خاطرات اربعین |
#حبّ #الحسین #حیاتنا
همیشه از خود میپرسیدم چرا بهشتیان گذر زمان را احساس نمیکنند؟ مگر در چه حال و لذتی هستند؟
تا اینکه اربعین امسال، خداوند منت بر سرم نهاد و دستان نیازمندم به ضریح شش گوشه گره خورد! همانجا که قطعهای از بهشت است.
خدایا
من کجا و بهشت حسینت کجا؟ مگر دل بریدن آسان بود؟ مثل جان دادن میمانْد.
خدایا
چگونه دل بکنم از بهشتی که خود، جنت بهشتیان است. مگر دستانت که به حلقههای وصل گره خورد، جدا شدن آسان است نه! نه تنها آسان نیست که دلت میخواهد همانجا فنا شوی! فنای در عشق به مولایی که یک عمر سرگردانش بودی!
خدایا
چه باید کرد از یک طرف دستان دلت گره خورده به حلقههای عاشقی ارباب و از طرفی هزاران نفر در انتظار وصال یار هستند.
بار الها
نمیدانم به حرمت دعای کدام بنده خالصت به من اذن ورود دادی اما، این را میدانم که هر که با حسینت دست داد هرگز، نباید خلاف عاشقی عمل کند!
مولای من
چگونه بازگردم با دلی که مالامال از شوق و حسرت این لحظه دیدار است؟ اصلا به نظر من، بهشت و میوههایش و لحم و طیورش همه بهانهای است برای برپایی بزم دیدار سیدالشهدا؛ و الا هر چند که نعمات دنیا و آخرت با هم متفاوت است باز هم در برابر جنات عدن حسینی عددی نیست.
مولانا
آمدم و کولهباری از دعاها و نیازهای دوستانم را به درگاهت به امانت نهادم و از تو عاجزانه خواهش کردم حتی اگر شده به خاطر علی اکبرت، مُهر اجابت بر صفحه حاجات آرزومندان بزنی و دلهایشان را غرق در سرور و شادی عارفانهات کنی!
مولای من
حالا به جواب این سوالم رسیدم که، شهدا چگونه سختی جان دادن را آسان طی کردند. دیدم و دریافتم که:
با تو بودن، کارها دشوار نیست!
اصلا با تو بودن، رنج را از یاد انسان میبَرَد و آدمی را مدهوش جمال و عشق تو میکند. اصلا جان دادن با دیدار تو، خودِ خودِ عشق است، خود بهشت است. و درد و رنج با وجود تو معنایی ندارد حتی اگر در دریایی از مشکلات باشی مثل خواهرت زینب کبری چهل منزل زخم زبان شنید و مصیبت دید ولی فریاد زد:
ما رایت الا جمیلا
و ما هم امروز تصدیق میکنیم که آری! به حقیقت که زینب درست فهمید و حق مطلب را ادا کرد.
همه مسیر عاشقی که به تو ختم میشود به تحقیق جلوهای از جمال الهی و بهشت دنیایی و آخرتی است.
اللهم لا تجعل آخر العهد من زیارتنا
#تولیدی
#به_قلم_خودم
فرم در حال بارگذاری ...