#تولیدی
#به_قلم_خودم
#درس_های_عاشورا
چرا برای امام حسین (علیه السلام) اشک میریزیم؟
هرگاه یکی از بستگان مان فوت میکند یا به دلیل غم فراق او گریه می کنیم و یا اینکه متوفیٰ دارای صفات اخلاقی خاصی بوده که بعد از رحلت او از ما کم شده و محروم شدهایم.
اما
گریه و اقامه عزا و این همه تاکید و سفارش اولیا و معصومین و علمای بزرگ و صاحب مقام برای عزاداری و اشک بر مصیبت مهم و حادثه عظیم عاشورا برای چیست؟
بله! از یک جهت ما مسلمانیم و حب امام در قلب ما جای دارد و فراق او و یارانش بر ما گران است و لذا مجلس عزا می گیریم و سیاه میپوشیم و ندبه و زاری میکنیم.
اما
آیا این همه روضه و نوحه و اشک و آه فقط در فقدان آن حضرت خلاصه میشود یا اینکه نه! قضیه بالاتر از این حرفهاست و پای یک مسئله مهم حیاتی و عقیدتی که خیر دنیا و آخرت ما بدان وابسته است در کار هست؟
بله! جای تعجب است که هنوز هم عدهای در شک و تردیدند که شهادت امام صرفا یک اختلاف سلیقه و یا از روی احساسات بوده و امام معصومی که عقل کل عالم امکان است برای یک سری هدفهای سطحی و نزاع قومی و ملیتی با دشمن مواجهه شد و به شهادت رسید!
در
جواب اینان باید گفت که:
اولا
حادثه عاشورا و مسئله شهادت امام و هفتاد و دو تن از خاندان بنی هاشم و یاران صدیق آن حضرت، یک امر عادی نیست بلکه در تداوم احیای امر ولایت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) است که نبی مکرم اسلام فرمودند:
»حسین از من و من از حسینم»
اینکه امام فرزند رسول خداست امری واضح است اما چرا پیامبری که شیعه و سنی به حقانیت او عقیده خاص دارند فرمود:
من هم از حسین هستم! در حالی که واقعه کربلا پنجاه سال پس از شهادت نبی مکرم اسلام اتفاق افتاده؟ منظور حضرت از این تعبیر چه بود؟
درست حدس زدید امر مهم و تشریعی ولایت!
یعنی اگر سیدالشهدا آن روزی که به فرموده خودش از اسلام سایه ای و از دین قطرهای بیش نمانده بود، قیام نمی کرد خدا می داند که نه اثری از دین اسلام می ماند و نه نام و نشانی از ولایت!
آنهایی که ولایت را مترادف با خودخواهی می دانند باید به این سوال مهم تاریخی پاسخ بدهند که: کدام عقل سلیم خودش و یارانش را به تیغ دشمن می سپارد و اهل و عیال خود را به میدان حادثه و اسارت روانه میکند برای به دست آوردن منصبی که خودش و نزدیک ترین و بهترین یارانش در آن حادثه عظیم به شهادت می رسند؟ آیا این دیکتاتوری است یا «مظلومیت در عین اقتدار است؟!»
مظلومیتی از جنس خانه نشینی بیست و پنج ساله امیر مومنان. او که دروازه خیبر را به ید حیدری خود گشود و در همه جنگها یار خط شکن رسول خدا بود اما برای حفظ «اصل ولایت» افسار خلافت را رها کرد!
باید
در دیدگاه خود نسبت به امر خطیر ولایت تجدید نظر کنیم که واقعا چرا باید فرزند رسول الله بجای اینکه مردم او را به عنوان ولی و سرپرست خود برگزینند، با او خصمانه و جاهلانه و مبغضانه جنگ می کنند و سر مقدسش را از تن جدا می سازند!
معلوم می شود مسئله ولایت دینی، بدجوری به منافع دشمنان آزادی و مردم داری لطمه می زند که اینگونه با وحشیگری تام حتی به طفل شش ماهه هم رحم نمی کنند!
بله! عاشورا و محرم گریه دارد، عزا دارد، اصلا اقامه عزاداری و فصل احیا و ترویج و تبلیغ و تبیین مسئله حاکمیت دینی است چرا؟
برای اینکه تاریخ غمبار عاشورا تکرار نشود. مگر ممکن است تکرار؟ بلی! مگر نه اینکه عاشورا صحنه انتخاب بین حق و باطل است فرمود:
«هر کس مایل است خون دل خود را در این راه بریزد به ما بپیوندد»
چرا؟ چون انتخاب ولایت مطلقه فقیه، هزینه دارد، دشمن دارد اما بالاتر از آن افتخار و عزت و اعتبار دارد و همه آنانی که لجاجت نموده و بیراهه رفتند سرشان به سنگ خورد و رسوا شدند.
بیاییم!
در کنار گریهها و اقامه عزای سرور و سالار شهیدان، عبرت های عاشورا را بازگو کنیم و نسل جدید را با معارف گرانمایه حادثه ماندگار کربلا و قیام حسینی آشنا سازیم.
بیاییم
در کنار اقامه عزای حسینی و بالا بردن پرچم سرخ شهادت طلبی، اهمیت ولایت فقیه و رهبری مسلمین را برای نسل حاضر بازگو کنیم که تا زمانی که دستمان به ولایت بند است و گوشمان به فرمایشات ولی امر مسلمین، نه تنها بیراهه نخواهیم رفت بلکه بالاترین مصداق امر به معروف و نهی از منکر است. من الله توفیق