گویند ساز زنی به قریه ای وارد شد و صدای ساز و دهل شنید علت را جویا شد گفتند خانه خان جشن است آدرس بگرفت و بدانجا شد محفلی بود خان آراسته و مردمان به پایکوبی مشغول ، ساز زن رخصت خواست تا او هم در سازش بدمد و در شادی سهیم شود چون خان رخصت داد ساز زن نواختن آغازید و خان را خوش آمد ، و دستور داد تا مباشر پس از اتمام مجلس کیسه گندمی بدو دهد ، این بار ساز زن را خوش آمد و با حرارت بیشتری در ساز دمید تا مجلس به سرآمد و ساز زن خسته و کوفته به انبار و پیش مباشر شتافت به قصد دریافت کیسه گندم ، به مباشر سلام داد و کیسه گندم را مطالبه کرد ، و مباشر از او دستخط خان را مطالبه کرد ، ساز زن از این تقاضا برنجید و نزد خان بشد و با گلایه شرح ماجرا بگفت ، خان لبخندی زد و گفت :
تو ساز زدی و ما خوشمان آمد
ما هم چیزی گفتیم تا تو خوشت بیاید
این به آن در !!
چقدر این داستان آشناست!
وقتی مردم از دولتیان تحقق شعار های داده شده را مطالبه میکنند لابد میگویند شما دست زدید هورا کشیدید ما خوشمان آمد ما هم حرف هایی زدیم تا شما خوشتان بیاید این به آن در !!
خواندنی ترین حکایتهای قدیمی