نخلستان
نخلستان ، نماد ایستادگی و مقاومت







خرداد 1403
شنبه یکشنبه دوشنبه سه شنبه چهارشنبه پنج شنبه جمعه
 << <   > >>
      1 2 3 4
5 6 7 8 9 10 11
12 13 14 15 16 17 18
19 20 21 22 23 24 25
26 27 28 29 30 31  





گمنام یعنی کسی که حتی دنیا را به اندازه یک نام هم نمی خواهد



جستجو







موتور جستجوی امین





خرداد 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
      1 2 3 4
5 6 7 8 9 10 11
12 13 14 15 16 17 18
19 20 21 22 23 24 25
26 27 28 29 30 31  



خرداد 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
      1 2 3 4
5 6 7 8 9 10 11
12 13 14 15 16 17 18
19 20 21 22 23 24 25
26 27 28 29 30 31  



پلاگین


تقویم جلالی جهرم




 
  شهیدان مکتب حاج قاسم ...

#یادداشت #روز 

مکتب سلیمانی یعنی یک و بیست دقیقه‌ها تکرار می‌شود چرا؟

چون جسم سردار نیست اما هر قطره خون او تبدیل شد به پرچم سرخی در جهاد با استکبار خونخوار و صهیونیسم وحشی!

انتقام سخت یعنی دشمن توان و تحمل دیدن عاشقان سلیمانی را ندارد یعنی، ضعیف و ذلیل‌ شده و «دست و پاهای آخر را می‌زند», لذا وحشیانه و با درنده خویی هر چه بیشتر به مردم بی‌گناه و بی‌سلاح هجوم می‌برد و مظلومانه به خاک و خون می‌افتند.

مبارکتان‌ باد! شهادت در راه احیای مکتب سردار بی‌ سر آن هم در سالروز شهادت حاج قاسم! 

چه زیبا به معراج رفتید در روزی که به نام بزرگ بانویی است که حتی ولادتش! یاد آور عاشورا و کربلاست. 

و حرفی با وحشی‌های تروریست و خونخوار و کودک کش:

بدانید اگر تمام قوایتان را تا آخر عمر ناچیزتان به کار گیرید و همه خائنان و مزدوران جهان را اجیر کنید، حتی نمی‌توانید به اندازه ذره‌ای خلل در ایمان و اراده این مردمی که عاشق ولایت فقیه و شهادتند، وارد کنید.
ننگتان‌ باد که خود را مسلمان می‌دانید اما حرمت دختر رسول الله را هم نگه نداشتید و با این عمل مذبوحانه، باور ما به ظلمی که در حق اهل بیت (سلام الله علیهم) نمودید، بیشتر شد و لعن‌ و نفرین و نفرت ما از شما بیشتر و بیشتر ….

درود خداوند بر شهدای راه حقانیت جمهوری اسلامی، و لعنت و نفرین خدا و قرآن و ائمه و همه مظلومان عالَم بر آمریکای جنایتکار و اسرائیل غاصب و ایادی‌ مزدورشان‌ در سراسر جهان إلی یوم القیامة.

موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1402-10-13] [ 05:23:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...


  دختر خوب! مادر خوب! ...

#تولیدی

#به_قلم_خودم 

دختر که نیکو تربیت شود (أُمّ أَبیهاٰ) میشود و زن که شایسته همسرداری کند لایق مقام (أُمّ الاَئمّه) می‌گردد یعنی:

اصل و اساس تربیت است اصلا مادری یعنی مربیگری! خواه استاد فرزندان و همسر خود باشد و خواه نسل جامعه را تربیت کند.

اما کدام تربیت؟ مسلما منظور ما از این واژه‌ای که ریشه در اسماء الهی یعنی «ربّ العالمین» بودن را دارد، آن هدایتی است که در اوج ظلمت و فساد و لجاجت، امثال زینب کبریٰ (سلام الله علیها) را رشد می‌دهد و حسنین (علیهما‌ السلام) را تربیت می‌کند. 

شاید تعدادشان در برابر هجمه ناهنجاریها و نسل کُشی‌ها و فساد مکارانی چون دستگاه بنی‌امیه، کم باشد اما از آنجا که لقب کوثر را دارد، دیگر کم و زیاد بودن دشمن و ظلم و بی‌حیایی و گستاخی معنا ندارد چرا‍؟

چون به فرموده قرآن کریم:

«کم من فئة قلیلة غلبت‌ فئة کثیرة»

هدف از طرح این موضوع آنهم در ایام میلاد سیده نساء العالمین چیست؟

هدف این است که عده‌ای با دیدن چند صحنه اجتماعی ناهنجار و یا چند فرقه گمراه و خائن و بد‌ اندیش، به خدا و رسول و آئین نجات بخش او، نا امید شده و گمان دارند که دنیا به آخر رسیده و دیگر هیچ کار و اقدامی بیفایده و بی‌ اثر است و اینگونه تفکر ناشی از چند عامل است مثلا:

عدم تربیت صحیح یا همنشینی با افراد ناصالح چه در فضای مجازی و یا در محیط اجتماعی و …..

پس: همه امور ریشه در تربیت دارد و همیشه نام پر ابهت مادر است که با پرورش دهنده افکار و افعال و در یک کلمه، تربیت دینی عجین شده و هر دختر یا پسری خوب یا بد می‌شود قبل از هر چیز از چگونگی اخلاق و اصالت مادری او سوال می‌کنند کما اینکه:

حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) در دامان مادری پاکدامن و پدری که خاتم الانبیا و سید الاوصیا هست تربیت شده لذا:

تاریخ زندگی حضرت و سیده نساءالعالمین بیانگر این حقیقت است که اگر:

تربیت ریشه‌دار و بر اساس فرمایشات قرآنی باشد، اگر دختر در دامان اهل بیت یا پیروان آنان رشد و نمو کند و به دستورات دینی و الهی در عمل پایبند و معتقد باشد، دشمن هر اندازه هم دیو صفت و به ظاهر قوی باشد و دم و دستگاه طاغوتی و فاسد و عریض و طویلی چون معاویه و یزید داشته باشد که، علنا میگساری و بساط لهو و لعب و حرمسرا (مسیحیت و یهودیت آمریکایی) راه می‌اندازد و عربده کشی می‌کند و زور و سلاحش را به رخ مردم و مظلومان جامعه می‌کشد و … باز هم در برابر دین باوران ولو یک زن به نام «فاطمه» باشد زانوی ذلت و التماس و تسلیم به زمین می‌زنند تا شاید لحظه‌ای، آنان را انسان حساب کند اما هیهات!

و

یک سوال از آنهایی که مرتبا روحیه ناامیدی را در اذهان نسل انقلابی جامعه، تکرار می‌کنند که:

اگر شما در کربلا بودید و آن همه ظلم را به خاندان رسول خدا مشاهده می‌کردید چه می‌گفتید؟

لابد قرآن را کنار گذاشته و فاتحه دین را می‌خواندید اما دیدید که تنها، یک زن که تربیت شده فاطمه زهرا (سلام الله علیها) بود. همه آن ارعاب و تحریم‌ها و مکر و حیله های اموی را که برای براندازی دین و آئین محمدی(صلوات الله علیه) طراحی شده بود نقش بر زمین کرد و پرده از چهره سیاه نفاقشان برداشت و برای همیشه بی‌هویت‌ و بی آبرو و بدون اعتبار نمود. آری فقط یک زن اما زنی که تربیت شده دامان اهل ولایت و نبوت بود.

پس می‌توان در همه اعصار و دوره‌ها امیدوار بود به نقش زن! خواه مادر باشد یا خواهر یا دختر! مهم عقیده و فرهنگ دینی است که آنقدر وسعت و قدرت دارد که می‌تواند کوثر باشد و نه تنها یک فرد و نسل و جامعه را، بلکه برای همیشه تاریخ الگویی ترسیم کند که، افراد شنوا و بینای حقیقی که جان و روحشان با حقیقت دین پیوند خورده را هدایت و اصلاح کند.

و این است که مادر امامت، قرآن ناطق و تفسیر عملی کتاب حق است که فرموده:

(و نرید أن نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم الوارثین) 

و چه هدیه‌ای بالاتر از این که در مکتب فاطمی، نه جای نا امیدی و نه محل تسلیم و انفعال است بلکه:

(و من یتق الله یجعل له فرقانا)

و

این بشارت برای آنانی است که عقیده ندارند باید دست روی دست گذاشت تا امام عصر (علیه السلام) بیایند و جامعه را از ظلم و فساد و بی‌حیایی رهایی بخشند! بلکه به فرموده کتاب وحی:

(الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا)

امید که فاطمی زندگی کنیم و زهرایی عمل نماییم و زینبی ادامه دهیم.

موضوعات: بدون موضوع
[سه شنبه 1402-10-12] [ 06:55:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...


  ⭕️حاج قاسم سلیمانی: ...

⭕️شهید بَرنده است، بُرنده است، ماندگار است، ابدی است. مقام دارد، مقام می‌دهد. روشن است، راه را روشن می‌کند. اثر می‌گیرد، اثر می‌دهد.

#شهید
#حاج_قاسم_سلیمانی

موضوعات: بدون موضوع
[دوشنبه 1402-10-11] [ 05:34:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...


  شناسنامه حاج قاسم! ...

#تولیدی

#به_قلم_خودم

در حال مطالعه وصیت نامه سردار شهید هستم! اما:

هر سطر که می‌خوانم بیشتر بر حیرتم افزوده می‌شود براستی که بود حاج قاسم؟

چگونه این همه معرفت و ایثار و اخلاص یکجا جمع شد و ما او را نشناختیم! یعنی اجازه نداد که آقا زاده باشد! بلکه مانند سربازی گمنام شب و روز، چهل سال مجاهدت خود را در میدان جهاد ظاهر و باطن به کار بست، و به تعبیری با دلی شکسته و نمک در چشم و پاهایی که گاه می‌دویدند و گاه می‌جهیدند، سنگر به سنگر و شهر به شهر، امنیت و آرامش خود را فدای مظلومانی نمود که فریاد هل من ناصرشان بلند بود. و برایش فرقی نداشت ثار‌اللهی‌ های شهرش باشند یا زهرایی‌های شلمچه و یا علمداران هویزه و دشت عباس!

برای سردار جا و مکان مهم نبود، رنگ و نژاد اصل نبود، برای او عقیده و آرمان و ارزش‌های انقلاب، هدف بود.

حاج قاسم حیاتش را در مسیر شهادت سپری کرد و عمرش را خرج مظلومین و مستضعفان عالَم! خواه ایرانی باشند یا افغان، سوری باشند یا اهل یمن، عراق باشند یا لبنان! حاجی متعلق به مردم بود اما مردمی که فارغ از هر قبیله و نژادی، مسلمان بودند و دین گرا!

حاج قاسم گویا دلش دست خودش نبود و دوستان شهیدش مثل حاج احمد کاظمی و یوسف الهی و … دل او را هم با عروج خود به عرش برده و او، روی همین کره خاکی! (که بعضی‌ها بلد نیستند حتی در حد یک انسان زندگی کنند و مثل حیوانات درنده خو و وحشی‌اند!؟) شهیدانه زندگی کرد و هزاران دلسوخته و بی‌پناه را، همچون ستاره جذب دل آسمانی خود نمود.

که بودی حاج قاسم؟ چرا از رنج‌هایت‌ با ما نگفتی؟ چرا درد‌هایت را در دل نهان کردی مبادا دلی بلرزد و شاید هم؟

و شاید هم همان گونه که در وصیت نامه‌ات‌ که گنجینه معارف و کتاب حقانیت ولایت و انقلاب اسلامی است، راضی نبودی‌ خم به اَبروی مولایت بنشیند و در بیابانها و کوه‌ها و سنگرها خمیدی‌ و چون دیده بانی تیز‌بین مرزهای ملی و دینی را رصد کردی مبادا خاری به پای مظلومی بنشیند و حال آنکه خودت با پاهای زخمی بر خارهای مغیلان قدم می‌زدی و با دستان یداللهی‌ات دشمن را شکار و «چشم فتنه» را کور می‌کردی تا غباری از هراس و ناامنی بر دل همنوعان و خاصه هم وطنانت ننشیند!

تو که بودی حاج قاسم؟ ما که دایره اندیشه مان فراتر از زمین و زمان نمی‌رود، سخت است بفهمیم چرا به بزرگان و اهل معنا هشدار دادی که رهبری را تنها نگذارید؟
چه می‌دیدی که تا این حد نگران و گوش به فرمان رهبرت‌ بودی و بی‌جهت نبود که در فراقت چنان گریست که دل عالَم را به لرزه درآورد!

تو که بودی؟ فراقت بسی سخت و جانفرساست برای ما اما هنوز نه به اندازه ذره‌ای از خون دلهایی‌که خوردی در میدان مبارزه با داعش خبیث و اسرائیل غاصب! نه نه … باید سالها بگذرد تا تو را شناخت شاید هم چهل سال مجاهدت لازم باشد برای درک وجود با عظمت و دوست داشتنی تو که به مردم شهر گفتی:

شما را از فرزندانم بیشتر دوست دارم!

و با این مهربانی و قلب رئوف و تواضعت آنهم در اوج اقتدار و دشمن ستیزی در جبهه نظامی و فرهنگی، آنچنان آتشی در دل ما دوست دارانت‌ افروختی که مثل محبت به مولایت حسین ابن علی (علیه السلام) تا قیامت سرد نخواهد شد.
و بی‌جهت نبود که مولا و مقتدایت راه و عقیده و حیات و جهاد و شهادت تو را به منزله یک مکتب و آرمان معرفی نمود.

حاج قاسم! ما گرفتاریم برایمان دعا کن که دست و دل و قدم و قلم‌مان در صراطی باشد که تو عاشقانه پیمودی و سرافرازانه به شهادت وصل نمودی!
«اللهم اجعل محیای محیا محمد و آل محمد و مماتی ممات محمد و آل محمد.»

موضوعات: بدون موضوع
 [ 04:38:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...


  دعای بی‌بی‌ گلبانو! ...

#تولیدی

#به_قلم_خودم

بی بی گلبانو موهای سفیدش را که نشانه تحمل سالها درد و رنج بود، در آینه نیمه شکسته که یادگار همسر مرحومش حاج رضا در سفر مشهد بود، ور انداز کرد و با دستان لرزانش، روسری قهوه ای رنگ و رو رفته اش را مرتب نمود و رو به دوست صمیمی اش شوکت خانم که تخت کناری بود گفت :

آخر امروز روز مادر است.

درسته که دلِ خوشی از دستشون ندارم و مدتهاست که سراغی از من نگرفته اند ولی امروز حتما به یادمان هستند اصلا مگر ممکنه فرزند، مادرش را فراموش کند؟

از آن طرف:

سهیلا در حالی که خمیر کیک مخصوص را داخل فر می گذاشت با صدای بلند گفت:

فرناز! عزیز مامان! 

وسایل هایت را جمع و جور کن! فردا با خاله منیر و ژاله جون عازم ویلای شمال هستیم، آخه بچه های دایی فرزاد زنگ زدند که ویلا را آماده کردند برای جشن روز مادر! تا یک کم متفاوت باشد و بیشتر خوش بگذرد!

صدای زنگ در بلند شد و مهیار با یک جعبه شیرینی و دسته گل وارد خانه شد و سهیلا در حالی که گلها را از پسرش می گرفت، با لبخند تشکر کرد و گفت:

وای عزیزم! چرا زحمت کشیدی ولی فردا روز مادر هست چرا امروز …!؟

مهیار در حالی که سعی می کرد روحیه مادرش را خراب نکند با لحن آرامی گفت:

ولی مامان جان!

اینها برای شما نیست البته ببخشید برای شما هم کادو گرفتم اما اینها را برای بی بی گلبانو گرفتم! یعنی واقعا بعد از مدتها دلتان برایش تنگ نشده؟

سهیلا که از شنیدن این جواب حسابی جا خورده بود با تندی و عصبانیت پرسید:

باز یک روز من و خاله ها خواستیم دور هم جمع شویم و خوش بگذرانیم، بابات ذهنت را از این مزخرفات پر کرد؟ آنها هم به اندازه خودشان خوشی کردند….

مهیار گفت:

اگر مادرِ خودتان هم زنده بودید همین را می گفتید؟

یادتان رفته بی بی گلبانو چند سال! خانه و زندگی و بچه هاتون را اداره می کرد تا شما راحت سرِ کار بروید؟ بخدا منصفانه نیست!

سهیلا که حسابی حالش گرفته شده و اصلا انتظار چنین وضعیتی را نداشت، در حالی که دسته گل را روی میز رها می کرد طوری که همه بشنوند داد زد:

گفته باشم! من حوصله اینکه این روز را به خودم و دوستانم تلخ کنم و به سراغ پیرزنها و پیرمردهایی بروم که آفتاب لب بام هستند! اصلا ندارم…؟؟؟ 

مهیار با شنیدن این حرف، گفت:

من حوصله شمال رفتن ندارم، تصمیم خودم هم گرفته ام شما هر کاری دوست دارید انجام دهید.

روز مادر:

ببخشید آقا! آدرس خانم گلبانو محمدی را می خواستم شماره طبقه و اتاقشان لطفا …….

بی بی با دیدن نوه مهربانش در حالی که اشک از چشمانش سرازیر بود با دلخوری پرسید:

امسال هم مامان و بابا نیامدند؟ آخه چرا مگر من چه بدی در حقشان کرده ام؟ بخدا همین الآنم دوستشان دارم.

مهیار در حالی که دستانش را دور گردن مادر بزرگ حلقه کرده بود آرام در گوش گلبانو جان گفت:

نگران نباش! گرفتارند قربان ماهت بروم.

هنوز این جمله کامل نشده تلفن همراه مهیار زنگ خورد و صدایی لرزان از آن طرف خط گفت:

بابا کجایی پسرم؟ من که شهرستان هستم قرار بود فردا از همین جا بروم ویلای شمال اما الان دایی جانت زنگ زد گویا تو مسیر، جاده لغزنده بوده و تصادف کردند فقط دعا کن مادرت …….

راستی! گفتی کنار بی بی گلبانو هستی؟ بهش بگو تو رو خدا دعا کن دعای تو مستجابه ……..؟؟؟!!!

موضوعات: بدون موضوع
 [ 03:12:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...