نخلستان
نخلستان ، نماد ایستادگی و مقاومت







تیر 1403
شنبه یکشنبه دوشنبه سه شنبه چهارشنبه پنج شنبه جمعه
 << <   > >>
            1
2 3 4 5 6 7 8
9 10 11 12 13 14 15
16 17 18 19 20 21 22
23 24 25 26 27 28 29
30 31          





گمنام یعنی کسی که حتی دنیا را به اندازه یک نام هم نمی خواهد



جستجو







موتور جستجوی امین





تیر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
            1
2 3 4 5 6 7 8
9 10 11 12 13 14 15
16 17 18 19 20 21 22
23 24 25 26 27 28 29
30 31          



تیر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
            1
2 3 4 5 6 7 8
9 10 11 12 13 14 15
16 17 18 19 20 21 22
23 24 25 26 27 28 29
30 31          



پلاگین


تقویم جلالی جهرم




 
  ضریح بی پناهان ...

#تولیدی

#به_قلم_خودم

سرگردان و آشفته بود، معصومه با پاهای برهنه از این صحن به آن صحن و از این رواق به رواقی دیگر می رفت. گاهی زل می زد به گنبد طلایی آقا و امام مهربانش و می گفت:

مولای من! یا امام رضا! هر بار که به زیارت تان می آمدم، گرهی از کارم گشوده می شد اما، این بار فرق می کند ارباب! دکترها جوابم کرده اند، همه درهای امیدواری به رویم بسته شده، اما نمی دانم چرا اینجا هستم؟ آخر، هر دفعه که میهمان تان بودم، محال بود دست خالی برگردم ولی….

باران اشک، امانش نمی داد و بی اختیار می گریست و امام رئوف را صدا می زد.

بعید می دانست مشکلش حل شود زیرا، به مراکز درمانی بیشتر شهرها رفته بود و با صرف هزینه زیاد، دست خالی و ناامید بازگشته بود اما:
با خود می گفت:
اینجا غیر از جاهای دیگر است، سابقه نداشته دست خالی برگردم، من به دستان پر مهر و محبت آقا، یقین دارم، چگونه ممکن است دعایم را مستجاب نکند مگر اینکه مصلحت خداوند نباشد که راضیم به رضای او.

یکی درد و یکی درمان پسندد
یکی وصل و یکی هجران پسندد
من از درمان و درد و وصل و هجران
پسندم آنچه را جانان پسندد
زیارت وداع را تمام کرد و رو به ضریح ایستاد و با دلی شکسته و محزون از فراق مولایش از یکسو، و مشکل بچه دار نشدنش از سویی دیگر، با حالت احترام و ادب از حرم، خارج شد.

مدتی گذشت! از آن زیارت به بعد، آرامتر بود، یکروز که سردرد نسبتا شدیدی داشت، مجبور شد به پزشک مراجعه کند، خانم دکتر پس از بررسی اولیه و کنترل فشار و ضربان قلب رو به معصومه کرد و گفت:
خانم! بچه چندم تان هست؟! معصومه گویا چیزی نشنیده باشد گفت:
نه، چیز مهمی نیست، فقط سرم درد می کند، در جوابش دکتر پاسخ داد:
بله! درست می گویید ولی آیا برای بچه های قبلی هم همین سردردها را داشتید؟!
معصومه مثل کسی که از حال کما و بیهوشی بیرون می آید، با تعجب و هیجانی عجیب پرسید: یعنی …یعنی من…درست شنیدم خانم دکتر؟ با من بودید؟
دکتر گفت! بله خانم، مگر غیر از شما هم بیمار دیگری اینجا هست؟ و معصومه تکرار کرد:
بیمار…بیمار… بیمار دیگر چیست خانم دکتر؟ من…من …تازه پس از بیست سال، امروز خوب شدم! دکتر که دهانش از تعجب وامانده بود گفت:
بیست سال!! یعنی شما…و معصومه جواب داد:
بله! خانم، من بیست سال است در انتظارم بیست ساااال!
خانم دکتر هم که مثل بیمار شفا یافته اش، ذوق زده شده بود، در حالی که اشک شوق می ریخت گفت:
پس خبر خوشحال کننده دوم را هم به شما بدهم:
من با گرفتن نبض شما متوجه شدم که شما دوقلو….معصومه دیگر چیزی نمی شنید و فقط اشک می ریخت و آرام نجوا می کرد:

من که عمری به ضریح تو پناه آوردم
کی تو نومید نمودی، ز شفای دردم؟

موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1399-07-23] [ 09:12:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت
آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(1)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
1 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)
نظر از: سیــده الهام عزتی [عضو] 
5 stars

چقدر زیبا
یا امام رضا

1399/07/23 @ 22:23
پاسخ از: مهتاب [عضو] 
مهتاب

سلام به خواهر عزیز و بامعرفت
از ابراز محبت شما صمیمانه سپاسگزارم و برایتان به حق آقا علی ابن موسی الرضا علیه السلام آرزوی حاجت روایی و تندرستی دارم.

1399/07/24 @ 21:51


فرم در حال بارگذاری ...


  بخش خاکستری ...

#تولیدی

#به_قلم_خودم

#یا_طبیب_من_لا_طبیب_له

از شدت درد به خود می‌پیچید. سرفه‌های پی‌در پی امانش نمی‌داد. از همه بدتر موج افکار منفی بود که روح و روانش را آزار می‌داد.

چند روزی می‌شد که در بخش خاکستری بستری شده و اگر رسیدگی دلسوزانه و امید بخشی‌های پرستاران و طلاب مهربان و پرتلاش نبود، تا الآن با این شدت بیماری، خدا می‌داند چه بلایی دامنگیرش شده بود.

خستگی در سراسر وجودش موج می‌زد و با خدای خود نجوا می‌کرد:
بارالها‌! به حق عظمت چهارده معصوم، سایه این بلا را از سرمان رفع کن‌!

اشک از چشمانش جاری شد، به یاد نذر هر ساله‌اش در روز ولادت امام هشتم افتاد، آن لحظه‌ای که با بی‌بی محترم و همسرش و بچه‌ها، به سوی مشهد الرضا (علیه‌السلام) حرکت می‌کردند و تا دم سقا‌خانه مرتبا بی‌بی گوشه چارقدش را می‌پایید مبادا پول گوسفندی که از زمان تولد تنها پسرش، آن را نذر امام کرده بود، گم کند.

حاج رضا که بقول بی‌بی ، هدیه امام رئوف بود تنها فرزند محترم خانم بود و قبل از او چند پسر و دختر آورده بود که عمرشان به دنیا نبود و از همان روز نذر بی‌بی برای تنها عزیزش، کنار گذاشتن پول در طول سال برای قربانی روز عید، آن هم در خود خراسان بود.

اشک‌های بی‌امان حاج رضا که حالا تبدیل به ناله شده بود پرسنل و سایر بیماران را متوجه خود و منقلب کرد گویی، همین‌جا و روی تخت بیمارستان، تبدیل شده بود به یکی از صحن‌ها و این بیماران دلشکسته کبوتران زخم خورده حرمش!

دل خستگان بخش خاکستری، اکنون میهمان صحن و سرای مزین به نور شفا ومحبت امام شده و زمزم سقاخانه را از دستان پربرکت امام، نوش جان می‌کردند و جان تازه‌ای می‌گرفتند.

حاج رضا که حالا چهره‌اش آرامش و امید خاصی را نوید می‌داد، با خود گفت:

عجب زیارتی شد آقا! شنیده بودم که زیارت شما دور و نزدیک ندارد اما تا این حد را باور نکرده بودم.

با دستانش زنگ کنار تخت را به صدا درآورد. با زحمت، چند کلمه‌ای به مدیر بخش گفت و…..
صدای زنگ تلفن، همه را نگران کرد و فورا بی‌بی گوشی را برداشت‌…‌ بله چشم! حتما‌!
حاج رضا سفارش کرده بود پول نذری امسال را صرف بیمارستان امام رضا (علیه‌السلام) کنند….

یا وجیهاً عند الله إشفع لنا عند الله

موضوعات: بدون موضوع
 [ 09:08:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...


  نرمش قهرمانانه ...

#تولیدی

#به_قلم_خودم

گمنامی و مظلومیت منافاتی با اقتدار و شجاعت ندارد، نمونه بارز آن آقا امام حسن مجتبی (علیه السلام) است که در عین نفوذ و توان مقابله با دشمن، برای حفظ قرآن و راه و روش جد بزرگوارش، سکوت و صلح ظاهری را بر جنگ و جدال ترجیح داد و سی سال نرمش قهرمانانه با دشمنان تشیع، زمینه بیداری و ظهور قیام کربلا را فراهم کرد.

کریم اهل بیت که بارها اموال خود را با نیازمندان تقسیم کرد و هیچ سائلی را رد نمی نمود، در اوج سختیها و شدائد تهاجمات دشمن با اخلاق کریمانه با دوستان و محاربه قلبی و بیانی با دشمنان، توطئه بنی امیه را که حذف قرآن و عترت بود عقیم گذاشت و به همین دلیل بود که نبی مکرم اسلام فرمود:

الحسن و الحسین إمامان قائما أو قائدا

یعنی چه صلح مصلحت آمیز حسنی و چه قیام عاشورای حسینی!
وقتی در خط صراط مستقیم باشی، فرقی نمی کند اسلحه بر دوشت باشد یا زبانت و منشت خاری در چشم دشمن! مهم این است که تسلیم نشوی و عزت دینی خود را حفظ کنی.

ما از حسن به عشق حسین آشنا شدیم

ما از مدینه راهی کرب و بلا شدیم

موضوعات: بدون موضوع
 [ 03:03:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...


  چگونه اطلاعات موبایل گمشده را حذف کنیم! ...


چگونه اطلاعات موبایل گمشده را حذف کنیم!

موضوعات: بدون موضوع
[سه شنبه 1399-07-22] [ 10:35:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...


  اوج نیاز ...

#تولیدی

#به_قلم_خودم

بعضی خیال می‌کنند نماز ذکری است که ما به خداوند هدیه می‌کنیم اما، حقیقت مطلب چیز دیگری است.
اجازه دهید یک مثال بزنم:
شاید شما در سنین خاصی لازم بدانید که بطور غیر مستقیم آداب محبت و مهرورزی را به کودکتان بیاموزید فرضاً قطعه طلایی را در کادویی زیبا می‌پیچید و آن را به دست او می‌دهید تا در یک زمان مشخص به عنوان هدیه به شما تقدیم کند، کودک از ارزش و هویت آنچه در دست دارد آگاه نیست اما با توجه به درخواست و عملکرد شما، درمی‌یابد که بازگرداندن این هدیه زیبا به شما، هم محبت شما را جلب می‌کند و هم موجب شادکامی و نشاط روحی خودش می‌شود.

به تعبیری نماز اینگونه است یعنی، لطف و رحمت خاصی از جانب حضرت ربُّ‌العالمین است تا با تمسک به آن، هم نظر محبت الهی را به خود جلب نماییم و هم از این رابطه عاطفی و قلبی، خودمان به احساس رضایت و آرامش درونی برسیم.
و:

چون خالق هستی، انسان را بگونه‌ای آفریده که تنها تکیه‌گاه آرامبخش روحی‌اش یاد خداست، در هر لحظه و شرایطی انسان نیازمند برقراری این رابطه معنوی و تسکین دهنده است که:
ألا بذکر الله تطمئن القلوب

لذا هرگاه احساس غم یا شادی می‌کنیم بلافاصله در پی آن‌ به دنبال یک تأیید کننده یا ناهی هستیم تا بازخورد کار و عمل خود را دریابیم و به آرامش حقیقی برسیم و این حس درونی فقط و فقط با رضایت حق حاصل می‌گردد و با ناراضی بودن او، از دل آدمی سلب می‌شود.

لذا وجود این احساس با ارزش درونی، موجب نیاز دائم ما به ارتباط با خالق است و این، در واقع همان هدیه ارزشمندی است که در قالب روح و جان ما به صورت زیبایی، نهادینه شده و در هر لحظه و مکانی، ما را به سوی خود جذب می‌کند.

رشته‌ای بر گردنم افکنده دوست
می‌کشد هر جا که خاطرخواه اوست

پس وظیفه ما، قدردانی و بهره‌وری مطلوب از این باران رحمت و آرامش الهی است، زیرا دل و سعه وجودی انسان در سایه این نزول محبت و انوار الهی است که، به لیاقت و جایگاه اصلی خود می‌رسد و از لغزش و تاریکی در امان می‌ماند لذا از این تعبیر زیبای رهبری بهره می‌جوییم که فرمودند:

انسان همیشه به نماز محتاج است و در لحظه‌های خطر بیشتر

موضوعات: بدون موضوع
 [ 10:29:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...