پیامبر صلیاللهعلیهوآله فرمود:
کمترین تواضع دربرابر امیرالمؤمنین علیهالسلام، صدهزار سال جایگاه انسان را در بهشت بالا میبرد.
تفسیر الامام العسکری، ص187 @imamalinet_fa
|
|
پیامبر صلیاللهعلیهوآله فرمود: کمترین تواضع دربرابر امیرالمؤمنین علیهالسلام، صدهزار سال جایگاه انسان را در بهشت بالا میبرد. تفسیر الامام العسکری، ص187 @imamalinet_fa ⁉️آیا میدانید ماجرای شعر مشهور؛
‘’با آل علی هر که در افتاد ور افتاد'’ چیست و این اثر از چه کسی هست؟
این شعر را سید اشرف الدین حسینی (مدیر نشریه نسیم شمال) خطاب به نیکلای اول سزار یا تزار روسیه سرود……. بعد از اینکه نیکلای فرمان داد که حرم مطهر رضوی (ع) گلوله باران شود وگفت: حرم را زیر و رو میکنم تا ببینم چه کسی جلوی من را میگیرد… بحالت مستی توهین میکرد. دین و مذهب ما را نشانه میگرفت. اما همان شب بطور نامحسوس و بطور معجزه آسایی که هیچ پزشکی علتش را نفهید به درک واصل شد. صبح که منتظر دستورش بودن با جنازه ملعون روبرو شدند. اکثریت فرماندهان یا جنون گرفتن یا فرار کردن، بعضیها هم بقدرت اهلبیت سلامالله علیها پیبرده و متاثر شدند… در همان روز بطور ناباورانه طبع شعر آقا سید اشرفالدین شعلهور میشود.
▪️شعر کامل را بدین ترتیب سرودند:
دیشب به سرم باز هوای دگـر افتـاد در خواب مرا سوی خراسان گذر افتاد چشمم به ضریـح شه والا گهر افتاد این شعر همان لحظه مرا در نظر افتاد:
با آلعلی هرکه درافتـاد، ورافتاد
این قبر غریبُ الغُـرَبا، خسرو طوس است این قبر مُعین الضعفا، شمس شموس است خاک در او ملجأ ارواح و نفـوس است باید ز ره صدق بر این خاک درافتاد با آل علی هرکه درافتاد، ورافتاد
حـوران بهشتی زده اندر حرمش صف خیل ملَک از نور، طبقها همه بر کف شاهـان به ادب در حرمش گشته مشرف اینجاست که تاج از سر هر تاجوَر افتاد با آل علی هر که درافتاد، ورافتاد
اولاد علی شافع یوم عرصاتند دارای مقامات رفیـعُ الدرجاتند در روز قیامت همـه اسباب نجاتند ای وای بر آن کس که به این آل درافتاد با آل علـی هـرکه درافتاد، ورافتاد
کام و دهن از نام علی یافت حـلاوت گل در چمن از نام علی یافت طراوت هر کس که به این سلسله بنمود عداوت در روز جزا جایگهش در سقر افتاد با آل علی هرکه درافتاد ورافتاد
هرکس که به این سلسله پاک جفا کرد بد کرد و نفهمید و غلط کرد و خطا کـرد دیدی که یزید از ستم و کینه چهها کرد آخر به درک رفت و به روحش شرر افتاد با آلعلی هرکه درافتاد، ورافتاد
ای قبله هفتم که تویی مظهر یاهو ای حجت هشتم که تویی ضامن آهو ما جمله نمـودیم به سوی حرمت رو از عشق تو در قلب و دل ما شرر افتاد با آلعلی هرکه درافتاد، ورافتاد… کارهایی را که دلتان نمی خواهد انجام دهید کنار بگذارید. رک و صریح حرف بزنید. تلاش برای راضی نگه داشتن همه را متوقف کنید. آنچه واقعاً منظورتان است، بیان کنید. به غرایز و حس درونتان اعتماد کنید. هیچوقت خودتان را تحقیر نکنید. الهامات و الهامهای قلبیتان را دنبال کنید. از گفتن «نه» نترسید. از گفتن «بله» هم نترسید. همیشه با خودتان مهربان باشید هر سال بعد از ماه محرم و صفر که می شد، مرحوم علامه امینی خطاب به عزاداران سیدالشهدا (ع) می فرمودند،
کبوتر بازها وقتی یک کبوتر از بازار می خرند، چند روزی بال و پرش را می بندند، روی پشت بام خانه برایش آب و دانه می دهند، بعد از چند روز بال و پرش را باز می کنند و پروازش می دهند، اگر آن کبوتر رفت و مجددا برگشت روی همان پشت بام نشست، می گویند هنر دارد و رگه دارد، اما اگر بر نگشت و رفت روی پشت بام کس دیگری نشست، میگویند بی هنر و بی رگه بود،!!!
توی این دو ماه امام حسین علیهالسلام ماها را خرید، بال و پرمان را بست پیش خودش نگه داشت، در این دو ماه میهمان امام حسین علیهالسلام بودیم، و هرجا دعوت مان کردند به احترام امام حسین علیهالسلام بود، و در واقع از آب و نان امام حسین علیهالسلام خوردیم، حالا بعد از دو ماه بال و پرمان را باز کرده که پرواز کنیم، نکند که بی هنر و بی رگه باشیم، برویم روی بام کسی دیگر بشینیم، نکند نان و نمک بخوریم و نمکدان بشکنیم.
از مرحوم سید احمد بهبهانى نقل شده : در ایام توقفم در کربلا حاج حسن نامى در بازار زینبیه ، دکانى داشت که مهر و تسبیح مى ساخت و مى فروخت . معروف بود که حاجى تربت مخصوصى دارد و مثقالى یک اشرفى مى فروشد. روزى در حرم امام حسین علیه السلام جیب زائرى را دزدى زد و پولهایش را برد. زائر خود را به ضریح مطهر چسبانید و گریه کنان مى گفت : یا اباعبداللّه در حرم شما پولم را بردند، در پناه شما هزینه زندگیم را بردند. به کجا شکایت ببرم ؟حاج حسن مزبور حاضر متأ ثر شد و با همین حال تأ ثر به خانه رفت و با گریه با امام حسین علیه السلام درد و دل مى کرد. شب در خواب دید که در حضور سالار شهیدان به سر مى برد به آقا گفت : از حال زائرت که خبر دارى ؟ دزد او را رسوا کن تا پول را برگرداند. امام حسین فرمود: مگر من دزد گیرم ؟ اگر بنا باشد که دزدها را نشان دهم باید اول تو را معرفى کنم . حاجى گفت : مگر من چه دزدى کردم ؟ حضرت فرمود: دزدى تو این است که خاک مرا به عنوان تربت مى فروشى و پول مى گیرى. اگر مال من است چرادر برابرش پول مى گیرى و اگر مال توست ، چرا به نام من مى دهى ؟ عرض کرد: آقا جان ! از این کار توبه کردم و به جبران مى پردازم . امام حسین علیه السلام فرمود:پس من هم دزد را به تو نشان مى دهم . دزد پول زائر، گدایى است که برهنه مى شود و نزدیک سقاخانه مى نشیند و با این وضعیت گدایى مى کند، پول را دزدید و زیر پایش دفن کرد و هنوز هم به مصرف نرسانده . حاجى از خواب بیدار مى شود و سحرگاه به صحن مطهر امام حسین علیه السلام وارد مى شود، دزد را در همان محلى که آقا آدرس داده بود شناخت که نشسته بود. حاجى فریاد زد: مردم بیایید تا دزد پول را به شما نشان دهم . گداى دزد هر چه فریاد مى زد مرا رها کنید، این مرد دروغ مى گوید، کسى حرفش را گوش نداد. مردم جمع شدند و حاجى خواب خود را تعریف کرد و زیر پاى گدا را حفر کرد و کیسه پول را بیرون آورد. بعد به مردم گفت : بیایید دزد دیگرى را نشان شما دهم ، آنان را به بازار برد و درب دکان خویش را بالا زد و گفت : این مالها از من نیست حلال شما. بعد تربت فروشى را ترک کرد و با دست فروشى امرار معاش مى کرد. حکایاتى از عنایات حسینى : ص 34 |
|
| کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان |