#تولیدی

#به_قلم_خودم

مثل رشته یک تسبیح است اگر پاره شد هر دانه‌اش به سمتی می‌رود و چه بسا بعضی دانه‌هایش گم شود یعنی دیگر این تسبیح، به درد ذکر و صلوات نمی‌خورَد.

حالا!
ماجرای دین اسلام و پذیرش عبودیت الهی مثل همین رشته تسبیح می‌مانَد، از آغاز خلقت تا ابد، این سررشته نه، باید کم شود و نه، باید چیزی بر آن اضافه شود، همانطور دست نخورده و قابل اجرا حتی یردا علیّ الحوض باقی بماند.

اگر زمانه سه ولیِّ خدا یعنی از دوران امام سجاد (علیه‌السلام) تا عصر امام جعفر صادق (علیه‌السلام) را بررسی کنیم، به وضوح عملکرد ائمه را در حفظ حریم الهی که همانا سر‌رشته حبّ و بغض در راه خداست و از آن به ولایت تعبیر می‌شود را درمی‌یابیم.

اصل قضیه چیست؟
اگر از همان روزهای اولینِ رسالت و پس از آن امامت، نشانه‌هایی از دو‌دستگی و گروه گروه شدن امت اسلامی را می‌بینیم و حتی به تعبیری در بین حزب شیعیان هم این گروه‌گرایی راه می‌یابد، فقط و فقط به یک دلیل است و آنهم:

بلی یا نه گفتن به مسئله ولایت است. براستی ولایت چیست که هم شیطان با آن آزموده شد، هم پیغمبر خدا حضرت آدم (علیه‌السلام) و هم همه عالمیان از ازل تا ابد؟
اجازه بدهید یک مثال بزنم:
اگر شما به استاد و معلم خود بگویید من! هر چه شما بخواهید انجام می‌دهم اما به شرط آنکه، امتحان و رد و قبولی در کار نباشد، آیا استاد می‌پذیرد یا مثلا شرط کنید که فقط سر کلاس درس حاضر نباشید! اینکه نشد استاد و شاگردی!

پس!
شاگرد واقعی آن است که در امر آموزش علم نافع توأم با اخلاق دینی، تابع و شنوای سخنان استادش باشد.

در دستگاه آفرینش هم، خدا عَبد می‌خواهد و مطیع نه مرید و لشکر، چنانکه در زمان این سه امام معصوم، مرید زیاد بود، سخندان و مرشد، بسیار بود ولی اطاعت کننده یا نبود یا خیلی کم بود کما اینکه آقا امام زین‌العابدین (علیه‌السلام) مبارزه‌اش را پس از قیام کربلا، فقط با سه نفر آغاز کرد و همینطور در زمان امام پنجم و ششم.

لذا
اینها برای مبارزات خود به روشنگری لایه‌های زیرین جامعه در پوشش‌های سخت امنیتی خلفا پرداختند تا، کم‌کم موفق شدند در زمان امام ششم، فقه جعفری را که همان ولایت رسول‌الله و علی‌ابن‌ابیطالب (صلوات‌الله‌علیهم) بود، راه‌اندازی کنند و شاگردانی چون زراره و هشام و مفضل و امثال آن تربیت کنند.

دقت کنید!
سه حجت برحق خدا با شکنجه و زندان و مجاهدت، پس از سالها در خفقان اموی و عباسی موفق شدند، چهار هزار شاگرد تربیت کنند و مذهب شیعی را به اقصی نقاط دنیای آن روز و امروز، صادر کنند.
پس این مذهب فقط و فقط با یک رشته پایدار می‌ماند و آن ولایت و حبّ علی‌ابن‌ابیطالب (علیه‌السلام) است و لاغیر! و هر هدف و راهی که به غیر این مقام یعنی عبودیت و بندگی مطلق و پذیرش ولایت، ختم شود بی‌حاصل و بی‌فایده است حتی اگر هزاران سال عبادت را به همراه داشته باشد.

پس!
سرّ قیام نکردن ائمه مخصوصا معصومین ذکر شده، نبودن یاران مخلص و دلداده واقعی بود که اگر امام امر کرد در آتش هم برو! فورا و سمعاً و طاعتاً اجرا نماید. و این امر نشانگر این واقعیت است که ائمه ما به دنبال اهداف کوتاه مدت و اغراض مقطعی و دنیوی نبودند، آنها در پی لشکر‌کشی و صف‌آرایی نبودند، اهل آدم سازی بودند ولو شده دهها سال صبر کنند تا شخصیتی مثل زراره و هشام و … تربیت شود و رشد کند. آنها طالب تربیت دینی بودند نه خواهان افزایش معلومات بدون عمل. چرا که خود علم گاهی #حجاب #اکبر است و به آدمی، حس غرور و خودخواهی دست می‌دهد و اصلا اساس فرار کردن از حقیقتِ تسلیم شدن در برابر اوامر و نواهی دین اسلام، همین هوای نفس و حب دنیاست. و به همین دلیل است که طالب علم نه اینکه به زندگی دنیایی بی‌اعتنا باشد بلکه هدفش، دنیا نباشد و آرمانش، خداجویی و اطاعت از او باشد.

چرا فقط با ولایت؟
چون همانطور که در ابتدا گفته شد، ولایت رشته پیوند بین امام و امت و اسلام دین وحدت و اتحاد و همدلی است و تکروی و فرقه‌گرایی، هرگز نمی‌تواند چنین هدف مقدس و جامعی را، عینیت ببخشد.

و
علت تمام عقب‌ماندگی‌ها و تأخیرها و مصیبت‌های ما، ناشی از عملکرد آن گروهی است که فقط نام شیعه را یدک می‌کشند و روز عمل، میدان را از سَرِ ترس و مصلحت‌گرایی و رفاه و دنیا‌طلبی، رها می‌کنند و هزاران عذر شرعی برای عدم حضور و نافرمانی خود می‌آورند!
و چه بسا تاخیر در ظهور نیز به دلیل نحوه رفتار شیعیان بدون بصیرت است که در شرایط مورد نیاز و عملِ به موقع! مولای خود را تنها می‌گذارند…..

براستی
ما جزء کدامین گروهیم؟ آیا عجل علی ظهوره را از سر ارادت می‌گوییم یا برای اطاعت؟!

موضوعات: بدون موضوع
[یکشنبه 1399-04-01] [ 10:13:00 ق.ظ ]