داستان ام داوود
ام داوود، خانمی بود که در زمان امام صادق علیه السلام زندگی می کرد و پسری به نام داوود داشت.
روزی ماموران حاکم، داوود را دستگیر کردند و به زندان انداختند.
ام داوود به محضر امام صادق علیه السلام رفت و کمک خواست.
امام صادق علیه السلام هم این دعا را به او آموخت و فرمود:
«این دعا، درهای آسمان را باز میکند و فورا به اجابت می رسد…».
ام داوود دستور امام را عملی کرد و همان شب، خواب پیامبر صلی الله علیه وآله را دید که به او مژده اجابت داد.
از قضا همان شب، حاکم ظالم، خواب امیرالمومنین علیه السلام را دید که فرمود: «اگر داوود را آزاد نکنی تو را به آتش خواهم انداخت».
حاکم هم همان شب، داوود را از زندان آزاد کرد.