پاسخ به یک شبهه در باره نحوه شهادت حضرت علی اصغر (علیهالسلام) به روایت استاد اخلاق و عرفان مرحوم فاطمینیا
درباره شهادت این شخصیت قیام عاشورا، دو نقل وجود دارد که عموما، نقل ضعیفتر بیان میشود. یک نقل این است که امام حسین(ع) نزدیک خیمهها بوده که شهادت علیاصغر (ع) رخ داده و نقل دیگر این است که امام! طفل را با خود به میدان آورد و شهادت او در میانه میدان و روی دست پدر رخ داد.
طبق گفتگوی کوتاهی که نگارنده مطلب با حجتالاسلام و المسلمین سید عبدالله فاطمینیا استاد اخلاق، کتابشناس و نسخهپژوه داشت و درباره صحت و سقم واقعهای مبنی بر روی دست بلند کردن حضرت علیاصغر (ع) توسط امام حسین (ع) و طلب آب از لشگر دشمن، وی به شدت چنین مسالهای را رد کرده و اولین جلمهای که به زبان آورد، این بود: «پناه بر خدا!»
استاد فاطمینیا ضمن رد این روایت، گفت: حضرت سیدالشهدا(ع) بری از انجام چنین عملی است. چگونه ممکن است تا لحظه آخر عمرش مقابل ظلم ایستاده و تسلیم دشمن نشده باشد، اما یک ساعت پیش از شهادتش، درخواستی از لشگر اشقیا داشته باشد؟ چنین رفتاری با رویکرد امام حسین(ع) و سیرهاش در تضاد است.
با رجوع به منابع تاریخی، میبینیم که نقلی که امام حسین(ع) در آن حضرت علیاصغر(ع) را مقابل لشگر آورده باشد، چندان نقل قوی و قابل وثوقی نیست. در مقابل بیشتر روایات معتبر مبنی بر این هستند که امام حسین(ع) کنار خیمهها و با فاصله از میدان جنگ، طفل شیرخوار خود را برای وداع و خداحافظی طلبید که حرمله به سمت او تیری پرتاب کرد و موجب شهادت شیرخواره امام حسین (ع) شد.
در تورقی اجمالی برای بررسی این بخش از واقعه عاشورا؛ در بهارالانوار و نفس المهموم و برخی از مقاتل میخوانیم:
«چون امام حسین (ع) جوانان و دوستان خود را کشته دید، به میدان جنگ آمد و فریاد زد: «آیا کسی هست که دفع دشمن از حرم رسول خدا (ص) کند؟
آیا خداپرستی هست که در راه کمک به ما از خدا بترسد؟ آیا فریادرسی هست که به امید ثواب خدا ما را یاری کند؟
این فریاد به گوش زنان رسید و صدای شیون آنها بلند شد، امام (ع) بر درِ خیمه آمد و به زینب فرمود: فرزند صغیرم را بیاور تا با او وداع کنم!
چون آن فرزند را گرفت و خواست تا او را ببوسد، حرمله بن کاهل اسدی تیری به جانب آن طفل رها کرد که آن فرزند را ذبح کرد. در این وقت امام (ع) به زینب فرمود: این طفل را بگیر! سپس دستهای خود را زیر خون گلوی آن طفل گرفته و چون دست او پر شد آن خون را به طرف آسمان پاشید و فرمود: آنچه این مصیبت را بر من آسان میسازد آن است که در دیدگاه خدا است.»
شیخ مفید درباره این واقعه آورده است:
«امام (ع) جلوی خیمه نشسته و در این حال، فرزندش عبدالله (حضرتعلیاصغرعلیهالسلام) را که طفلی بود، نزد او آوردند و آن حضرت او را بر دامن خود نشانید. پس مردی از بنیاسد تیری به سوی آن طفل پرتاب کرد که او را ذبح کرد.
خبرگزاری برنا