حسن بن مسعود گوید: خدمت امام هادى علیه السلام رسیدم در حالى که انگشتم خراشیده است و شانه ام با مرکب سوارى تصادف کرده و آسیب دیده بود و جامه هایم را عده اى از مردم پاره کرده بودند گفتم: اى روز! تو چه شوم هستى خداوند شر را از من بگرداند؛ امام علیه السلام فرمود: اى حسن تو هم که با ما رفت و آمد دارى گناه خود را به گردان بى گناه مى گذارى؛ حسن گوید: حیرت زده شدم و فهمیدم که خطا کرده ام . عرض کردم: اى آقاى من از خداوند آمرزش مى خواهم؛ حضرت فرمود:اى حسن ! روزگار چه گناهى دارد که وقتى شما به سزاى اعمال خود مى رسید آن را شوم مى شمارید؟ گفتم: استغفراللّه ابدا؛ این توبه من باشد یابن رسول الله.

#تحف العقول بخش مربوط به امام دهم شومی روزگار

موضوعات: بدون موضوع
[شنبه 1403-04-09] [ 12:28:00 ق.ظ ]