نخلستان
نخلستان ، نماد ایستادگی و مقاومت







بهمن 1398
شنبه یکشنبه دوشنبه سه شنبه چهارشنبه پنج شنبه جمعه
 << < جاری> >>
      1 2 3 4
5 6 7 8 9 10 11
12 13 14 15 16 17 18
19 20 21 22 23 24 25
26 27 28 29 30    





گمنام یعنی کسی که حتی دنیا را به اندازه یک نام هم نمی خواهد



جستجو







موتور جستجوی امین





بهمن 1398
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << < جاری> >>
      1 2 3 4
5 6 7 8 9 10 11
12 13 14 15 16 17 18
19 20 21 22 23 24 25
26 27 28 29 30    



بهمن 1398
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << < جاری> >>
      1 2 3 4
5 6 7 8 9 10 11
12 13 14 15 16 17 18
19 20 21 22 23 24 25
26 27 28 29 30    



پلاگین


تقویم جلالی جهرم




 
  تلخی هجران ...

#تولیدی

#به_قلم_خودم

#بصیرت

#مدافع_ولایت

🔵 این روزها که تلخیِ هجران همتای علی‌ابن‌ابیطالب (علیه‌السلام) را طی می‌کنیم، خوب است سَری به متن و ترجمه #حدیث#کسا بزنیم تا شاید ذره‌ای از ابهت و مقام رفیع آن بانو و سرور زنان بهشت، بر ما روشن شود:

راوی حدیث کسا جابربن‌عبدالله انصاری یعنی شخصی است که پنج امام معصوم را زیارت نموده و یکی از منابع معتبر نقل حدیث، مصحف شریف منتهی الآمالِ مرحوم حاج شیخ عباس قمی (رحمت‌الله‌علیه) است.

🔶 ماجرا بر همه روشن است که نبی مکرم اسلام حالت روحی و معنوی خاصی (مثل زمان نزول وحی) برایشان حاصل می‌گردد و به نزد پاره تن و میوه قلب خود یعنی حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیها) شرفیاب شده و عبای (کسا) یَمانی خویش را طلب می‌نمایند.

🔴 گویا قرار است حادثه‌ای ابدی و ماندگار اتفاق افتد! پس از پیامبر خدا اهل خانه، یکی یکی از راه می‌رسند.
اول “نور چشمان و میوه‌های قلب” زهرای مرضیه (سلام‌الله‌علیها) و پس از آن دو گوهر فروزنده، نوبت به ورود *#چراغ #هدایت و #نبأ #عظیم و مصداق #صراط #مستقیم یعنی آقا علی‌ابن‌ابیطالب (علیه‌السلام) می‌رسد و نهایتا خودِ حضرت صدیقه طاهره به جمع ایشان می‌پیوندد و جبرئیل نیز به إذن الهی به حضور در جمعِ این مسبِّبان عالم خلقت مفتخر می‌گردد.

🔶 اما:
هدف چیست؟
صرف‌نظر از نکات بسیار ارزنده تربیتی که می‌تواند یک برنامه جامع و کامل و سازنده سبک زندگی، و پرورش و آموزش دینی برای همه مسلمانان جهان باشد، از ادب و نحوه رفتار و سخن راندن و عدم تبعیض حتی در گفتار بین فرزندان گرفته تا اهتمام تام به احترام پدر و همسر و نظایر آن.
🔴 اما:
محور اصلی بحث ما، چند شاخص اصلی است:
🔷 🔶 *اولین و بالتّبع مهمترین مورد، آن است که، هر یک از اهل‌البیت که بر آن حضرت وارد می‌شوند، بانوی بهشتیان، بر اساس عواطف و روابط خانوادگی با آنان سخن می‌گوید حتی زمانی که از پدر، اذن ورود به جمع را طلب می‌کند واژه #یا #أبتاه را به کار می‌برد اما، آنجا که به استقبال همسر می رود، عرض می‌کند:

❤ یا ابالحسن و یا امیر المومنین ❤

گرچه پیامبر خدا هنوز در قید حیات است اما، پاره جگر رسول‌الله بخوبی این نکته را دریافته که دیر یا زود، پدر را از دست خواهد داد و تنها لایقِ تعیین شده برای جانشینی و ولایت، جز پسر عمّ پیامبر نیست لذا با درایت و دوراندیشی خاصی، لقب هم شأن مولا و امام را به کار می‌گیرد.

🔶 🔷 شاخصه دوم که بسیار در تبیین مقام و منزلت زن و تعیین جایگاه ارزنده او در حکومت اسلامی، ارزش و اعتبار دارد و در‌واقع مُهر باطلی بر #اندیشه‌های #فمنیستی دنیای بدون هویت غربگراها*ست این است که، پس از آن همه استدلال از سوی خداوند متعال در جهت علت و علل خلقت جهان آفرینش افلاک و آسمان و زمین، آنگاه که جبرئیل از خداوند سوال می‌نماید که چه کسانی جزء اهل بیت هستند؟ خداوند در مقام پاسخ می فرماید:

🌹 #هُمْ فاطمةُ وَ أَبوها وَ بَعْلُها وَ بَنوها 🌹

🔵 یعنی: پیامبری که به معراج و قاٰبَ قَوسَیْنِ أَوْ أدنیٰ شرفیاب شد و علی‌ابن‌ابیطالبی که در خانه کعبه متولد شد و پیامبر خدا در باره‌اش فرمود:
ضربت شمشیر علی در جنگ خندق از عبادت جن و انس برتر است
و
امام حسن و سبط اکبری که امام و ولیّ خداست و سی سال با سرسخت ترین و مبغوض ترین دشمنان اسلام، جهاد و استقامت نمود و سید‌الشهدائی که قرار است دین پیامبر با شهادت و ایثار او زنده بماند…اما خداوند در معرفی اهل بیت (سلام‌الله‌علیهم) می‌فرماید:

هم فاطمة و أبوها و بعلها و بنوها

یعنی:

❤ منظور از اهل بیت، فاطمه است و پدر فاطمه و شوهر فاطمه و پسران فاطمه یعنی سبط اکبر فاطمه و سیدالشهدای فاطمه… ❤

🔶 چه عظمتی بالاتر از این برای وصف مقام یک زن، آنهم از طرف ذات حق باریتعالی، متصور است….
آیا باز هم ندایی از حلقوم کثیف طرفداران حقوق زن یعنی همان استعمارگرانی که زن را به گرداب بردگی و اسارت و شهوت پرستی و تجمل گرایی کشانده‌اند، شنیده می‌شود؟!
و
🌺 سومین و شاید برترین شاخصه وجودی حیات طیبه آن حضرت، #بصیرت وصف ناشدنی اوست که وقتی ابا عمرو از او سوال کرد چرا علی قیام نمی‌کند و همه به دنبال راضی کردن شما هستند، پاسخی به این مضمون داد که:

🌹 گرچه من دختر رسول‌الله و همسر ولی‌الله هستم اما علی، امام و مقتدا و مولای من است، این من هستم که نیازمندِ ولایت و سرپرستی امامِ خویشم و باید به دنبال راه اطاعت از او باشم، نه اینکه امام به دنبال مأموم و در طلب او باشد. 🌹
و

🌲 این بصیرت فاطمی بود که روح و تن به دل حوادث ناجوانمردانه دشمنان و غاصبان خلافت سپرد، و در این راه به شهادت رسید اما نگذاشت بار ولایت بر زمین بماند…. 🌅 🌅 🌅 🌅 🌅

موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1398-11-30] [ 11:51:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  فتنه شناسی ...

#تولیدی

#به_قلم_خودم

#بصیرت

#فتنه_شناسی

❌ هر چه به زمان برگزاری #انتخابات #مجلس #شورای #اسلامی، نزدیکتر می‌شویم طرح مسائل حاشیه‌ای، هر چند بظاهر مهم و فرهنگی، از سوی معاندان و مخالفان و یا افراد جاهل و بی‌تفاوت، بیشتر می‌شود آیا همه این افراد و گروه‌ها، دغدغه مسائل فرهنگی و آموزشی دارند یا برخی در پوشش معاند و بازدارنده، سعی در تضعیف روحیه انقلابی مردم، جهت انتخابی درست و سازنده دارند؟ بعضی از این گروه‌ها که امروز دایه دلسوزتر از مادر شده‌اند، سالهاست کمترین اعتراضی به وضع موجود نداشته‌اند! ❌

⁉ جای سوال است که:
طرح #مسائل #فرعی و #حاشیه‌ای، آنهم در این برهه حساس و سرنوشت‌ساز، چه لزومی دارد؟ ⁉

🔴 مردم، منکر واقعیت‌های تلخ فرهنگی که به نام هنر و آموزش و تجلیل از هنرمندان و رعایت بهداشت و توجه به سلامت روحی و جسمی جامعه صورت می‌گیرد، هرگز نبوده و نیستند اما:
چرا بجای اینکه فضای مجازی و حقیقی ما، سرشار از محتواهای انتخاباتی و تعیین اولویت‌ها و چگونگی #انتخاب #اصلح و #مصلح واقعی باشد، مملو از خبرهای متفرقه‌ای چون:
پناهنده شدن فلان سلبریتی یا ورزشکار، انتخاب یک ضد‌فرهنگ اسلامی به عنوان منتخب جشنواره فجر، توهین فلان مسئول به ارزش‌های دینی، و بالاتر از همه بزرگ‌نمایی و طرح ویروسی ناشناخته است که در کشور چند صدمیلیونی، چند‌درصد تلفات داشته! 🔴

 براستی آیا این اتفاقات چیز تازه‌ای است یا این مسئولان گرانمایه! به تازگی از خواب بیدار شده‌اند و تا این حد نگران فرهنگ و سلامت مردمند؟

 در این چند سال گذشته که ملت نجیب و متعهد در، کوران حوادث و گرفتاری‌ها دست و پا می‌زدند این، دایه‌های از مادر مهربان‌تر کجا بودند؟

 آیا نمی‌دانستند که هر روز هزاران تخلف فرهنگی از سوی حَضَرات در حق این ملت ستمدیده و رنج‌کشیده صورت می‌گیرد؟

🔷 🔶 و اما هدف چیست؟

#دشمن که، به لطف الهی و به برکت رهنمودهای ولی‌فقیه، این بار #برگ #قرمز و عدم صلاحیت را دریافت نموده و هیچ راه گریزی برای پوشاندن خیانت‌ها و توطئه‌های خود ندارد، به عنوان آخرین کار، دست به #انحراف #اذهان #عمومی و دور‌نمودن حواس و فکر مردم از توجه به #مهمترین #مسئله، یعنی #انتخابات مجلس نموده و سعی دارد هر روز با طرح حاشیه‌ای جدید، افکار عمومی را از هدف اصلی، به سوی #شایعات و بعضا واقعیت‌هایی که در این شرایط، طرح آنها مهم و حیاتی نیست، اهتمام ورزد تا شاید بدین روش، این فرصت باقیمانده را به غفلتی مغرضانه و بعضا جاهلانه، تبدیل کند. ❌

📢 آهای حضرات به ظاهر دلسوز مردم و در عمل غاصب حق‌الناس! چگونه به خود اجازه می‌دهید با این همه پرونده رسوایی و ذلت، از امضای #برجام و #سند #2030 گرفته تا طرح کثیف و خائنانه #اف ای تی اف که منجر به از دست دادن عزیزترین قهرمان جهادی دنیای اسلام گردید، دوباره دَم از حق ملت و حمایت از فرهنگ و هنر بزنید؟ ننگتان باد که آخورتان با روباه پیر و صهیونیسم غاصب و سگ زرد امریکایی، یکی است و به انگشت اشاره آنان، مجلس اسلامی کشور امام زمان (عج‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف) را به خانه ذلت پذیری و تسلیم و دلدادگی در مقابل اجانب، تبدیل کردید! 👊

❎ اما این بار:
انقلاب به #گام #دوم خود رسیده و طومار نا‌اهلان و نا‌مردمان را به امید الهی در هم خواهد پیچید. ❎

 و شما ای امت حزب‌الله! بدانید که اگر می خواهید! فرهنگ و آموزش و اقتصاد و عقیده و #حجاب و سیاست و …اصلاح شود…اگر طالب به گردش درآمدن چرخهای سانترفیوژ و #انرژی #هسته‌ای که همین مجلسی‌های بی‌هویت، از ترس مقام و موقعیت، دو‌دستی تسلیم دشمن نمودند و یا طالب #رونق #اقتصادی کارخانجات تعطیل شده و اشتغال هزاران کارگر بیکار هستید! …اگر از اوضاع نامطلوب فرهنگی و بدحجابی و رواج فساد و اختلاس رنج می‌برید…فقط و فقط حواستان به انتخابات باشد 🔶 زیرا:

🔵 همه آنچه ذکر شد در سایه #قانون‌گزاری #صحیح آنهم توسط #نمایندگان #متعهد و #متخصص، امکان‌پذیر است، اگر مجلس اصلاح شد و قوانین متقن و طبق احکام قرآن، تصویب نمود، وضع جامعه بهتر می‌شود. 🔵

❎ پس:
دوستان! در این مدت باقیمانده تا انتخابات، تا در توان دارید چه در فضای مجازی و چه حقیقی و تبلیغی مردم را به شرکت در انتخابات و انتخاب اصلح، تشویق و ترغیب نمایید و این، بزرگترین و مهمترین وظیفه دینی و شرعی و ملی ماست. ❎

✅ بر ماست که فضای مجازی را با عکسنوشته‌ها و فرمایشات مقام معظم رهبری و امام خمینی در باره انتخابات، پُر سازیم و مردم را از خیانت‌های پشت پرده رسوایان سیلی خورده از انقلاب که سعی در تضعیف انتخابات دارند، آگاه نماییم و بصیرت عمومی و دینی را افزایش دهیم. ✅

❎ امروزه که #شورای #نگهبان چون کوهی استوار در مقابل سیل تهمتها و توقعات و افزون طلبی‌های یک عده مفسد و اختلاسگر و ضد نظام اسلامی و ولایت‌فقیه قد عَلَم کرده، بر ما لازم است که در حرکتی آگاهانه و مجاهدانه و در جهت #انتقام از خون #سردار عزیزمان، زمینه تشکیل مجلسی انقلابی را با نمایندگانی ولایت‌مدار و با‌بصیرت رقم بزنیم. ❎

موضوعات: بدون موضوع
 [ 11:51:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  شهید پورجعفری ...

گفت‌وگوی روزنامه جوان با نفیسه پورجعفری دختر شهید بزرگوار حسین پورجعفری:
👇

⬅ کمی از زندگی خانوادگی‌تان بگویید. بابا که دوست چندین ساله حاج‌قاسم بود، متولد چه سالی بودند؟

⭕ بابا متولد 1345 در شهر گلباف از توابع شهر کرمان و در یک خانواده پرجمعیت و مذهبی بود. ایشان از سال 1361 که وارد سپاه شد زندگی مشترکش را با مادرم آغاز کرد. حاصل 38 سال زندگی مشترکشان چهار فرزند (دو دختر و دو پسر) است که همگی متولد گلباف هستیم. بنده متولد 1371 و آخرین فرزند هستم. البته من در کرمان متولد شدم. تا سال 76 در کرمان زندگی می‌کردیم که در این سال به خاطر کار بابا، همزمان با خانواده حاج‌قاسم به تهران آمدیم.

⬅ پدرتان از آن دست رزمنده‌هایی بود که هیچ‌وقت لباس رزم را از تنش خارج نکرد؛ از این حیث زندگی شما چه سختی‌هایی داشت؟

⭕ ایشان در زمان جنگ مدت‌ها در جبهه‌های دفاع مقدس جنگیده بود. موقع جنگ تحمیلی من به دنیا نیامده بودم ولی از بزرگ‌تر‌های خانواده شنیده‌ام که پدرم اغلب مواقع در جبهه حضور داشت. از موقعی هم که خودم شاهد بودم، بابا به علت حساسیت شغلی‌اش صبح زود قبل از اذان از خانه بیرون می‌زد. شب هم آن‌قدر دیر می‌آمد که ما خواب بودیم و بابا را اصلاً نمی‌دیدیم. مواقعی پیش می‌آمد که به علت طول کشیدن کارش سه یا چهار روز یا یک هفته ما بچه‌ها از دیدن بابا محروم بودیم. در این چند سال اخیر هم مأموریت بابا از دو روز تا 30 روز طول می‌کشید و بیشتر مشکل ما ندیدن دیر به دیر ایشان بود.

⬅ از خلقیات بابا بگویید و اینکه ایشان چه سبکی در زندگی برای تربیت فرزندانش در پیش گرفته بود؟

⭕ هیچ پست و مقامی پدرم را مغرور نکرد. تواضعی مثال‌زدنی داشت. علاقه‌ای به پست و مقام‌های دنیایی نداشت. هر از گاهی که به بابا گلایه می‌کردیم و می‌گفتیم چرا این‌قدر کم به خانه می‌آیید؟ پاسخ می‌داد: «به خاطر راحتی شما.» هرموقع بابا برای نماز صبح می‌ایستاد بدون اینکه به ما بچه‌ها بگوید ما بچه‌ها از کوچک تا بزرگ با شنیدن صدای نمازش از خواب بلند می‌شدیم و پشت سر ایشان می‌ایستادیم و نماز می‌خواندیم. درخصوص حجابِ من و خواهرم از همان کوچکی به ما تأکید داشت ولی هیچ‌وقت این حرف را مستقیم به ما نمی‌گفتند و مستقیم از ما نمی‌خواستند که باید حجابتان چادر باشد. ولی به صورت غیرمستقیم با حرف‌زدنشان و انجام کارهایشان ما متوجه شدیم که باید پوشش چادر داشته باشیم. همچنین ایشان نوه‌هایش را خیلی دوست داشت. وقتی که بابا از بیرون به خانه می‌آمد، بچه‌ها برای بوسیدن ایشان از همدیگر سبقت می‌گرفتند.

⬅ بابا چند سال با حاج‌قاسم سلیمانی همراه بود؟

⭕ شهیدی که حاج‌قاسم بدون او به بهشت نمی‌رفت!پدرم 38 سال با حاج قاسم، چه در زمان جنگ هشت ساله دفاع مقدس و چه در جنگ‌های نامنظم عراق و سوریه، رفاقت داشت. همیشه حاج‌قاسم، بابا را با نام کوچک «حسین» صدا می‌زد. حاج‌قاسم می‌گفت: «اگر دو نفر در این دنیا من را حلال کنند من می‌توانم شهید شوم و وارد بهشت شوم. یکی خانمم و دیگری حسین است.» با آنکه پدرم این همه سال با حاج‌قاسم بود، ولی هروقت تلفنی با حاجی صحبت می‌کرد، یک شرم خاصی روی صورت بابا نمایان می‌شد. انگار در صحبت خود با یکدیگر خجالت می‌کشیدند. خیلی وقت‌ها بابا به خاطر مشغله کاری‌اش صبح زود قبل از اذان صبح دم در خانه حاج‌قاسم منتظر می‌ایستاد. حتی یک کارتن در ماشین داشت که نماز صبحش را روی آن می‌خواند و منتظر حاجی می‌ماند. با تردد پدرم تمام همسایه‌ها هنگام رفتن به سر کار «پورجعفری» را می‌شناختند. حتی موقع برگشت هم وقتی پدرم مطمئن می‌شد حاج‌قاسم داخل خانه شده است به منزل خودمان برمی‌گشت. تا موقعی که چیدمان کار برنامه‌ها، جلسه، هماهنگی‌ها و مأموریت‌ها را انجام نمی‌داد بابا خیالش راحت نمی‌شد.

⬅ گویا پدرتان از جانبازان دفاع مقدس هم بودند؟

⭕ در زمان جنگ مهره‌های بابا آسیب دیده بود. خودش تعریف می‌کرد که سال 65 به خاطر عملیاتی در قایق بودند که از برخورد دو قایق خودی، بابا به آب پرتاب می‌شود و یک قایق از روی کمرش عبور می‌کند. دوستانش فکر می‌کنند او به شهادت رسیده است. بابا را به همراه پیکر‌های دیگر شهدا از آب بیرون می‌کشند و روی صورت بابا چفیه می‌اندازند تا به سردخانه منتقل کنند. در این لحظه پدرم فقط می‌تواند دستش را تکان بدهد و اعلام کند که هنوز زنده است. او را به بیمارستان اهواز اعزام می‌کنند. مادرم هم تعریف می‌کرد پدرمان یک بار در جنگ شیمیایی می‌شود و تمام بدنش تاول می‌زند. بار دوم در این چند سال اخیر هم در حلب شیمیایی زده بودند که ریه‌اش آسیب دیده بود، اما خیلی جدی پیگیر مشکلات جسمی‌اش نبود. هیچ‌وقت پدرم دنبال گرفتن درصد جانبازی نبود. می‌گفت من برای این چیز‌ها به جنگ نرفته‌ام. خیلی‌ها شرایط بدتر از من را دارند یا درصد جانبازی ندارند یا درصدشان خیلی کم است.

⬅ با مأموریت‌هایی که می‌رفتند، شده بود از شهادتشان حرفی بزنند؟

⭕ پیش ما دختر

‌ها حرفی از شهادت نمی‌زد. همیشه که از مأموریت برمی‌گشت می‌گفت: «خطر از بغل گوشمان رد شد.» این جمله را آن‌قدر محکم و استوار می‌گفت که من فکر می‌کردم همیشه این خطر رد می‌شود و برای او اتفاقی نمی‌افتد.

⬅ از آخرین لحظه دیدار با پدرتان قبل از شهادت چه خاطره‌ای دارید؟

⭕ شب قبل از رفتن بابا به آخرین مأموریت، بنده در خانه پدری پیش مادرم بودم. طی چند تماسی که با بابا داشتیم، ایشان یکدفعه به ما اطلاع دادند که ما فردا صبح زود باید به مأموریتی برویم. بنده سریع با خواهر بزرگم تماس گرفتم که بابا قرار است فردا به مأموریت برود، بیایید از او خداحافظی کنید. روز رفتنِ بابا، نیم ساعت قبل از اذان صبح از خواب بیدار شدم، دیدم بابا در اتاق پذیرایی مشغول خواندن نماز شب است. بدون اختیار نشستم محو دیدن چهره بابا شدم تا اینکه نمازش تمام شد. بابا با دیدن من لبخندی زد. چهره‌اش حالت خاصی داشت. بلند شد لباس‌هایش را پوشید و برای رفتن آماده شد. رفت و نزدیک ظهر تماس گرفت که برای ناهار به خانه می‌آید.

ادامه
👇 👇 👇 👇 👇 👇

موضوعات: بدون موضوع
 [ 11:50:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  قوی باشیم ...

#تولیدی

#به_قلم_خودم

#قوی_باشیم

دکتر گفت:
به جای نوشِ‌جان! کردن این همه قرص و کپسول کافی است کمی، سیستم ایمنی و دفاعی بدنتان را #قوی کنید. گفتم:
همین؟! این همه پول، خرج برو‌ بیا و ویزیت و …کردم که این فرمایش شما را بشنوم؟!
و باز دکتر توصیه کرد که: غیر از این، راهی ندارید.
در مسیر برگشت مرتبا با خودم تکرار می‌کردم: سیستم ایمنی، سیستم دفاعی….
ناگهان این آیه شریفه قرآن کریم در ذهنم تداعی شد:
وَ أعِدّوا لَهُمْ مَااسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّة وَ…
کلمه #قُوَّة در جسم و جانم قُوَّت گرفت بله، باید قوی بشوم اما چگونه و …

به محض رسیدن به خانه، یکراست سراغ کتابخانه شخصی رفتم و تفسیر #سوره #انفال را انتخاب نموده و به دنبال آیه مورد نظر بودم…چرا تا امروز از این نشانه و آدرس جامع و کامل دنیایی و آخرتی غافل بودم! محشر بود….

تا می‌توانید! یعنی نهایتِ حدِ توان…قوی شوید، مجهز شوید، آماده دفاع باشید…در همه چیز، روحی و جسمی، مادی و معنوی، فرهنگی و #تولید #علم، نظامی و اقتصادی و سیاسی…آنهم بروز و جدیدترین‌‌‌اش … خب برای چه؟….

تُرْهِبونَ بِهِ عَدُوَالله وَ عَدُوَّکُم… برای فراری دادن و ترساندن هر نوع دشمن، چه دشمن خدا باشد…یعنی اگر یک آدم مومن و مذهبیِ واقعی هستی…و چه دشمن خودتان باشد…یعنی، خدا و ولایت و دین و مذهب هم برایت مهم نیست، حداقل برای حفظ جانت و سرزمینت یا بهتر بگویم حس #وطن #دوستی…به هر حال باید #قوی شوی وگرنه دینداری و وطن‌پرستی‌ات، شعاری بیش نیست.

از همه جالب‌تر این بود که…فرموده همین الآن! نه، اصلا در همه حال! باید گوش به زنگ باشید چون دشمن از نقاط ضعف شما سوء استفاده می‌کند و به زور و برای رفع نیازهای مثلا اقتصادی‌تان، شما را تا پای بیعت و ذلت هم، می‌کشاند پس #قوی #باش….

لازم نیست حتما پهپاد جاسوسی را در آسمان سرزمینت ببینی…یا #تولید را آنقدر دست‌کم بگیری که #اهرم #تدبیر را دشمن به دست گیرد و#سَبْک #زندگی‌ات را، وارونه کند…اصلا چه لزومی دارد به #نفوذی و #خائن این همه اعتماد نمودن، قوی باش! قوی…

به قول شاعر:
علاج واقعه پیش از وقوع باید کرد
بلا ندیده! شروع باید کرد

و الا وسط صحنه درگیری و جنگ که نمی‌شود فورا خط تولید و اقتصاد را رونق داد و موشک و پهباد ساخت و سیاست‌مدار تربیت نمود و سپاه و لشکر تجهیز و خلاصه هزاران نیاز دیگر را برآورده کرد…لذا مجبور می‌شوی دست نیاز به سوی آنهایی دراز کنی که نه، دلشان به حال دین و آخرتت سوخته و نه برای ملیت و سرزمین‌تان ارزش قائلند!….

با حسرت…نه…با شوقی وصف‌ناپذیر #مصحف #شریف را برای همیشه در برابر دیدگان دل و جانم، می‌نهم تا یادم نرود که:

هر چه #ولیّ #خدا می‌گوید برگرفته از کتاب خداست #وَ ماٰ یَنْطِقُ عَنِ الْهَویٰ

موضوعات: بدون موضوع
 [ 11:49:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  شهید سلیمانی به روایت تصویر ...

روایت حاج قاسم با هنرمندی خانم عبادی

موضوعات: بدون موضوع
 [ 11:49:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  انقلابیون فرسوده (طنز سیاسی) ...

#تولیدی

#به_قلم_خودم

#انقلابیون_فرسوده

آخه مگر مجبور بودید برای چند تا نقل و انتقال ناقابل و وام و بهره حلال و حرام و شبهه‌ناک و خلاصه تصاحب چند قطعه زمین بیت‌المال! و … به جای کار و تلاش و توکل به خالق رزّاق و بی منت، درِ خونه این و اون حلوا ببری و رضایت‌نامه بگیری؟!

بعضی از همین‌هایی که تا دیروز، نان برای خوردن نداشتند و از برکت انقلاب و جمهوری اسلامی به نان و نوایی رسیدند حالا! برای چند روز خدمت و توفیق اجباری که از صدقه سرِ شهدا شامل‌شان شده، حرف #امام و #رهبر زمانه را روی زمین گذاشتند و دربدر دنبال تجدیدی‌ها‌یی که با چند تا تک ماده و وساطت عده‌ای آینده‌نگر، نمره جواز شرکت در انتخابات را آوردند پادویی می‌کنند و یقه چاک می‌دهند که:
مبادا خدای ناخواسته نگران نباشید! شما تمام مواد هم که رد صلاحیت شوید ما هستیم.
اصلا ما چندین سال خدمت و… نمودیم برای همین روزها!
آخه:
رفاقتی گفتند، حرمت و اعتمادی باید باشد! همینطور راحت شما جیب‌بُرها را از دست بدهیم، فردا روز معلوم هست کی به داد ما می‌رسد؟ از کجا معلوم که این تایید شده‌ها، مثل شما سلب اعتماد شده‌ها، دست و دلباز باشند و بیت‌المال را خرج ما و اهل و تبارمان بنمایند؟ ما رگ گردنمان هم بزنند از حمایت و دست‌بوسی شما منصرف نمی‌شویم.

اصلا مگر غیر از این هست که شما خادمان ملت؟! کار ما بینواها را روبراه می‌کردید، بخدا ما هم جزء همین قشر محروم و زحمتکش هستیم تفاوت ما یک مقداری، در سطح و سبک زندگی مان هست. حالا خدا اراده! کرده چند تا مِلْک و املاک و ویلا و آپارتمان و پست و منصب از صدقه سر شما نماینده‌های دلسوز به ما داده، خب آنها هم می‌خواستند اقدام کنند من و شما چه گناهی داریم؟
اصلا کی گفته:
ما مسئول فقر و محرومیت و #تحریم آنها هستیم شاید نمی‌دانند #نماینده، کارش فقط به اندیشیدن به فرجام و #امضای #برجام و دست‌کاری تربیت نسل نو در جامعه است.

مثلا قطعی بودجه یک عده سرباز #فرامرزی چه ربطی به من و شمای نماینده دارد؟ مگر ما مجبورشان کرده بودیم؟
اصلا ما چه نیازی به امنیت و تلاش آنان داریم؟ بحمدالله از برکت امضاها و رایزنی‌های مصلحت‌اندیشانه شما، اکثر ما یا #دوتابعیتی هستیم یا کل خانواده را به آن طرف آب فرستادیم!

حالا قضاوت با شما! خدایی ما مدیون اینها نیستیم ولو با تک ماده و تمام مواد تجدید؟ انصافه حق این افراد وظیفه‌شناس را نادیده بگیریم و به آنهایی رای بدهیم که همان نوبت اول تایید شدند؟

باز هم بگویید اینها ضد نظامند! نه جان من… ما ضد جوازیم‌…‌یعنی هر چه نظام جایز بداند ما دقیقا برخلاف آن عمل می‌کنیم … اینطوری هم جناح چپ، را داریم هم جواز چپ را….

موضوعات: بدون موضوع
 [ 11:48:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  ولنتاین یا عشق به غرب ...

#پاسخ_به_شبهه_روز

#حتما_حتما_بخونید

🌺 حقیقت ولنتاین چیست؟ 🌺

کیستی و چیستی ولنتاین و روز عشق:
«ولنتاین» نام کشیشی (روحانی مسیحی) در روم باستان در سده سوم میلادی بوده ،که مخفیانه عقد سربازان رومی را با دختران محبوبشان جاری می کرد.زیراکه فرمانروای روم بنام کلودیس دوم ،براین باور بوده که سربازی در جنگ خوب خواهد جنگید که مجرد باشد. از این رو ازدواج را برای سربازان امپراطوری روم قدغن می کند.

کلودیوس به قدری سنگدل وفرمانش به اندازه ای قاطع بود که هیچ کس جرات کمک به ازدواج سربازان را نداشت.

ولی کشیشی به نام والنتیوس(ولنتاین)،مخفیانه عقد سربازان رومی را با دختران محبوبشان جاری می کرد.کلودیوس دوم از این جریان خبردار می شود و دستور می دهد که والنتاین را به زندان بیندازند و به جرم جاری کردن عقد اورا اعدام کنند.از آن زمان در کشورهای غربی روز 14 فوریه را روز ولنتاین ( روز عشاق یا روز عشق ورزی ) می گویند و آن را جشن می گیرند .

اما نکته ای که باید مد نظر داشت ،این است که این روز را (ولنتاین وروز عشق)که یک فرهنگ وشعار غربی است ،نبایدبرای خودمان مبنا والگو قرار دهیم وبه مرور آن را در بین خود مان ودرجامعه به عنوان یک سنت ویک فرهنگ به جا بیندازیم.که این ناپسند وقبیح است. زیرا که همین تقلید از غرب در فرهنگ ومستند کردن سنن وآیین خود ،به اندیشه غربیان، نموداراز خود بیگانه شدن و از شخصیت ملى و دینى و تاریخى خود تهى گشتن می باشد.ونیز نوعی تایید برتر بودن فرهنگ واندیشه آنان و طعن و خرده‏گیرى به داشته ها وفرهنگ خودی است…

#غربزده_و_غربگرا_نباشیم

@askdin_com
@marefat124000

موضوعات: بدون موضوع
 [ 11:47:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  انتخاب یا انتصاب (طنز سیاسی) ...

#تولیدی

#به_قلم_خودم

#انتخابات

اِی بابا! … اینکه #انتخابات نیست، انتصابات است … یعنی قبلا بود ولی الآن نیست … ما چون خیلی از مسائل مهم و کلیدی! را کمی تا قسمتی، دیرتر می‌فهمیم … امروز به ذهنمان رسید که اصلا چه معنی دارد یک عده مُخلِص (ببخشید منظورشان مُختَلِس هست) را از کرسی خدمت (بخوانید خیانت) بردارند و به جای آنها یک مشت آدم مجهول‌الهویة را که اصلا نمی‌دانند صندلی و پُست و ریاست چیست، منتصب کنند … آخر این هم شد انتخابات؟! ….

البته قبل‌تر‌ها! خیلی اوضاع روبراه بود چون ما با یک شاه‌کلید هزار قفل باز را می‌بستیم و ….

اصلا ما یک پُل معلق زده بودیم از اینجا تا آن طرف آب … طوری که همه راحت و آسوده از آن عبور کنند … اما دیگر خبر نداشتیم که یک روزی خودمان را هم بین زمین و آسمان معلَّق می‌کند ….

خودشان؟! به ما قول دادند که اگر زیرِ میز و روی میز روبراه باشد … این پُل هم، سالم و بی‌خطر است ….

اصلا از کجا معلوم؟ شاید هم آنها راست می‌گویند … مملکتی که شاه‌دزدش! اختیار عزل و نصب حتی خانواده خودش را نداشته باشد … کدام آزادی؟ … چه امنیتی؟ … چه انتخابی؟ … اینها همه‌اش شعار هست … بقول آن طرفی‌ها اختیار تام باید دست ما باشد که وکیل الرعایا هستیم ….

نه! خدائیش بد می‌گویم … همین ما … بله خود خودمان نبودیم که … سانترفیوژ و رآکتور هسته‌ای و چرخ کارخانجات را به دست آن علیا مخدره که یک‌شبه رَه چندین ساله را پیمود و با حجاب و سنگین و رنگین آمد همه درب‌ها را به روی ملت تخته کرد و راه رشد #تعلیق و #تحریم را دلسوزانه!! پیش پای ما گذاشت ….

اصلا مردم عوض شدند … توقعات بیجا دارند … چه خواهش‌ها از ما می‌نمایند … آخر یک لحظه نگاهی به حال و روز ما و اذناب‌مان در داخل و خارج بیندازید … ما با چه آبروی ریخته شده‌ای برویم این همه رشته‌های بنفش اتحاد و همدلی را از دست و پایمان باز کنیم … ما تا خرخره زیر دِیْنِ اجانب هستیم … والا بخاطر خودتان می‌گویم … برای این مردم!!! زشت نیست که اختیار انتخاب دست ما نباشد و از ما بهتران را، انتصاب نمایند … والا ما از خودتانیم … شما دست ما را بَند کردید و ما هم از خدا خواسته، همه جوره خدمت‌رسانی کردیم … آیا واقعیت غیر از این هست ….؟؟؟

موضوعات: بدون موضوع
 [ 11:45:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  *رؤیای رؤیا* ...

#تولیدی

#به_قلم_خودم

#مکتب_سلیمانی

رویا با چشمانی اشکبار و حالتی تاسف‌بار گفت:
تصور می‌کردم دنیا همیشه به کام من و فرزندم سپهر هست اما، خبر از فرجام سیاه خود نداشتم.
مرضیه با لحنی آرام و مودبانه پرسید:
ممکنه به جای آه و ناله، ماجرا را از اول تعریف کنی؟

رویا آهی کشید و با حسرت، نگاهی به عکس روبرو انداخت، به تنها عزیزش که حالا دیگر در قید حیات نبود. با حسرت و بغضی تمام نشدنی، شروع به شرح ماجرا کرد:
زمان جنگ بود و مردم، جوان‌هایشان را روانه جبهه و دفاع از نظام می‌کردند.
من و پسرم که دوران جوانیش را می‌گذراند با همسرم فرزاد که تاجر معروفی بود، زندگی پر زرق و برق و راحتی داشتیم. برای من! دفاع و جنگ و انقلاب، بی‌معنا بود و دنیا را فقط از دریچه نگاه خود و در قالب ولنگاری و خوش‌گذرانی و رفاه‌طلبی می‌دیدم. اما فرزاد گرچه تاجر معروفی بود ولی، برخلاف من ضد انقلاب نبود.

پسرم روزبروز رشیدتر می‌شد و من، مستِ پول و امکانات، سرخوش از آزادی بی‌قید‌و‌بندی که از ماهواره و… آموخته بودم، بشدت با دفاع از نظام مخالف بودم و هر مادر شهیدی را می‌دیدم، در دلم او را مسخره می‌کردم که، چرا راضی به قربانی فرزندش شده؟! و این، درست زمانی بود که مردم غرق در مشکلات اقتصادی و امنیتی بودند.
برای خودم پاتوقی سرشار از لهو و لعب به راه انداخته بودم.
همسرم فرزاد بارها به من تذکر می‌داد اما بی‌فایده بود حتی چندین بار مخفیانه و بدون اطلاع من، به جبهه‌ها کمک مالی نموده بود اما، به دلیل شدت علاقه‌اش به سپهر، سعی می‌کرد با من جر و بحث نکند!

مدتی گذشت و کم‌کم فرزاد، زمزمه اعزام به جبهه را شروع کرد، اوایل فقط، نام خودش را می‌بُرد ولی پس از مدتی علنا، حضور سپهر را هم لازم می‌دانست.

من که تنها پسرم را، از جانم بیشتر دوست داشتم و او هم، به من وابسته‌تر بود تا پدرش، به طور جدی با این درخواست همسرم مخالفت کردم و یک روز که عصبانی بودم به او گفتم:

با تمام علاقه‌ای که به تو دارم اما هرگز سپهر را فدای عقاید تو نمی‌نمایم ولو به قیمت جدایی ما از یکدیگر….

دیگر فرزاد آن تاجر معروف و با نشاط قبلی نبود، مرتبا از جبهه و شهدا می‌گفت. دچار تحول روحی عجیبی شده بود….

اما یک‌روز چشمم را بر تمام واقعیت‌های زندگی و سرزمینم بستم و مهریه‌ام را به اجرا گذاشتم و با پولش، برای نجات خیالی خودم و سپهر، از ایران به یکی از کشورهای اروپایی مهاجرت کردیم تا، به پندار موهوم خویش از مرگ و ناامنی فرار کنیم و در بهشتی که با دلارهای بی‌حد و حساب فراهم شده بود، زندگی کنیم.

سپهر در آن دیار غریب، تنها بود و نه دوستی و نه آشنایی داشت، تا اینکه یک روز به من گفت: اجازه بدهید من در شرکت یا فروشگاه یا موسسه‌ای مشغول شوم!
چند روزی این طرف و آن طرف رفت تا بالاخره در یک فروشگاه بزرگ تولید لباس، نام‌نویسی کرد که موسس و مدیر آن یک خانم بود که بیشتر شبیه یک ملکه یا الیزابت بود تا مدیر یک فروشگاه!

این را بعدها فهمیدم که این خانم، سردسته مافیای هم‌جنس‌بازان حرفه‌ای بود که با ایجاد زمینه مناسب شغلی، مهاجرین و تازه‌واردین را جذب نموده و علاوه بر کلاهبرداری مالی، با وعده فردایی بهتر، آنان را با بالا‌دست‌های این گروه، دَم خور و همنوا می‌‌گرداند.

رویا در حالی که به هق‌هق افتاده بود، ادامه داد:
شدت علاقه به پسر و غرق شدن در هوس‌بازی‌ها اجازه نمی‌داد که حتی، حال و روز سپهر را درک کنم در حالی که او، مانند شمعی در مقابلم ذوب می‌شد و رو به خاموشی می‌رفت.
تا اینکه روزی از موسسه با من تماس گرفتند که، سپهر به دلیل افراط در …و آرام نمودن خودش، کارش به تزریق مواد می‌کشد و در نهایت، به وسیله استفاده از سرنگ آلوده، به بیماری ایدز دچار می‌شود و …

رویا! پایان تیره سرنوشت فرزندش را، مرگی تلخ و وحشتناک در یکی از کمپهای مبتلایان به ایدز عنوان کرد و گفت:

به دلیل ورشکستگی مالی و افراط‌های بی‌ملاحظه من و فرزندم حتی، هزینه انتقال پیکرش را نداشتم و تنها سرمایه من همین قاب‌عکسی است که….

مرضیه که تا این لحظه ساکت مانده بود در حالی که باران اشک، از چشمانش می‌بارید رو به رویا کرد و پرسید:
آیا باز هم حرفی برای گفتن داری؟

رویا آهی کشید و گفت:
راستش را بخواهی! وقتی به ایران بازگشتم، مدتها در انزوا بودم و از همه متنفر!
اما یک روز صبح که با بی‌حوصلگی رادیو را روشن کردم، اتفاقا همان روز خبر #شهادت #سردار #سلیمانی را شنیدم! قبلا در برنامه‌های ماهواره‌ای و شبکه‌های ضد‌انقلاب، نام و تبلیغات گسترده بر علیه او را، زیاد دیده و شنیده بودم، گرچه آن روزها هویت ملی و دینی برایم هیچ اهمیتی نداشت اما، از زمانی که تنها امیدم را از من گرفته بودند، بشدت به دنبال انتقام و ابراز نفرت، بر خلاف رای و روش پلیدشان بودم. با شنیدن این خبر با خود گفتم:

باید این شخص همان خار چشم دشمن باشد، انسانی که برای فتح و نابودی اندیشه و مکتبش، میلیاردها هزینه و وقت، صرف کرده بودند.
وقت انتقام بود و دل من آماده برای دریافت پیام‌های معنوی از یک سو و چنگ زدن به چهره قاتلان خاموش از سویی دیگر!
هر چند که سراپا آلوده بودم اما امید داشتم این چشمه جوشان و مطهر، روح خسته و پریشان من را التیام دهد و من را به خودِ واقعی و فطری‌ام باز‌گرداند.
روز قبل از تشییع از چمدان یادگاری مادربزرگ، تنها چادری که داشتم را، بیرون آوردم و صبح روز بعد خودم را در زیر باران اشک‌ها و سیل حضور ملت انقلابی دیدم!

با تصاویر سردار درد‌و‌دل می‌کردم و اشک ندامت می‌ریختم.

اما این بار عهد من با شهیدی بود که دلی به وسعت آسمانها داشت و منتظر بودم دستم را بگیرد، اما گویا شهید هم از من یک #التزام #عملی می‌خواست! به #سردار #بی #سَر قول دادم که با شرکت در راهپیمایی بیست و دوم بهمن و حضور در #انتخابات دل #رهبر و #شهدا را شاد خواهم کرد….
رویا خندید و گفت:
احساس می‌کنم عکس شهید به من لبخندی زد و وعده‌ام را قبول کرد….

موضوعات: بدون موضوع
 [ 11:44:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  *طنزانه* ...

#تولیدی

#به_قلم_خودم

#طنزانه

طبق معمول و سر ساعت معین، گروه چهار نفری ما آماده رفتن به پارک محله و انجام پیاده‌روی روزانه شد.
حال و هوای پارک و صدای جیک‌‌‌‌‌‌‌‌جیک گنجشک‌ها خبر از آمدن بهار می‌داد.
☘ ☘ ☘ ☘ ☘ ☘ ☘ ☘

با زمزمه #دعای #فرج و صلوات، ورزش روزانه را آغاز نمودیم.

فضای پارک مثل ریزگردها، مملو از عکس‌ها و #تبلیغات #انتخاباتی بود اما دریغ از یک جمله مفید و به درد بخور! ولی خدایی جنس کاغذها و بروشورها، حرف نداشت حتی بعضی‌هایش چینی‌الاصل بود ولی ما از ترس ویروس! دست بهشون نزدیم.
😷 😷 😷 😷 😷 😷 😷 😷

چند قدم جلوتر، دو نوجوان اتو‌کشیده و کراوات زده! تصاویری از یک #کاندیدا را پخش می‌کردند که پنج‌بار یک‌ضرب رد شده بود و بعد از طرد‌صلاحیت و دوندگی‌های بسیار، با نمره نُه‌و‌نیم به علاوه نیم! قبول شده بود.
🕙 🕙 🕙 🕙 🕙 🕙 🕙 🕙

به اتفاق آراء دوستان، تصمیم گرفتیم خُلق خودمان را دَم عصری، تنگ نکنیم و به راه خودمان ادامه دهیم اما مگر می‌گذاشتند….

چند نوجوان در حالی که بسته‌های کیک و نوشابه، آنهم از نوع خارجکی‌اش در دست داشتند با لبخندی پر از التماس رأی، تعارفمان کردند و ما هم موقرانه و مودبانه پرسیدیم که:

اینها از آنِ کیست و برای چیست؟
و آنها هم خیلی محترمانه پاسخ دادند که:
اینها شیرینی قبولی کاندیدای ما در دوره بعد از #امضای #برجام! است.
ما‌‌… :oops: :oops: :oops: … برجام… 😭 😭 😭 …قبولی… ⁉ ⁉ ⁉ ….
از خیر نوشابه و سردی! و خارجی‌بودنش! گذشتیم و….

پس از یک ساعت پیاده‌روی با مشورت دوستان، روی نیمکتی نشستیم تا نَفَسی تازه کنیم اما، ای دل غافل که بطری آب را جا گذاشته بودیم.
یکی از رفقا اشاره به آبسرد‌کن روبرو نمود اما، چشمتان روز بد نبیند! فقط در یک طرف آن، پوستر بیش از بیست نماینده خوش‌ذوق! به چشم می‌خورد.
لیوان را از کیفمان بیرون آوردیم ولی هر چه بیشتر گشتیم، کمتر یافتیم!
🚱 🚱 🚱 🚱 🚱 🚱 🚱 🚱

خدای من! چقدر بعضی‌ها، تبلیغ‌لازمند! آخر برادر من! خواهر کرسی‌نشین! کجا دیدید روی روبان عکس بزنند و بپیچند دور شیر آب و اجازه ندهند یک جرعه آب خوش از گلوی خلق‌الله پایین برود.

بابا! هر چیز حساب و کتاب و حد و مرزی دارد، آخه برای تصاحب یک صندلی سبز! که در برخی نقاط، احتمال تصرفش، یک چهل و پنج هزارم است که مردم را، تحریم نمی‌کنند.
🔒 🔒 🔒 🔒 🔒 🔒 🔒

آخه مطرود جان مردود! یه نگاه به آنهایی که یک ضرب قبول شدند و نخبه این دورانند بیاندازید! کِی؟ و کجا؟ بندِ این آرم‌ها و مارک‌های بیگانه و عجیب‌غریب بودند؟ والا به جان شما نباشد به مرگ اربابتان قسم! خیلی‌ها به این مملکت خدمت کردند و ما حالا دربدر دنبال یک عکس و نام و نشان‌شان هستیم!

همین #حاج #قاسم! هنوز کفنش خشک نشده مثل کفتار افتادید به جان این کرسی‌ها و صندوق‌ها که چی؟

خب! زور که نیست جانم، مردم خودشان خسته شدند از دروغ و مکر و حیله‌هایتان، حالا چه به صندلی سبز برسید یا نه! باز هم شما پرونده‌تان خط‌قرمز خورده! ❌ ❌ ❌ ❌ ❌

از ما گفتن بود، فردا روز که باقی برگه‌های پرونده‌تان رو شد و ممنوع‌التصویر و مردود‌الملاقات! شدید، یک وقت به این مردم مظلوم و #انقلابی و #سلیمانی پسند، ایراد نگیرید که درافتادن با این #مکتب #سلیمانی رفته‌ها شوخی بردار نیست چون #سردار فقط، یکی از #سربازان #ولایت بود. خود دانید     

موضوعات: بدون موضوع
 [ 11:39:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  *مکتب_سلیمانی* ...

#تولیدی

#به_قلم_خودم

#من_انقلابیم

#من_سلیمانی_ام

من انقلابی و سلیمانیم اما به شرطها و شروطها:
بله! عضو دانشگاه انقلاب ماندن و شاگرد #مکتب #سلیمانی شدن، نیاز به التزام عملی دارد یعنی باید، یک عمر در خط عبودیت و اطاعت گام برداری که حداقل چهار دهه‌اش، جهاد و شهادت‌طلبی در راه ولایت باشد.

تا فنای فی‌الله نشوی و به تعبیری از سیم خاردار نَفْس عبور ننمایی! به بصیرت عمارگونه نخواهی رسید. و تا در “مدار سیصد و شصت درجه” امنیت و آسایش خود را به خطر نیندازی، نائل به دریافت مقام #ذوالفقار از یَد یداللهی امام زمانه نخواهی شد!
آری

#انقلابیم و #سلیمانیم، هزینه دارد و بهایش در میانه میدان خون و آتش، آبرو و مال و جان و راحت‌طلبی را، قربانیِ معشوق نمودن است.
دست از طلب ندارم تا کام من برآید
یا تن رسد به جانان یا جان زتن برآید

اگر می‌خواهی سرباز این سنگر بمانی باید در همه حال، چه جهاد عقیدتی و فرهنگی، یا جبهه اقتصادی و تولید ملی، و یا بینش سیاسی و قدرت نظامی و خلاصه در همه جبهه‌های دفاع و مقاومت اسلامی اعم از انتخاب اصلح و همراه با بصیرت گرفته تا کمک به رونق تولید داخلی در ابتدای گام دوم انقلاب، حضور خالصانه خود را با توکل به خداوند متعال، عملا به نمایش بگذاری و لحظه‌ای درنگ ننمایی که، کاروان ایثار و شهادت را، با رفاه طلبان و مصلحت‌اندیشان، کاری نیست!

پس بکوش تا وظیفه دینی و شرعی‌ات را به احسن وجه به اکمال رسانی تا از رهروان طریق ولایت، قدمی باز نمانی. و اینک اختیار با توست، رفتن با کاروان حسینیان یا ماندن در گرداب یزیدیان.

موضوعات: بدون موضوع
 [ 11:37:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  *من_سلیمانی_ام* ...

#تولیدی

#به_قلم_خودم

#من_انقلابی_ام

#من_سلیمانی_ام

#من_رأی_می‌دهم

امام خمینی (رحمت‌الله‌علیه)فرمودند:
“حفظ جمهوری اسلامی از نماز هم واجب‌تر است”
آیا می‌دانید چرا؟

قطعا واضح است که اقامه نماز و برپایی حکومتی که بنیانش #صراط #مستقیم باشد، جز در سایه أشهد أن لا إله إلّا الله و أشهد أن علیّاً ولیّ الله امکان‌پذیر نیست و صد البته تحقق این #ولایت #شرعی ادامه و تداوم تشکیل جامعه اسلامی پیامبر خدا و خاتم النبیین است.

آنهایی که نماز و روزه‌شان بجاست و هنگامه اطاعت از #اولی #الإمر درجا می‌زنند و بله و اما و اگر و شاید… می آورند و در هاله‌ای از ابهام و تردید قرار می‌گیرند، باید در دین و ایمانشان، تجدید نظر کنند چرا که به فرموده قرآن کریم، ملاک و معیار قبولی دین، صِرْفِ نماز و روزه تنها و خم و راست شدن بدون بصیرت نیست.

پس باید همه مردم آگاه و انقلابی بدانند که، هدف از تشکیل نظام اسلامی، اقامه عدل و مبارزه با ظلم و حمایت از مظلومان عالَم است و الا اگر غیر از این باشد که:
بسیاری از مذاهب و درویش‌مسلک‌ها و عرفان‌های ناقص، چند کلمه وِرْد و دعای مخصوص به خودشان دارند، اما چرا در همین ممالک جلو بالاترین و قدرتمند‌ترین رؤسای‌‌شان، بی‌سابقه‌ترین ظلم و قتل و غارت را در حق مردم بی‌پناه و محروم، انجام می‌دهند؟

به فرمایش آقا امام حسین (علیه‌السلام) اگر دین ندارید در دنیا‌طلبی‌تان آزاده باشید! حداقل به انسانیت و ملیت و حقوق عادی و مسلَّم آنان، تعدّی و دست درازی نکنید.

بلی! شک کنید! حتما تردید نمایید در ایمانِ سست و بی ریشه آنانی که دَم از امام خامنه‌ای و سردار سلیمانی و انقلابی بودن می‌زنند اما به کام لیبرال‌ها، قلم زنی و قدم زنی می‌نمایند.

باید به اینان گفت یا نه! هشدار و اخطار داد که:
راه امام و ولایت امام خامنه‌ای و خط‌مشی انقلاب و منش مکتب سلیمانی، همه و همه در یک کلام خلاصه می‌شود و آنهم این شعار قرآنی است که:

یا أیُّهاالَّذین آمَنوا…أطیعوا الله و أطیعو الرسول و اولی الامر منکم یعنی ای مردمانی که ادعای ایمان به خداوند دارید، خودش در کتاب شریفش فرموده:
به ولایت ایمان بیاورید همان بیعتی که بدون آن، حتی رسالت رسول خدا تکمیل و پذیرفته نیست….

و اینکه فرمود:
إن تنصروالله ینصرکم و یثبِّت أقدامکم
آیا خداوند غنی ذوالرحمة به کمک ما نیاز دارد یا منظور چیز دیگری است؟

بلی! منظور نصرت و یاری و گوش به فرمان ولیّ خدا بودن است همان رهبری که بقولی چشمش به لسان مبارک آقا حجة‌ابن‌الحسن (عج‌الله تعالی‌فرجه‌الشریف) است و الا:
اگر عبادت جن و انس را انجام دهیم بدون فرمانبری از ولایت، شیطانی بیش نیستیم چرا که شیطان عبادت نمود ولی بندگی نکرد!

پس ای عاشقان جمهوری اسلامی و ای تربیت یافتگان مکتب سلیمانی و ای فدائیان رهبر! همه با هم یکدل و یک‌زبان، پای صندوق‌های رأی می‌رویم و رأی مثبت و آینده‌ساز خود را به افراد متعهد و متخصص، برای خدمت رسانی به نسل پویای جمهوری اسلامی، به صندوق‌های اعتماد ملی و انتخاب دینی و شرعی، تقدیم خواهیم کرد چرا که:

به سردار وعده داده‌ایم مثل خودش که در مکتب خامنه‌ای و خمینی، رشد یافت ما نیز در مکتب سلیمانی عزیز پا در رکاب، با رای به انقلابی‌های مدافع ارزش‌های نظام، و دست رد به سینه لیبرالهای غربزده که امام فرمودند:
لیبرالها بروند گم بشوند
رنگ و بوی تازه‌ای به مجلس جوان پسند و انقلاب محور، خواهیم داد و چهره همه تحریم طلبان و تهدید گراها را به بایگانی تاریخ خواهیم فرستاد انشاءالله

موضوعات: بدون موضوع
 [ 11:34:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت