه بسا این یار شفیق در وهله اول عقل و ایمان درونی تو و عمل صالحی باشد که چراغ راه تو در این راه خواهد بود.
گفتیم رفیق….
گر چه از عقل به پیامبر درونی تعبیر شده اما، نقش تولی و تبری را در پیمودن راه تبلیغ و هدایت خلق به الی الله، نمی‌توان نادیده گرفت که نه تنها لازم بلکه مهمترین شرط قبولی و پذیرش رسالت طلبگی است.
آنگاه که طلبه خود را به سلاح اطاعت و عبودیت مزین نمود باید در راه تهیه زاد و توشه راه یعنی علم حقیقی گام بردارد، همان علمی که:
ثمرة العلم العبودیة
نتیجه آن بیشتر شدن روحیه تسلیم و بندگی در برابر فرامین الهی است و اهمیت جد و جهد در مسیر علم آموزی مانند اثر هوا و اکسیژن بر سلولهای بدن است زیرا:
اگر علم و دانش مفید و در خدمت دین نباشد با کدام حربه می‌توان به جنگ با شبهه‌ها و تحریف عقاید و عرفانهای نوظهور و ضد ارزشها رفت و چگونه ممکن است طلبه بدون تکیه بر بال علم که تکمیل کننده بال و نیروی تقواست به احیای سنت پیامبر خدا و اهل بیت و ائمه طاهرین (سلام‌الله‌علیهم‌اجمعین) بپردازد؟
و
آنگاه که طلبه و طالبان حق، غفلت و سستی ورزند و راحت طلبی و دنیا مداری در پیش گیرند، بندگان مظلوم و محروم خداوند که از نظر کسب معارف الهی دستشان به جایی بند نیست بدون پشتوانه خواهند ماند و فردای قیامت، شِکْوَه خواهند کرد که ما را هدایتگر و یار و یاوری نبود…..
شاید
چنین به نظر آید که پس ما اهل این راه نیستیم و با این همه دشواری، همان بهتر که به زندگی عادی خود باز گردیم اما:
ای طلبه عزیز!
تو نام خود را در دفتر امام زمانت ثبت کرده ای یعنی گوهری در وجود تو به معنای لیاقت وجود داشته که تو را بدین کوی و برزم فراخوانده‌اند مثل شهدا که نوری در قلبشان بود که از عرش، انتخابشان کردند و تا به ملکوت راهی شدند.
پس!
قدر خود را بدان و نظاره‌ای به دنیای پر از فلاکت و بدبختی راحت‌طلبان انداز و ببین چگونه گوهر عمر خود را در سردرگمی و لهو و لعب و خوشیهای پوچ و گذرا، به هدر می دهند و معلوم نیست با چه زاد و توشه‌ای در پیشگاه حق ظاهر می‌شوند؟
و
بدان که برای طالبان علم حقیقی حتی ماهیان دریا دعا می کنند و خداوند خود ضامن روزی آنان و نجات و یاریشان در سردرگمی‌ها و خستگی و پریشان حالی است و در قرآن کریم‌اش وعده داده که:

ألَّذیٖنَ جاٰهَدواُ فیٖناٰ لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا
و تاکید فرموده که:
آنان که در راه یاری حق تلاش و مجاهده و امر به معروف و نهی از منکر نمایند علاوه بر اجر وپاداش بی نظیر آخرتی که طبق روایات دارند:
اگر یک انسان به دست تو هدایت شود از آنچه آفتاب بر آن بتابد برای تو بهتر است
در
همین دنیا نیز خداوند آنان را از یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لاٰ یَحْتَسِبْ روزی می‌رساند مثلا: رزق سلامتی، امنیت، بصیرت و عزت و سربلندی، دوستی با شهدا و حتی رسیدن به شهادت!
بیاییم
امسال به نیابت هر قدم پیاده روی اربعین و به یاد هر شهید، پرچمی از احیای فرایض و ارزشهای فراموش و کمرنگ شده عَلَم کنیم و امر ولایت را که با هزاران نیرنگ و مکر مجازی و غیره، مورد هجمه قرار گرفته با شدت و قوت هر چه تمام تر به مسلمانان دنیا عَرضه کنیم و قدمی هر چند کوچک در راه تداوم ارزشهای انقلابی و خط خونین شهدا خصوصا #شهید #عزیز #سردار #سلیمانی برداریم و در این راه:

وَ لاٰ تَهِنوُا وَ لاٰ تـَحْزَنوُا وَ أنْتُمُ الْأعْلوُن

موضوعات: بدون موضوع
 [ 02:07:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  اربعین مجازی ...

اربعین مجازی

پیاده روی مجازی به طرف کوی معشوق ? ?
? سلام با توجه به اینکه راهپیمایی بزرگ اربعین امسال برگزار نخواهد شد
با کلیک بر روی لینک آبی زیر به صورت مجازی درسرزمین عشق و عاشقی قرار بگیرید
? لازم به ذکر است که تصاویربه صورت سه بعدی بوده وبا کلیک بر روی علامت قرمز که درهرتصویرمشاهده میشود به حرکت خود ادامه داده تا وارد کربلا ونقطه ی پایانی سفرشوید.
التماس دعا

?

http://haram360.ir/

موضوعات: بدون موضوع
[یکشنبه 1399-07-13] [ 02:23:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  قرارگاه فرهنگی ...

#تولیدی

#به_‌قلم_خودم

#نماز #جمعه

تعابیر زیادی در باره اهمیت #نماز #جمعه بیان شده و مهمتر از همه آنکه، سوره‌ای از قرآن کریم به نام جمعه و آیاتی نیز در باره اهمیت این عبادت اجتماعی و سیاسی و فرهنگی ذکر شده که همگی نشانه مهم بودنِ جایگاه این ارزش معنوی در اسلام و ملت مسلمان است.

به عبارتی نماز جمعه حج مساکین شمرده شده زیرا:
هر هفته دلهایی پاک و سرشار از عشق به ظهور، با همنوایی و همدلی در همایشی خیره کننده به نام نماز جمعه گرد هم می آیند و با تحلیلی همه جانبه که از سوی خطیبان آگاه و بابصیرت که در اصل نماینده ولی فقیه به شمار می‌روند، بینش مذهبی و بصیرت سیاسی و دینی خود را محک زده و بر سطح آگاهی و بیداری سیاسی و اجتماعی خود می‌افزایند.

نماز جمعه پایگاهی است که در یک تشکل معنوی و به دور از هرگونه دنیا طلبی، مهم‌ترین مسائل و مشکلات مردم مسلمان مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته و راه حلهای کاربردی در قالب بصیرت دینی به نمازگزاران ارائه می‌شود.

در نماز جمعه، مومنین با حضور در یک دیدار جمعی نه تنها خود را در صحنه حوادث و مشکلات تنها نمی‌بینند بلکه، از بسیاری راهکارهای سودمند و موثر در جهت حل گرفتاریها و مصائب فراگیر بهره می‌جویند. معضلاتی چون جنگ نظامی یا فرهنگی یا توطئه‌های سیاسی دشمن و یا بحرانهای اجتماعی و اقتصادی مانند تحریم، تورم، گرانی و یا حتی شیوع امراض جهانی مانند #کرونا و یا تهدیدها و تحریم ها و نظایر آن.

لذا نقش خطیب جمعه به منزله سکاندار کشتی است که با مهارت معنوی و علم و بصیرت و تجربه خود، راه را از چاه می‌شناسد و مردم را به سمت و سوی سبک زندگی اسلامی راهنمایی و هدایت می‌کند.

مقام معظم رهبری تعبیر #قرارگاه را برای این عبادت سیاسی اجتماعی بکار می‌برند. به عبارتی هرگاه جامعه اسلامی به مقاومت و همدلی و همکاری و دفاع و ایستادگی نیاز داشته باشد، این سنگر نماز جمعه است که مانند یک قرارگاه فرماندهی می کند و به سپاهیان خود راهکار مطلوب را ارائه می‌دهد.

شرکت در نماز جمعه علاوه بر اجر معنوی بالا و اقامه نماز به صورت جمعی و نمایش یکی از برترین پایگاه‌های وحدت در نظام اسلامی، باعث نزدیکی دلهای مومنین و نشاط و سرزندگی آنان در این همایش عظیم هفتگی است که، قلب‌های عاشقِ معبود را به همدیگر، پیوند عرفانی و معنوی زده و زمینه ظهور و تجلی انوار مهدویت را بر دلهای مالامال از شوق و دیانت مومنین، فراهم می‌سازد.

بیائیم با اهمیت دادن به این عمل مهم عبادی سیاسی، قدمی هر چند کوچک در اجتماع عظیم انتظار برداریم و نام خود را در لوح منتظران و خادمان حقیقی و همیشه در صحنه انقلاب اسلامی ثبت کنیم.

موضوعات: بدون موضوع
[پنجشنبه 1399-07-10] [ 04:39:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  عاشورا عقل یا عشق؟ ...

#تولیدی

#به_قلم_خودم

#عقل #یا #عشق؟!

طبق روایات از برترین آفریده‌های خداوند، #عقل است که به پیامبر درونی تعبیر شده است و بدون وجود آن هر راهی، بیراهه است و بی نتیجه!

عده‌ای می‌پرسند:
آیا عاشورا و حرکت مقدس امام حسین (علیه‌السلام) بر اساس عشق بود یا عقل؟

در جواب باید گفت:
اصلا خود این سوال بر پایه جهل است چرا؟ چون عشق پاک و معنوی که ریشه در مذهب و خداجویی و عبودیت دارد از عقل، که مهمترین سرمایه الهی و فطری انسان است نشات می‌گیرد و اساسا عشق بدون عقل برابر است با ادعای بر مبنای کذب!
دلیل واضح آن هم، نتیجه‌های مخرب تظاهر به دوستی‌های افراطی و بی هدفی است که نه معنای عشق در آن، جایگاهی دارد و نه عاشق معلوم است و نه معشوق!

امام از اولین قدم که به سوی هدف برمی‌دارد، همه حرکات و سخنان و زوایای علمی و عملی و جهادی‌اش، ریشه در عقلی عمیق و بر مبنای تعبد و تعهد در برابر خداوند دارد!
مگر می‌شود عاشق بود و از سرچشمه عشق لایزال الهی بی بهره بود؟ هرگز چنین امری امکان پذیر نیست چرا که عاشقی را، عاشق گویند که پیوندی نامتناهی با پروردگار عشق دارد و الا دَم از عشق زدن کار هر جاهل و نابخردی نیست!

آنان که سعی دارند قیام حسینی را صرفا عاشقانه تلقی کنند باید به این سوال پاسخ دهند که کدام عشق بدون عقل تاکنون ماندگار بوده و کدام عشق بی ریشه و مبدا به نتیجه و تکامل رسیده است؟
آنچه این افراد در ذهن آلوده خود مرور می‌کنند شاید یک دلیلش قیاس نمودن عشق و هدف عاشورا با امثال خودشان است؟

اما تاریخ کربلا چه می‌گوید؟
حتی یک بررسی اجمالی نشان می‌دهد که ادعای عاشقی صِرف نمودن برای چنین جهاد و حادثه‌ای عظیم و تاریخی، فقط و فقط نشانه جهل و عدم اطلاع از حماسه مهم عاشوراست!
البته
ناگفته نماند که همانطور که عشق بدون عقل بی‌فایده است، عقل بی‌پشتوانه عشق نیز راه به جایی نخواهد برد چرا که وقتی عقل، ماموریت خود را انجام داد نوبت به کارِ عاشقی می‌رسد و آنگاه این عقل است که عاشق می‌شود و سر از پا نمی‌شناسد و با شناخت و معرفتی که دارد مسیر عشق را آگاهانه و با بصیرتی مثال زدنی طی می‌کند و اگر این عقل، عقل کامل مثل امام باشد پس عشق هم عشق کامل خواهد بود و نتیجه‌اش ایثاری از جنس عاشوراست که جوان و کودک برای قربانی نزد محبوب، پیش او یکسان است و یک به یک شیرین‌تر و جذاب‌تر!

چه می‌گویم؟!

حرفم این است:
قیام امام در روز عاشورا از اول قدم تا شهادت بر اساس عقل مبتنی بر خداپرستی و وحدانیت بود و حتی ادامه قیام توسط بانوی کربلا و امام سجاد (علیه‌السلام) نیز در ادامه همان عشق ریشه‌دار و هدفمند بود و الا:
این حادثه هم، مانند هزاران جنگ تاریخی به بایگانی ذهن‌ها سپرده می‌شد و صدها سال بود که رنگ و بوی فراموشی گرفته بود.
مگر حمله پادشاهان و جباران روزگار برای عشق به منصب و تاج و تخت و امثال آن نبود؟ پس اگر عشق تنها، ملاک است چرا در پیچ و خم تاریخ گم شدند و گرد و غبار فراموشی بر آنها نشست؟
و
علت اینکه هر چند عامیانه گفته‌اند، هر روز عاشورا و هر زمینی کربلاست ریشه این پیوند، عقلانیت بر اساس عبودیت و عشق فطری انسانهای پاک نهاد به این نوع تعقل است و این است رمز ماندگاری قیام اهل بیت و عاشورای حسینی و هر انقلابی که الگویش نهضت کربلا و عاشوراست.
و همین اصل ماندگار الگوی انقلاب تاریخی ایران اسلامی است که همه شئونات و از جمله شیوه رهبری و سبک مقاومت و ایثار شهدایش برخاسته از عقل توام با عشق و همراه با دین‌مداری و بصیرت است و به همین دلیل است که پیش‌بینی شکست قطعی دشمنان، کاملا حساب شده و منطقی و تردید ناپذیر است.

موضوعات: بدون موضوع
 [ 04:31:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  یکی از خاطرات جالب و شاد حاج آقا قرائتی از چهل سال تبلیغ ...


یکی از خاطرات جالب و شاد حاج آقا قرائتی از چهل سال تبلیغ

موضوعات: بدون موضوع
[سه شنبه 1399-07-08] [ 02:20:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  تصویری جالب از احترام نظامی فرمانده نیروی زمینی ارتش به پرستار بخش کرونایی بیمارستان در تربت حیدریه ...


تصویری جالب از احترام نظامی فرمانده نیروی زمینی ارتش به پرستار بخش کرونایی بیمارستان در تربت حیدریه

موضوعات: بدون موضوع
 [ 02:17:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  چرا سن ازدواج بالا رفته است؟ ...


چرا سن ازدواج بالا رفته است؟

موضوعات: بدون موضوع
 [ 02:17:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  تصویری جالب از کادر درمان ...


تصویری جالب از کادر درمان

موضوعات: بدون موضوع
 [ 02:15:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  تفاوت از زمین تا آسمان است عکس‌ را ورق بزنید! ...


تفاوت از زمین تا آسمان است
عکس‌ را ورق بزنید!

موضوعات: بدون موضوع
 [ 02:09:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  زندگی نوین! ...

#تولیدی

#به_قلم_خودم

غربی‌ها هرگاه نقشه نابودی و هزل و هضم فرهنگی یک کشور را در سر می‌پرورانند، قبل از هر کار شروع به تحقیر و توهین آن مکتب و روش فکری و عقیدتی می‌نمایند، و در این راه از هرگونه شیوه تبلیغاتی بهره می‌برند تا جایی که در اثر این هجوم نابرابر،جاهلان و نا‌آگاهان آن ملت خودبخود به تحقیر ارزشهای ملی و دینی خود می‌پردازند و آن الگو را، هر چند وارداتی، به عنوان ایده برتر پذیرفته و به اشتباه، تحت عنوان روشی نوین و برتر انتخاب می‌نمایند. هر چند که فرسنگها با سبک زندگی اسلامی تفاوت داشته باشد.

یکی از این مهمترین مقوله‌ها، فرهنگ ازدواج است که دشمن قبل از هر چیز مسائل کودک همسری و ازدواج با سنین بالا و امثال آن را به عنوان یک عیب و نقص لاینحل در بوق و کرنا نموده و به تدریج وانمود کردند که جامعه اسلامی از حل موضوع ازدواج ناتوان است و چاره‌ای جز تبعیت از الگوی تحریف شده غربی ندارد.

 یعنی یا باید تن به دوستی‌های نامشروع در فضای مجازی یا حقیقی داده و یا مدتها با سرکوب غرایز فطری خود، و با تلقین ناکارآمدی برنامه‌های اسلامی، سالها از ازدواج سرباز زند و شکل و شمایل خود را یا به شرق مشابه سازد یا به غرب!

و در تن دادن به این شیوه ناعادلانه و بلکه ظالمانه، تلخندهای شرق و غرب را متحمل شود شاید از این پوستین گرگ! برای خوشبختی و پیشرفت آینده کلاهی بسازد و به اصطلاح به صف شکست‌ خورده دشمن در قالب روشنگری و سبک نوین زندگی، دست یابد!

اما غافل از اینکه دشمن اگر دوای دردی داشت برای جامعه از هم گسیخته و ولنگار خودش به کار می‌گرفت و برای این و آن نسخه نمی‌‌چید.

اینکه دشمنان هر دم به دنبال القای روشی پوسیده اما به ظاهر نو، برای سایر ملتها هستند این است که:

آنان در ادعاهای پوچ خود درمانده و در بین مردم خود، دچار یک نوع افسار گسیختگی و آشفتگی روحی و روانی شده، و تلاش برای همرنگ نمودن جوامع اسلامی را با تدابیر سوء، بهترین راه برای سرپوش نهادن بر رسوایی‌ها و ناکامی‌های اجتماعی خود می‌دانند.

لذا بر جوانان متعهد و دین مدار سرزمین اسلامی ماست که، بدون ذره‌ای رعب و هراس و خود کم بینی، گوش جان به دستورات عالی و ناب دینی بپردازند و آنچنان الگویی از سبک زندگی اسلامی ارائه دهند که همچون دفاع مقدس، دشمنان جهانی را به زانوی تسلیم در‌آورند.

#سبک #زندگی #اسلامی

#ازدواج #آسان


     

موضوعات: بدون موضوع
[دوشنبه 1399-07-07] [ 12:09:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت