اربعین |
#تولیدی
#به_قلم_خودم
#اربعین
همه از خاطرات خود در پیاده روی اربعین و یا بهتر بگویم برترین و با شکوه ترین همایش عزاداران حسینی، سخن می گویند اما، من که سعادت حضور در این رزمایش ظهور را نداشته ام چه بگویم؟
با خود می گویم کربلا که رفته ام، در عالم خیال پای اولین عمود می ایستم، اینجا جای نیت کردن و احرام بستن است.
می گویند اول موقفی که روز قیامت حسابرسی می شویم نماز است:
أول ما يحاسب به العبد الصلوة
راستی! فاصله من تا نماز محبوب معشوق، چقدر است و تفاوت عبودیت و پیشانی بر خاک تعبد سپردن من با آخرین نماز سیدالشهدا به چه میزان است؟ با این وضع آیا قدمی برای رفتن به عمود دوم می ماند؟
باید بازگردم! اما نه از پای عمودهایی که به منزله ستون های دین هستند بلکه، از خودیت و غفلت ها، از منیت و سهل انگاری ها. آری باید از پای همین میعادگاه اول رجوعی دوباره کنم به نفس خویش، چه معامله ای با نمازم کرده ام؟ آیا من را به عمود آخر و میهمان حسین و حسینی شدن می رساند؟
گرچه با پاهایم قدم برمی دارم اما دلم را به همان عمود اول گره می زنم و با آقایی که شهادتش را با آخرین نمازش آغاز کرد، عهد می بندم که آنگونه باشم که او می خواهد. شاید با این قول و قرار بتوانم با نگاه ارباب عشق، طوق عاشقی و بندگی را تا آخرین لحظه حیاتم بر گردن نهم و به توفیق زیارت و شفاعت سرور شهیدان عالم دست یابم.
فرم در حال بارگذاری ...