نخلستان
نخلستان ، نماد ایستادگی و مقاومت







اردیبهشت 1403
شنبه یکشنبه دوشنبه سه شنبه چهارشنبه پنج شنبه جمعه
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        





گمنام یعنی کسی که حتی دنیا را به اندازه یک نام هم نمی خواهد



جستجو







موتور جستجوی امین





اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        



اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        



پلاگین


تقویم جلالی جهرم




 
  سلام! دخترم! ...

#تولیدی

#به_قلم_خودم

#الگوی_دختران

سلام! پرنده خوشبختی من، فرشته آمال و آرزوهایم، بالهای محبتم را زیر قدمهای خوش یمن و با برکتت می گسترانم!
دخترم! با آمدنت بهار را برای بوستان دلم، هدیه آوردی و نهال اندیشه ام را به خوشه های زرین امید و نشاط، زینت بخشیدی.

نور چشمم! با شبنم مژگانم غبار تنهایی و دلتنگی را از آئینه رخسارت برمی گیرم تا طراوت و نشاطی ابدی راکه سرشار از حیائی آمیخته با عزت نفس است، بر سیمای عفیف و نجیبت به ارمغان بنشانم.
دلبندم! در شگفتم و در هاله ای پر از ابهام، مانده ام که، چگونه سیر تاریخی ظلم بر دختران مظلومه را برایت نجوا کنم اما امید و آرزویم:
گاهی حقیقتهای تلخ را باید شنید و دستمایه عبرت نمود. از آن روز که به جرم پسر نبودن! فرزندان خود را در جهالت عمیق خود به نابودی می کشاندند تا، دورانی که دختران خود را چون متاعی تجاری مبادله می کردند و تا امروز که:
جهالت مدرن دنیای جدا شده از اصالت و بندگی، با فریاد خام برابری زن و مرد، دوباره به سرمستی و شهوت طلبی دوران بردگی و اسارت زنان و دختران، از طریق امحا نمودن آنان در انواع و اقسام ایسم ها و ایست ها و مد ها و مدل های شیطان پسند روی آورده، تا بلکه بدین وسیله بتواند:
صفا و شادابی سرشار از حجب و حیای این نسل را به بی وفایی و افسردگی بدل نموده و او را با اصولی ترین نیازهای اولیه خویش که همانا حس و کرامت زن بودن است، جدا سازد و هر روز بنوعی او را سرگرم برنامه های ابتذال و انحراف خویش نموده و هویت و شرف خدایی را از ذات او بستاند، و او را در هدف از خلقت خویش دچار تردید و پریشانی کند.
دختر عزیزم!
اما لازم است روی دیگر سکه فرهنگ تاریخ زنان را نیز نظاره کنی بلکه، با این نگرش بتوانی مسیر خوشبختی و شادکامی را طی کنی و به فرجامی زیبا و دلنشین دست یابی
نور چشمانم! ریحانه هستی ام!
دختران از روزی به اوج عظمت و افتخار حقیقی خویش نائل آمدند که، قرآن صامت به لسان گویای قرآن ناطق یعنی حضرت ختمی مرتبت (صلوات الله علیه)، به مرحله اجرا در آمد و اولین عامل آن یعنی رحمة للعالمین بر دستان دردانه خود ام ابیها بوسه زد و تکریم او را هم رتبه احترام به خود نامید و میراث امامت را از دامان پاک یگانه دخترش، فاطمه زهرا (سلام الله علیها) به ارث گذاشت.
نور دیده ام :
دختر آنجا معنا و ارزش واقعی خود را باز یافت که با ظهور اسلام و نزول آیه های نورانی ستر و حجاب ، عظمت خود را در پوشش و اخفا از دیده های بیگانگان و نامحرمان یافت و اوج اقتدار و عظمت و توفیق خدمت فی سبیل الله را در حفظ این هدیه مبارک الهی دانست و آنگاه بود که برای اولین و آخرین بار تعریف درستی از مقام و شخصیت زن مسلمان ارائه شد تا آنجا که:
سالها پس از ظهور اسلام، دختری از نسل امامت، به تبعیت از مولای خود، رفاه و آرامش و راحت طلبی را رها می کند و به دنبال برادر و امام خویش، روز ها و شبها، تحمل خار مغیلان و سرما و گرمای سوزان را به جان می خرد، و با وقار و رفتار فاطمه گونه اش، معصومانه و با بصیرت به جذب دلها و ترویج معارف قرآنی می پردازد و آنچنان بزرگی و ابهت و عظمت دینی را با هیبت و نجابت و شرافت زنانگی در هم می آمیزد که پس از دختر پیامبر خدا، او تنها بانوئی است که در مقام بزرگی اش، از قول امامان معصوم زیارت خاصه نقل می شود و روضه مطهرش بابی از ابواب بهشت می گردد، و عالمان جلیل القدر و مردان خدا برای رسیدن به مقامات عالیه باید پابوس آستان این معصومه عالمه و این کریمه فاضله باشند!
دختر عزیزم! به آنچه گفتم بیندیش و در باره آن تامل کن و سپس آگاهانه راه و مسیر زندگیت را رقم بزن.
نور چشمانم!
این نوید را به تو می دهم که:
هر روز روز دختر است اگر مومن و ملتزم به آرمانهای امید بخش و انسان ساز دین مبین اسلام عزیز باشی!
پس:
قدر خودت را بدان و راهی برگزین که خیر و سعادت دنیا و آخرت در آن باشد.

موضوعات: بدون موضوع
[سه شنبه 1399-04-03] [ 04:38:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  جادوی فمنیسم ...

#تولیدی

#به_قلم_خودم

#فمنیسم_یا_مرد_سالاری_مدرن

به اسم حقوق زن، این برترین مخلوق آفرینش را از تمام حقوق حقه خویش حتی مادری و طعم شیرین زندگی محروم کردند و زن را چون عروسکی بی اراده در خدمت هوی و هوس خود، آن هم به نام آزادی درآوردند. غافل از آنکه این مانکن متحرک نه امنیت دارد نه آزادی چرا؟

چون مرد غربی می گوید: امروز با این ساز من کوک بشو و فردا با آن طراحی من در جامعه حاضر باش! الگوی اروپایی و غربگرا می گوید:

برای پیاده کردن مدل ما، تو حق ازدواج و انتخاب نداری!؟ شریک زندگیت باید مطابق میل ما باشد. فرزند آوری ممنوع! مدل و سبک زندگیت را باید از ما بگیری تا ما حسابی از تبلیغ جسم و جنس تو لذت ببریم و آن گاه نام آن را می گذارند:

تساوی حقوق زن و مرد!؟
این چه تساوی است که زن باید فدای میل و هوس مرد شود؟ چه آزادی است که زن اسیر محتوم درخواست های نامحدود و غیر عقلانی و غیر شرعی مرد بیگانه است؟

ننگ بر این فمنیسم و مرگ بر این شعار و تظاهر به دفاع از حقوق زنان

چرا نمی گذارند زنان جامعه اسلامی، مادری را تجربه کنند و خانم خانه و زندگی خود باشند؟!
شاید فقط یک دلیلش این باشد که:
زن اسیر و ذلیل و برنامه پذیر باشد، چون وقتی به جای همسر و فرزند گزینی، روی به دوستی و رفاقت با سگ و عروسک و…آورد، دیگر اندیشه ای در مقابل او برای تبادل افکار وجود ندارد و زن تبدیل به موجودی منفعل و بدون هویت شده که بدون چون و چرا امر و نهی های اربابان خود را می پذیرد.

شاید بپرسید چه ارتباطی بین قضیه انفعالی شدن و مادری یک زن وجود دارد؟

واضح است که فرزند آوری علاوه بر آنکه موجب تسکین روحی و نشاط و آرامش قلبی او می شود، در شرایط گوناگون زندگی این مادر است که برای تربیت فرزند و نور چشم خویش، از لذات پست دنیوی بگذرد و در مواقع لزوم، با ایثار و گذشت، جان و روح پاک و بی آلایش دلبند خود را از امواج خطرهای جسمی و روحی حفظ نماید. چنین شخصی و با اینگونه صفات هرگز مادری بی عرضه و گوش به زنگ نامردان بی غیرت و حرمت شکن نخواهد بود البته، شاید استثنائاتی وجود داشته باشد اما، قابل تعمیم به همه همسران شایسته و مادران نمونه نخواهد بود.
یک زن آنگاه که دست محبت و تعلق خود را به قلب مردی با اصالت، گره می زند هرگز، دوست داشتن را، گدایی نمی کند و به هر هرزه ای تن نمی سپارد.
خداوند مقام زن را با آفرینش گوهری پاک به نام فاطمه به نمایش گذاشته است تا هر زنی جایگاه و منزلت حقیقی خود را ببیند و انتخاب کند البته آزادانه و در امنیت کامل.

موضوعات: بدون موضوع
 [ 04:24:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  دنیای مجردی ...

#تولیدی

#به_قلم_خودم

عترت کتابدار مدرسه بود و خیلی به حرفه اش علاقه داشت و بقول خودش هیچ چیز به اندازه انس با کتاب، روحیه اش را شاد و سرزنده نمی کرد. اما آن روز که به خانه آمد، اصلا سرحال نبود با بی حوصلگی چادرش را به جالباسی زد و سلامی خشک و خالی به مادرش فهیمه خانم کرد و داخل اتاقش رفت.
مادر که از رفتار دخترش متوجه شده بود که مشکلی پیش آمده، چند لحظه ای او را تنها گذاشت تا در خلوت خود به آرامش برسد.
هنوز چند دقیقه ای نگذشته بود که صدای هق هق گریه از داخل اتاق بلند شد. مادر سراسیمه خود را به عترت رساند و گفت:

دخترم! در مدرسه مشکلی پیش آمده؟ چرا ناراحتی؟ برای چه گریه می کنی؟
عترت در حالی که پهنای صورتش را اشک پوشانده بود، پرسید: مادر! من خیلی سنم بالاست؟ آخه بیشتر دوستانم ازدواج کردند ولی به من می گویند، برای ازدواج دیر شده باید زودتر اقدام می کردی! آخه چیکار باید می کردم؟
مادر، با ناراحتی و کمی شرمندگی جواب داد: تو تنها، مقصر نیستی، همه ما به نوعی مسبب این مشکلیم، من، پدرت، وضع فرهنگی جامعه، اما از همه مهمتر خودت مقصری!! صدای گریه عترت دوباره بلند شد و گفت: من؟ فهیمه خانم جواب داد بله عزیزم! تو، یادت هست هر چه خواستگار آمد یک عیب و ایرادی روی اون گذاشتی! همین پسرعمویت آقا محمود، چقدر در این خانه را زد و اصرار کرد ولی تو پاهاتو توی یک کفش کردی که الا و بلا می خواهم درس بخوانم، اون روز فقط بیست سال داشتی، بیست سال!
عترت گفت ولی مادر این بی انصافی است یادتونه، بعد از پسر عمو، دوست داداش علی آمد ولی شما و بابا تحقیق نکرده گفتید: ازدواج باید بر اساس اصالت و سنت بزرگترهایمان باشد نه دوست و رفیق بازی! و هر چه بیچاره داداشم قسم خورد که پسر متعهد وسربراه و اهل کار و زندگی هست به خرجتان نرفت که نرفت و بیچاره هنوز هم منتظر و سرگردان است؟!

مادر که گویا چیز مهمی یادش آمده باشد گفت ولی یادت هست آن روز که، پسر دائی ام به خواستگاریت آمده بود و هنوز درس نمی خواندی، یک ریز اصرار می کردی که باید مطابق سال تولدت مهریه بدهند و آنها هم رفتند و پشت سرشان هم نگاه نکردند!؟

عترت که از یادآوری خاطرات تلخ گذشته، بشدت رنج می برد گفت:
مادر! تو رو خدا بس کن! نمی خواهم دیگر چیزی بشنوم.
فهیمه خانم هر چند که اشتباهاتی کرده بود اما حالا که وضع ناراحت کننده دخترش را می دید، تصمیم به جبران اشتباهش گرفت.

صبح روز بعد که عترت، خانه نبود مادرش با زهرا خانم که بزرگتر فامیل حساب می شد و محرم اسرار همه قوم و خویشان بود تماس گرفت و جریان را کامل تعریف کرد و او هم قول داد حتما راه چاره ای بیندیشد.

چند روز بعد که عترت مشغول مرتب کردن اتاقش بود، زنگ تلفن خانه به صدا درآمد و عترت این جملات را شنید که:
تشریف بیاورید! منزل خودتان است! ما که غریبه نیستیم، ما از زهرا خانم خیلی تعریف شما را شنیدیم انشاءالله که خیره….!!!!

موضوعات: بدون موضوع
 [ 03:55:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  مجبور نیستید طلبه باشید ...

#تولیدی

#به_قلم_خودم

دین اسلام انسانها را آزاد آفریده و این را هم به بیان‌های گوناگون در قرآن کریم به پیامبرش فرموده:

لَسْتَ عَلَیْهِمْ بِمُصَیْطِر
و یا:
ما أَنْتَ عَلَیْهِمْ بِوَکیٖل
یعنی:
ای پیامبر! ما انسان را آزاد خَلْق کردیم و راههای هدایت و گمراهی را به او معرفی کردیم :

إنّا هَدَیْناٰهُ السَّبیٖل إمّا شاکِراً وَ إمّا کَفُورا

پس!
آزادیم که هر کاری و فعلی، حرام یا حلال، انجام دهیم و هیچ نگرانی هم از آینده و عقوبت یا پاداش کار نداشته باشیم؟
در جواب:

گر چه خداوند انسان را آزاد و دارای اختیار و اراده آفریده اما، نمودار چگونه آزاد بودن را هم، برای او ترسیم کرده و عواقب خیر و شرّ آن را بیان فرموده است مثلا:

آنجا که لاٰإکْراهَ فِی‌الدّین را ذکر کرده در ادامه:

قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیّ را هم تبیین نموده یعنی چه؟
یعنی:
ای انسان من هدفم را از خلقت در قرآن کریم بیان کرده‌ام:
وَ ماٰ خَلَقْتُ الْجِنِّ وَالْإنْس إلّا لِیَعُبُدون

و حال تو ای خلیفه الهی، مختاری که راه خیر یا شرّ را برگزینی ولی از دوراندیشی و آینده‌نگری غافل مباش! تو را دعوت می کنم، و وسیله هدایت را هم از قرآن و پیامبر و ائمه (صلوات الله علیهم اجمعین) برایت فرستاده‌ام اما انتخاب با توست!

چرا اینها را گفتم:
الآن تکلیف ما هم در انتخاب حوزه علمیه به عنوان راه تزکیه و تعلیم مثل همان برنامه فوق است یعنی:

طلبه بزرگوار! یک پیام معنوی برای شما ارسال شده که:
آیا حاضرید سَرِ سفره امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بنشینید؟ آیا حاضری در این کلاس و برنامه پر پیچ و خم، ثبت نام کنی و همه شرایط سخت و مجاهدتهایش را بپذیری؟ اگر اینگونه‌ای که بسم‌الله! اما دیگر چون و چرا ندارد، چون عبد باید تسلیم محض مولایی باشد که منتظر اوست.
پس:
حواسمان باشد نقد و خستگی و نیاز به استراحت و تنوع و برنامه‌ریزی صحیح، اینها منافاتی با این میهمانیِ دعوت شده ندارد اما آنچه نگران کننده است عدم قدردانی و خدای ناخواسته ناشکری و گاهی بداخلاقی‌هایی‌ است که از من طلبه سرمی‌زند و دل صاحب خانه را به درد می آورد و او را غمگین و ناراحت می‌سازد!
مواظب باشیم اگر ناسپاسی کنیم نعمت را از ما می‌گیرند، این امام نیست که به ما نیاز دارد که منت بگذاریم که طلبه شده‌ایم بلکه، این آقا و مولای منتَظَر است که نام ما را در دفتر مبارک خود ثبت کرده است مبادا! کاری کنیم که ناممان خط بخورد، مبادا آنقدر نق بزنیم و گِله کنیم که آقا بگوید: برو تو لایق این میهمانی نیستی! وای از آن روز…..

تکلیف چیست؟
دنیا محل آزمایش است، انسانها مثل سنگ طلا باید مدتها در کوره حوادث، امتحان دهند تا به عیار خالص تبدیل شوند و هر انسانی به تناسب حال و شرایطش، نوعی از بلا و گرفتاری را تجربه می‌کند.
یکی با بیماری دیگری با همسر بداخلاق آن یکی با پدر و مادر سخت‌گیر و شاید عده‌ای با فقر و تنگدستی (منظور تأیید فقیر بودن و بی‌اعتنا به فقر در جامعه نیست بلکه خود فقر یک امتحان برای افراد ثروتمند است)….ـ

به هر حال اینکه تا، کوچکترین مشکلی پیش آمد از عالَم و آدم ناامید شده و آرزوی مرگ کنیم و با خود بگوییم، ای کاش این راه را انتخاب نکرده بودم و حوزه چنین است و چنان‌…….!!! اینکه نشد سربازی امام زمان (علیه السلام)

ما اگر هر راهی برویم هر مسیری در زندگی انتخاب کنیم، قطعا سختیهای خودش را خواهد داشت، آنقدر جوانها بودند از جبهه و دفاع مقدس از روی ترس و رفاه‌طلبی، فرار کردند ولی به هزاران بلای حیثیتی و مجازی و امثال آن گرفتار و در چاله‌های افتادند که خسرالدنیا و الآخرة شدند….
پس:
بیاییم با سعه‌صدر و از دیدگاهی نو به حوزه علمیه نگاه کنیم که در این وانفسای فساد و شبهه و انحراف مجازی و حقیقی، دستمان را محکم گرفته‌اند تا زمین نخوریم و دنیا و آخرتمان تباه نشود، دیگر، اختیار با خودمان است:
بقول شهید مظلوم بهشتی، بهشت را به بها می‌دهند نه به بهانه!
و آنان که بهشتی و کربلایی و امام زمانی شدند با راحت طلبی و فقط انتظار از دیگران داشتن و صرفا گله و شکایت نبود، آنان واقعا خدایی بودند و خدایی کار کردند.
طلبه عزیز:

*حوزه علمیه امروز همان کانال کمیلی است که ابراهیم هادی‌ها بازنگشته‌اند و اینجا همان هورالهویزه و کربلای شلمچه هست! لحظه‌ای غفلت کنیم، راهیان نور می‌روند و ما تنها می‌مانیم، البته اگر پشیمانی! جای هیچ نگرانی نیست! روبروی امامت بایست و بگو: یا صاحب الزمان من لیاقت شرکت در این میهمانی را ندارم اما، با ارادت و اخلاصی که داری، یقین دارم مولایت را رها نمی‌کنی و فریاد هل من ناصر ینصرنی‌اش را بدون پاسخ نمی‌گذاری! شاید هم با این سابقه درخشانی که داری خودِ آقا دستت را بگیرد و بگوید بمان! همه چیز درست می‌شود….!!!

موضوعات: بدون موضوع
[یکشنبه 1399-04-01] [ 10:14:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  رشته‌ای بر گردنم افکنده دوست ...

#تولیدی

#به_قلم_خودم

مثل رشته یک تسبیح است اگر پاره شد هر دانه‌اش به سمتی می‌رود و چه بسا بعضی دانه‌هایش گم شود یعنی دیگر این تسبیح، به درد ذکر و صلوات نمی‌خورَد.

حالا!
ماجرای دین اسلام و پذیرش عبودیت الهی مثل همین رشته تسبیح می‌مانَد، از آغاز خلقت تا ابد، این سررشته نه، باید کم شود و نه، باید چیزی بر آن اضافه شود، همانطور دست نخورده و قابل اجرا حتی یردا علیّ الحوض باقی بماند.

اگر زمانه سه ولیِّ خدا یعنی از دوران امام سجاد (علیه‌السلام) تا عصر امام جعفر صادق (علیه‌السلام) را بررسی کنیم، به وضوح عملکرد ائمه را در حفظ حریم الهی که همانا سر‌رشته حبّ و بغض در راه خداست و از آن به ولایت تعبیر می‌شود را درمی‌یابیم.

اصل قضیه چیست؟
اگر از همان روزهای اولینِ رسالت و پس از آن امامت، نشانه‌هایی از دو‌دستگی و گروه گروه شدن امت اسلامی را می‌بینیم و حتی به تعبیری در بین حزب شیعیان هم این گروه‌گرایی راه می‌یابد، فقط و فقط به یک دلیل است و آنهم:

بلی یا نه گفتن به مسئله ولایت است. براستی ولایت چیست که هم شیطان با آن آزموده شد، هم پیغمبر خدا حضرت آدم (علیه‌السلام) و هم همه عالمیان از ازل تا ابد؟
اجازه بدهید یک مثال بزنم:
اگر شما به استاد و معلم خود بگویید من! هر چه شما بخواهید انجام می‌دهم اما به شرط آنکه، امتحان و رد و قبولی در کار نباشد، آیا استاد می‌پذیرد یا مثلا شرط کنید که فقط سر کلاس درس حاضر نباشید! اینکه نشد استاد و شاگردی!

پس!
شاگرد واقعی آن است که در امر آموزش علم نافع توأم با اخلاق دینی، تابع و شنوای سخنان استادش باشد.

در دستگاه آفرینش هم، خدا عَبد می‌خواهد و مطیع نه مرید و لشکر، چنانکه در زمان این سه امام معصوم، مرید زیاد بود، سخندان و مرشد، بسیار بود ولی اطاعت کننده یا نبود یا خیلی کم بود کما اینکه آقا امام زین‌العابدین (علیه‌السلام) مبارزه‌اش را پس از قیام کربلا، فقط با سه نفر آغاز کرد و همینطور در زمان امام پنجم و ششم.

لذا
اینها برای مبارزات خود به روشنگری لایه‌های زیرین جامعه در پوشش‌های سخت امنیتی خلفا پرداختند تا، کم‌کم موفق شدند در زمان امام ششم، فقه جعفری را که همان ولایت رسول‌الله و علی‌ابن‌ابیطالب (صلوات‌الله‌علیهم) بود، راه‌اندازی کنند و شاگردانی چون زراره و هشام و مفضل و امثال آن تربیت کنند.

دقت کنید!
سه حجت برحق خدا با شکنجه و زندان و مجاهدت، پس از سالها در خفقان اموی و عباسی موفق شدند، چهار هزار شاگرد تربیت کنند و مذهب شیعی را به اقصی نقاط دنیای آن روز و امروز، صادر کنند.
پس این مذهب فقط و فقط با یک رشته پایدار می‌ماند و آن ولایت و حبّ علی‌ابن‌ابیطالب (علیه‌السلام) است و لاغیر! و هر هدف و راهی که به غیر این مقام یعنی عبودیت و بندگی مطلق و پذیرش ولایت، ختم شود بی‌حاصل و بی‌فایده است حتی اگر هزاران سال عبادت را به همراه داشته باشد.

پس!
سرّ قیام نکردن ائمه مخصوصا معصومین ذکر شده، نبودن یاران مخلص و دلداده واقعی بود که اگر امام امر کرد در آتش هم برو! فورا و سمعاً و طاعتاً اجرا نماید. و این امر نشانگر این واقعیت است که ائمه ما به دنبال اهداف کوتاه مدت و اغراض مقطعی و دنیوی نبودند، آنها در پی لشکر‌کشی و صف‌آرایی نبودند، اهل آدم سازی بودند ولو شده دهها سال صبر کنند تا شخصیتی مثل زراره و هشام و … تربیت شود و رشد کند. آنها طالب تربیت دینی بودند نه خواهان افزایش معلومات بدون عمل. چرا که خود علم گاهی #حجاب #اکبر است و به آدمی، حس غرور و خودخواهی دست می‌دهد و اصلا اساس فرار کردن از حقیقتِ تسلیم شدن در برابر اوامر و نواهی دین اسلام، همین هوای نفس و حب دنیاست. و به همین دلیل است که طالب علم نه اینکه به زندگی دنیایی بی‌اعتنا باشد بلکه هدفش، دنیا نباشد و آرمانش، خداجویی و اطاعت از او باشد.

چرا فقط با ولایت؟
چون همانطور که در ابتدا گفته شد، ولایت رشته پیوند بین امام و امت و اسلام دین وحدت و اتحاد و همدلی است و تکروی و فرقه‌گرایی، هرگز نمی‌تواند چنین هدف مقدس و جامعی را، عینیت ببخشد.

و
علت تمام عقب‌ماندگی‌ها و تأخیرها و مصیبت‌های ما، ناشی از عملکرد آن گروهی است که فقط نام شیعه را یدک می‌کشند و روز عمل، میدان را از سَرِ ترس و مصلحت‌گرایی و رفاه و دنیا‌طلبی، رها می‌کنند و هزاران عذر شرعی برای عدم حضور و نافرمانی خود می‌آورند!
و چه بسا تاخیر در ظهور نیز به دلیل نحوه رفتار شیعیان بدون بصیرت است که در شرایط مورد نیاز و عملِ به موقع! مولای خود را تنها می‌گذارند…..

براستی
ما جزء کدامین گروهیم؟ آیا عجل علی ظهوره را از سر ارادت می‌گوییم یا برای اطاعت؟!

موضوعات: بدون موضوع
 [ 10:13:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت