سرزمین وحی را ترک کرد و عازم نینوا شد چرا؟
برای اینکه به خلاف زعم آنان که کار حسین را فقط عاشقانه می پندارند، موجی از سوال در اذهان مردم ایجاد کند که، فرزند رسول خدا که از همه به احکام دین داناتر است به چه دلیل عبادت خود را ناتمام گذاشت؟!
مثل امروز که بعضی ها رشته افکار خود را به دست شیطان داده اند و می گویند: به جای هزینه کردن برای محرم و عاشورا، فقرا و درماندگان را دریابیم، آن روز هم عده ای به خیال خود اصلاح طلب! ابا عبدالله را دوره کردند که: ای فرزند پیامبر! بیا و بگذر. چرا همین جا با دشمنان نمی جنگی؟ چرا سرزمین خشک و دور افتاده عراق؟
اما امام مبنای کارش عشقی است به بلندای تاریخ که زیر بنای هر کارش را، نیت و هدف و فلسفه ای خداپسندانه در برگرفته است، او می دانست چه در حرم امن الهی باشد چه نباشد خونش را به ناحق می ریزند اما، راضی نشد که کعبه این حریم با حرمت، شاهد جنگ و جدال نامردمان باشد.
بار سفر بست و عازم کربلا شد، جن و ملک برای یاریش به پابوسی آمدند اما نپذیرفت.
فرمود: برای زنده کردن دین جدم دفاع می کنم مگر دین مرده هم داریم؟ بلی! در مکتب عاشورا اسلام فاقد سیاست و منهای امر به معروف و نهی از منکر یعنی یک جماعت عظیم به ظاهر خداپرست ولی بی خاصیت و منفعل!؟
وارد نینوا می شود اول حق الناس را ادا می کند، راضی نمی شود حتی خون مطهرش بر خاکهای غصبی بریزد یعنی: یا اهل الاسلام! حلال و حرام خدا را دریابید و شکمتان را از حرام پر نکنید که وقتی ذریه رسول الله شما را فرا می خواند، شانه از بار مسئولیت و دفاع از حق خالی کنید.
خانواده را با خود می برد چرا؟
دفاع بدون تبلیغ، نیمه کاره است و باید عده ای باشند تا فریاد عدالت و امنیت را بعد از شهادت پیشتازان کاروان، به گوش جهانیان برساند.
همه را به میدان می آورد، کوچک و بزرگ، مرد و زن، پیر و جوان چرا؟
چون دفاع از دین محدود به طیف خاصی نیست همه موظفند از دین خدا حمایت و پاسداری کنند حتی اگر شیرخواره ای باشد که خون گلویش گواه بی گناهی و مظلومیت پدر باشد.