سلام مادر بزرگ عزیزم!

مهم نیست در قید حیات باشی یا به جوار رحمت حق شتافته باشی.بلکه مهمتر خاطرات آن دستان پینه بسته ات و چین های روی پیشانیت که هر یک حکایت از رنج و زحمتی وافر دارد!

مادر جان مهربانم! چه زیبا سختی ها و تلخی های زندگی را با غذاهای خوش عطر و طعم و با دستان گشاده ات، به محبت و شیرینی و صفا تبدیل نمودی.

هر گاه پدر بزرگ با خستگی کار و رنج و زحمت امرار معاش به خانه می آمد و کوله باری از دلتنگی به خانه می آمد، تو با درایت و تدبیری عاقلانه و عاشقانه، خانه را به بهشتی! بدل می کردی که آقای خانه چون بزرگی بر مسند لطف و رحمت خانم خانه، تکیه کند و درد و غمش را به فراموشی بسپارد.

هرگاه در تنگنای زندگی به گرهی برخوردی! خانم بزرگ با صبری جمیل و گذشتی بی بدیل، با استمداد از روحیه قناعت و شکرگزاری، آنچنان رونق بخش گرمای عزت و آبروی خانواده می شد که وقتی سفره محبتش را می گسترد، آنچنان جذب دست پخت های مادرانه اش می شدی که گویا هیچ بهانه ای برای ناسپاسی وجود ندارد.

زندگی مادربزرگ بیش از آنکه مسرفانه و تجملاتی باشد، گرمابخش و محبت آفرین بود زیرا او زندگیش را با شوق و ایمان اداره می کرد تا، تعارفات و تشریفات ساختگی و بی مایه.

دعا کن برایمان! تا بتوانیم ذره ای اصالت خود را باز یابیم و یاد تو صرفا ذکر خاطراتت نباشد بلکه عامل به اخلاق و رفتار حسنه ات!

موضوعات: بدون موضوع
[پنجشنبه 1398-05-31] [ 09:36:00 ب.ظ ]