#تولیدی
#به_قلم_خودم
#روز #دانشجو
چرا شانزدهم آذر را روز دانشجو مینامند؟
چهار ماه پس از کودتای بیست و هشت مرداد هزار و سیصد و سی و دو، که خفقان و رعب و وحشت سراسر کشور را فرا گرفته بود، دولت خائن با سوء استفاده از موقعیت، پذیرای معاون رئیس جمهور امریکا یعنی نیکسون بود که، برای برقراری ارتباط مجدد با بریتانیا به ایران آمد اما این دیدار منجر به ایجاد موج انفجاری در دانشگاه شد که البته با خشونت ورزی رژیم مستبد و دیکتاتور پهلوی، سرکوب و سرانجام به شهادت سه نفر از دانشجویان معترض انجامید.
دانشجویانی که متوجه خطر حضور امریکاییها در کشور شده و اعتراض و نفرت خود را علنی نمودند.
اما
دشمن به زعم خود، نفرت از حضور امریکا را مقطعی میشمرد و گمان داشت که به پایههای لرزان حاکمیت ظالمانه خود، ادامه میدهد اما این جریان پایان ناپذیر بود و تنفر دانشجو از دخالت ابرقدرتها در جامعه علمی و فرهنگی کشور به تدریج به حرکتی گسترده بدل شد تا آنجا که، نظام طاغوتی را شکست داد و پایههای مستحکم انقلابی مستقل و مردمی را، در سایه اتحاد ملی و همبستگی با روحانیت متعهد و از همه مهمتر در سایه هدایتهای رهبر و امام جامعه، به پیروزی رساند.
اما
این اول راه بود و نقش اثرگذار دانشجو از این مرحله، پر رنگ تر و قویتر میشد تا جایی که، دانشگاه به محل مبارزه فرهنگی با تردیدها و افراد منفعل و سیاستهای غربی شد و هر جا نیاز به تحولی بود، دانشجو به عنوان نیرویی اثر گذار وارد صحنه شده و با ارتقاء رشد و آگاهی علمی و عمومی و صد البته در پیوندی عمیق با روحانیت انقلابی و رهبری نظام اسلامی، به انجام وظیفه پرداخت و از دل همین رویدادها، هزاران نخبه تربیت شده و علاوه بر رشد علمیِ کاربردی و قابل توجه، ایران اسلامی را از انزوای فرهنگی رها نموده و پرچم پر افتخار نبوغ و رشد همه جانبه علم روز را در جهان به اهتزاز در آورد.
و
این امر میسر نشد مگر به دلیل مسلمان و انقلابی و بالاتر از همه سیاسی بودنِ دانشجو بود که:
از همان ابتدای راه، فهمید که عزت ملی و علمی زمینه ساز عزت اقتصادی و بینیازی از دولتهای بیگانه اروپایی و امریکایی است.
دانشجو
متوجه شد که اگر طبق خواسته دشمن حرکت کند و از سیاست دینی فاصله بگیرد این دشمن است که به جای او، تصمیم خواهد گرفت و دانشگاه را به محل تضارب آراء و عقاید و نفوذ افکار غربزده در پشت درب های بسته خواهد کرد اما:
تفاوت دانشگاه ولایت مدار با مراکز به اصطلاح فرهنگی غربی که عمده محتوای علمیشان را از مسلمانان به غارت بردهاند، این است که:
دانشجو میتواند با تکیه بر عزم و اراده قوی و جهد و کوشش متعالی در علم آموزی، و علاوه بر این با درایت و بینش سیاسی و عمل به هنگام، زمینه رشد روز افزون علمی کشور را که پایه گذار فرهنگ اقتصادی جامعه است، بنا نهد و جامعه را از وابستگی نجات بخشد.
اما
در این زمینه! هنوز هم عدهای به قولی سست عنصر و وابسته سعی دارند از دانشجو به عنوان ابزاری در جهت مطامع شخصی خویش استفاده نموده و یا با بزرگنمایی مشکلاتی که قابل حل است، مسئله فرار مغزها را ترویج داده و دانشجویان نخبهای که به عنوان نمونه موفق به کشف تولید انرژی هستهای و هزاران ابداع علمی و فنآوری دیگر شدند را، به مهاجرت تشویق نموده و آنان را به بهانههای واهی اعم از امکانات بیشتر و یا امتیازات بالاتر، روانه کشورهای غربی و اروپایی کنند.
اما
اینگونه افراد درمانده که خودباخته استعمارند باید بدانند دانشگاهی که دانشجویانی چون احمدی روشنها دارد را هرگز نمیتوان با نیرنگ و فریب از فن آوری و علم آموزی دلسرد نمود اما:
لازم است مسئولان ذیربط توجه بیشتری به قشر دانشجو چه از نظر رشد علمی و فرهنگی و سیاسی و چه از لحاظ مادی و اقتصادی داشته باشند. و در حد توان از خدمتگزاری به این قشر اثرگذار و مهم جامعه، غافل نشوند و حل مشکلات آنان را در راس وظایف خود قرار دهند انشاءالله