#تولیدی

#به_قلم_‌خودم

چرا حضرت زینب کبری (سلام‌الله‌علیها) فرمودند:

ماٰ رَأَیْتُ إِلّا جَمیلاٰ

مگر حادثه کربلا چه پیامدهایی درون خود داشت که حضرت این جمله را فرمودند؟ آیا از دست دادن عزیزترین یادگار رسول خدا و نوادگان شریفش، زیبایی داشت؟
آیا به راه افتادن دریای خون توسط معاندان و دشمنان علی (علیه‌السلام)، جالب و دلنشین بود یا قربانی شدن حجت کبرای اباعبدالله با تیر زهرآگین حقد و کینه و حسد، جلوه جذابی داشت؟
آیا إرباً إرباٰ شدن علی‌اکبر دلنشین بود یا قطع شدن دستان معجزه‌گر علمدار کربلا؟ چه بگویم؟ کدام صحنه جمیل بود و تماشایی؟ و سخت‌تر و بالاتر از همه، آیا ریختن خون امام جامعه و مرکز ثقل ولایت اهل بیت، دیدنی و دلربا بود یا قضیه چیز دیگری است؟!

حضرت نفرمود: همه چیز زیبا بود یا از دست دادن هفتاد و دو عزیز و حافظ دین گوارا بود نه، بلکه ابراز کرد که:

من جز زیبایی ندیدم! چرا؟

این نگرش بازمی‌گردد به میزان عقیده و انگیزه و هدفمندی در تلاشی مقدس و والا که حتی جانفشانی و ریختن خون بهترین اولاد آدم در آن، تبدیل به شاهکار زیبای خلقت می‌شود اما:
آن هدف چیست که تا این حد، جان نثاری می‌طلبد و صغیر و کبیر را به سوی ندای هل من ناصر ینصرنی می‌کشاند و اوج عشق بازی را رقم می‌زند؟!
این:
هدف برخاسته از دل تربیت یافتگان در دامان رهبر رسالت، و دامن ام ابیها و شیر شجاع سنگر عدالت و ایثار و نتیجه کرامت صاحب فیض و احسان حَسَنی است.
آری!
کربلا هر خونی را نمی‌طلبد، هر قربانی را نمی‌پذیرد، هر از راه رسیده‌ای را به محفل شیدایی عاشقان شهادت و جانبازی، راه نمی‌دهد….
کربلا! برای میدان کارزار، اول به دل و نیت و عزم و اراده مریدان، نگاه می‌کند و بعد انتخاب می‌کند.

کربلایی‌ها، همه مورد تایید و قبول آقا سیدالشهدا بودند، مگر هر از راه رسیده‌ای لیاقت قربانی شدن در راه حسین زمانه را دارد؟ هرگز!

زمانی حسینی می‌شوی که اول کوله‌بارت لبریز از*اخلاص و توکل* به خدای متعال باشد و ذره‌ای شک و تردید در خانه دلت، در برابر امام و مولایت رخنه نکرده باشد و الا باید بازگردی هرچند به ظاهر عاشق باشی و دلداده!

دل چون یقین یافت، آرام و قرار می‌یابد و تسلیم و راضی می‌شود و آنچنان به فضل و رحمت و امداد الهی امیدوار است که گویی‌، نه تنها با دیده دل که حتی با چشمان سَر، جایگاه خود را در بارگاه الهی به دست مولا و امام خویش می‌بیند و آنچنان آرامش و لذتی را تجربه می‌کند که لحظه به لحظه، خود را به دریافت مقام الهی، نزدیکتر می‌بیند و بر شوق و بهجت او افزوده می‌شود….
و
چنین صحنه جانفشانی‌ بس دیدنی و روح‌افزاست تا آنجا که پس از فراق و تماشای بیش از هفتاد یار غرق در خون، چیزی جز جمال و زیبایی و شکوه و عظمت و بزرگی و افتخار ابدی و ماندگار نمی‌بیند.
و
لذا همین صحنه‌ها در عین پیروزی ظاهری و شادی ساختگی و ناپایدار دشمن، تبدیل به کابوسی مرگبار و ذلتی ابدی برای دشمن ملعون می‌شود و زمین و زمان از او تبرّی می‌جویند و در مقابل بر خیل عاشقانی که جاودانه شدند، افزوده می‌شود و این حرکت انسان‌ساز و دشمن ستیز تا ابد ادامه دارد، و جز بر ننگ و رسوایی دشمن و روشن شدن راه حق و حقیقت و جذب دلهای عاشق، پیامدی نخواهد داشت و این است رمز ماندگاری عاشورایی که برای زینب کبری (سلام‌الله‌علیها) زیبایی و عزت آفرید و دشمن را خوار و ذلیل گرداند.

موضوعات: بدون موضوع
[دوشنبه 1399-06-10] [ 12:22:00 ق.ظ ]