عطر قهوه بوی استحاله
در سایهی روشنِ شهر، جایی که نام «کافه» دیگر تنها به قهوه و گفتگو محدود نمیشود، رستورانی در نقطهای از تهران به دلیل سرو مشروبات الکلی و نقض آشکار قوانین صنفی، مهر پلمب بر درِ خود دید. اما آیا این پایان ماجراست یا آغاز نمایشی دیگر؟ آنچه رخ داد، پردهای از نمایش تکراریست؛ جایی که تخلف، سرمایهای تبلیغاتی تلقی میشود. صاحبان این مراکز، گویی از پلمب شدن نه تنها نمیهراسند، بلکه آن را فرصتی برای دیده شدن میدانند، تبلیغاتی رایگان، در ازای جریمهای سبک.
اینجاست که ضعف قانون، چون ترک بر دیوار فرهنگ، خود را نشان میدهد. وقتی مجازات بازدارنده نباشد، پلمب شدن بدل میشود به بخشی از برندینگ؛ مهر تأییدی بر جسارت و تمرد.
اما آنچه نگرانکنندهتر است، پروژهایست پنهان در پسِ ظاهر مدرن این پاتوقها؛ پروژهای که میکوشد مشروبخواری، بیحیایی و سبک زندگی غربزده را در دل شهرهای ایران عادیسازی کند. این مکانها، در ظاهر کافیشاپاند، اما در باطن، کارگاه استحالهی ارزشهای دینی و تخریب امنیت فرهنگیاند.
تا زمانی که قانون، تنها به چند روز تعطیلی و جریمهای بیاثر بسنده کند، این مراکز یکی پس از دیگری بازمیگردند و خوراک روانی و تبلیغاتی برای جریان ضدفرهنگ فراهم میکنند.
اگر اینها به نام کافه، عملاً به سنگرهای جنگ نرم علیه فرهنگ اسلامی بدل شدهاند، پس باید هزینهی این نبرد آنچنان سنگین باشد که نه تنها تکرار آن ناممکن شود، بلکه جسارت اندیشیدن به آن نیز فروبخوابد.
#به_قلمـمریمـ قپانوری
از شبکه کوثرنت