نخلستان
نخلستان ، نماد ایستادگی و مقاومت







خرداد 1403
شنبه یکشنبه دوشنبه سه شنبه چهارشنبه پنج شنبه جمعه
 << <   > >>
      1 2 3 4
5 6 7 8 9 10 11
12 13 14 15 16 17 18
19 20 21 22 23 24 25
26 27 28 29 30 31  





گمنام یعنی کسی که حتی دنیا را به اندازه یک نام هم نمی خواهد



جستجو







موتور جستجوی امین





خرداد 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
      1 2 3 4
5 6 7 8 9 10 11
12 13 14 15 16 17 18
19 20 21 22 23 24 25
26 27 28 29 30 31  



خرداد 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
      1 2 3 4
5 6 7 8 9 10 11
12 13 14 15 16 17 18
19 20 21 22 23 24 25
26 27 28 29 30 31  



پلاگین


تقویم جلالی جهرم




 
  ناشکری نکن! ...

✳️ عن الامام علی علیه السلام

إِذَا وَصَلَتْ إِلَیْکُمْ أَطْرَافُ اَلنِّعَمِ فَلاَ تُنَفِّرُوا أَقْصَاهَا بِقِلَّةِ اَلشُّکْرِ.

هنگامى که مقدمات نعمت ها به شما روى آورد ادامه آن را به واسطه کمى شکرگذارى از خود دور نسازید.

نهج البلاغه ، حکمت ١٣

موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1402-10-20] [ 02:09:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...


  چرا بعضی‌ها آسوده‌تر از ما زندگی می‌کنند؟ ...

🔵 پاسخ آیت‌الله بهجت(ره) به یک شبهۀ فراگیر(1)

🔴 چرا بعضی‌ها آسوده‌تر از ما زندگی می‌کنند و کمتر رنج می‌کشند؟

آیت الله بهجت(ره):

🔸 هر کسی کاسه‌ای از ابتلائات دارد که مطابق وجود و استعداد اوست و کاسه‌های اشخاص از بلایا پر شده است، ولی خدا که همه را دوست دارد؛ آیا در برابر طوفان‌های حوادث، ما را در وسط کشتی رها کرده است؟! و یا همواره به فکر ماست؟!

🔸 درست است که بعضی از افراد در مادیات و ثروت از تو بالاتر هستند، اما آیا عمر او، صحت او، توسعۀ او از لحاظ اولاد و… از تو بیشتر است یا اینکه تو در این امور و دیگر نعمت‌های ظاهری و باطنی از او برتر هستی؟!

🔸 همه‌چیز را من‌حیث‌المجموع(به‌طور کلی) باید نگاه کرد، خداوندِ علیم و حکیم همۀ بلاها را با عدل و ترازوی مساوات تقسیم کرده است؛ «أَلْمَصائِبُ بِالسوِیةِ مَقْسُومَةٌ بَینَ الْبَرِیةِ» (الدعوات، ص288)

🔻 در محضر بهجت، ج2، ص380، نکتۀ1214

@Panahian_ir

موضوعات: بدون موضوع
 [ 02:01:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...


  بارالها! بارانی پربار بر ما بفرست. ...

#نهج‌_البلاغه 

🌨اللَّهُمَّ انْشُرْ عَلَيْنَا غَيْثَکَ وَبَرَکَتَکَ، وَرِزْقَکَ وَرَحْمَتَکَ; وَاسْقِنَا سُقْيَا نَاقِعَةً مُرْوِيَةً مُعْشِبَةً، تُنْبِتُ بِهَا مَا قَدْ فَاتَ، وَتُحْيِي بِهَا مَا قَدْ مَاتَ، نَافِعَةَ الْحَيَا، کَثِيرَةَ الْمُجْتَنَى، تُرْوِي بِهَا الْقِيعَانَ، وَتُسِيلُ الْبُطْنَانَ، وَتَسْتَوْرِقُ الاَْشْجَارَ، وَتُرْخِصُ الاَْسْعَارَ; إنَّکَ عَلَى مَا تَشَاءُ قَدِيرٌ

⛈بار خدايا ! باران و برکات و رزق و رحمتت را بر ما بگستران، و بارانى بر ما بفرست نافع و سودمند و بارور کننده، که آنچه را خشک شده با آن برويانى، و آنچه را مرده، زنده کنى، آبى بسيار پر منفعت، پر بار که تپه ها و کوهها را با آن سيراب نمايى، رودخانه ها را به راه اندازى، درختان را پر برگ سازى، و قيمتها را با آن پايين آورى، تو به هر چه اراده کنى توانا هستى.
📘#خطبه_143

موضوعات: بدون موضوع
[سه شنبه 1402-10-19] [ 11:06:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...


  شاید فردایی نباشد! ...

یک درخت سیب بود و

یک پسر بچه ی کوچک..

این پسر بچه همیشه با درخت بازی میکرد

از تنه درخت بالا می رفت از سیب هایش

می خورد .

و در سایه اش می خوابید زمان گذشت

پسر بچه بزرگ تر شد و دیگر توجهی به

درخت نداشت

درخت گفت: بیا با من بازی کن

پسر گفت:

من دیگر علاقه ای به بازی ندارم

وسایلی برای زندگی احتیاج دارم که باید

بخرم ولی پول ندارم

درخت گفت: میتوانی سیب هایم را

بفروشی و پولی بدست بیاوری

پسر سیب ها را چید .

فروخت و نیازهایش را برطرف کرد

و درخت هر چه صبر کرد خبری از پسر نشد.

مدتها بعد پسر که مرد جوانی شده بود

با اضطراب به سراغ درخت امد

درخت پرسید: چرا غمگینی؟

بیا و در سایه ام بنشین

پسر گفت:

خانه ای نیاز دارم که سر پناهم باشد

درخت گفت: 

برای ساخت خانه از شاخه هایم

استفاده کن.

پسر با خوشحالی تمام شاخه های

درخت را برید.

و با انها خانه ای برای خودش ساخت.

دوباره پسر برنگشت و درخت تنها ماند.

پس از مدتی برگشت و گفت:

برای رفتن به سفر نیاز به یک قایق دارم

درخت گفت: می توانی از تنه ام قایق

زیبایی بسازی.

پسر تنه را برید و قایق ساخت و رفت..

پس از سالیان دراز برگشت .

پیر و غمگین و خسته.

درخت گفت:

من دیگر نه سیب دارم نه شاخه نه تنه

برای پناه دادن به تو حتی سایه هم ندارم

و فقط کنده ام مانده است.

پسر گفت از زندگی خسته ام و فقط

می خواهم با تو باشم.

و سال ها در کنار کنده ی درخت به سر برد.

اغلب ما شبیه آن پسر  هستیم،

و با والدین خود چنین رفتاری داریم !

تا کوچک هستیم دوست داریم

با انها بازی کنیم

بعد تنهایشان می گذاریم

و زمانی به سویشان بر میگردیم که

نیازمند هستیم یا گرفتار.

پدر و مادر همه چیزشان را میدهند

تا شادمان کنند.

از وجودشان مایه میگذارند تا

مشکلات‌مان را حل کنند.

و تنها انتظارشان این است که

تنهایشان نگذاریم.

به والدین خود عشق بورزید.

فراموششان نکنید.

امروز و هر روز به پدر و مادر خود

ابراز احساسات کنید.

شاید فردا نه پدری باشد نه مادری

و نه احساسی.. 🦋

‌‎‌‌‎‎‌‌ @Dastan

موضوعات: بدون موضوع
 [ 11:02:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...


  نماز باران حضرت موسی علیه السلام ...

.

در زمان حضرت موسی(ع) در بنى اسرائيل از نيامدن باران قحطى شد. مردم خدمت حضرت موسى (ع ) جمع شدند كه يا موسى باران نيامده و قحطى زياد شده بيا و براى ما دعا كن تا مردم از اين مشكلات درآيند. حضرت موسى (ع ) به همه مردم دستور داد كه در صحرائى جمع شوند و نماز استسقاء خوانند و دعا كنند كه خداوند متعال باران را برآنها نازل كند جمعيت زيادى كه زيادتر از هفتاد هزار نفر بودند در صحرا جمع شدند و هر چه دعا كردند خبرى از باران نشد

 👈#حضرت موسى (ع ) سر به آسمان كرد و فرمود خدايا من با هفتاد هزار نفر هر چه دعا مى كنيم چرا باران نمى آيد؟! مگر قدرت و منزلت من پيش تو كهنه شده ؟! خطاب رسيد اى موسى ،نه ، در ميان شما يك نفر است كه چهل سال مرا معصيت ميكرد به او بگو از ميان اين جمعيت بيرون رود تا باران را بر شما نازل كنم . فرمود خدايا صداى من ضعيف است چگونه به هفتاد هزار نفر جمعيت مى رسد. 

🔸خطاب شد اى موسى تو بگو من صداى تو را به مردم ميرسانم حضرت موسى به صداى بلند صدا زد اى كسيكه چهل سال است معصيت خدا را ميكنى برخيز از ميان ما بيرون رو، زيرا خدا بخاطر شومى تو باران رحمتش را از ما قطع كرده 

🔹آن مرد عاصى برخواست نگاهى به اطراف كرد ديد كسى بيرون نرفت ، فهميد خودش است كه بايد بيرون رود. باخود گفت چه كنم اگر برخيزم از ميان مردم بروم ، مردم مرا مى بينند و مى شناسند و رسوا مى شوم اگر نروم خدا باران را نازل نمى كند. همانجا نشست و از روى حقيقت و صميم قلب از كارهاى زشت خود پشیمان شد و توبه كرد. ناگهان ابرها آمدند بهم متصل شدند و چنان بارانى آمد كه تمام سيراب شدند. حضرت موسى (ع ) فرمود الهى كسيكه از ميان ما بيرون نرفت چطور شد كه باران آمد خطاب شد: به شماباران دادم بسبب آن كسيكه شما را منع كردم و گفتم از ميان شما بيرون برود.

 👈حضرت موسى (ع ) فرمود: خدايا مى شود اين بنده معصيتكار را به من نشان دهى ؟! خطاب شد اى موسى آن وقتيكه مرا معصيت ميكرد رسوايش نكردم حالا كه توبه كرده او را رسوا كنم!؟ من ستار العيوب هستم بركارهاى زشت مردم روپوشى مى كنم، حال خود بيايم آبرويش را بريزم؟! 

🌹 📒قصص التوابین

 ‎‎‌‌‎‎

موضوعات: بدون موضوع
 [ 09:00:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...