نخلستان
نخلستان ، نماد ایستادگی و مقاومت







تیر 1403
شنبه یکشنبه دوشنبه سه شنبه چهارشنبه پنج شنبه جمعه
 << <   > >>
            1
2 3 4 5 6 7 8
9 10 11 12 13 14 15
16 17 18 19 20 21 22
23 24 25 26 27 28 29
30 31          





گمنام یعنی کسی که حتی دنیا را به اندازه یک نام هم نمی خواهد



جستجو







موتور جستجوی امین





تیر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
            1
2 3 4 5 6 7 8
9 10 11 12 13 14 15
16 17 18 19 20 21 22
23 24 25 26 27 28 29
30 31          



تیر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
            1
2 3 4 5 6 7 8
9 10 11 12 13 14 15
16 17 18 19 20 21 22
23 24 25 26 27 28 29
30 31          



پلاگین


تقویم جلالی جهرم




 
  شهدای کرمان ...

نه تنها شهید سلیمانی از سردار سلیمانی اثرگذارترست بلکه همه آدم‌ها وقتی خونشان در راه مکتبشان می‌ریزد اثرگذارتر می‌شوند. 

شاید چنین قابی در هیچ جای دیگر این دنیا و در هیچ زمان دیگری تکرار نشده باشد. 

این‌ها، چه دختر بچه‌ای با گوشواره قلبی و کاپشن صورتی و چه میان‌سال و موسفید کرده، همه یک چیز را به تصویر کشیدند. نورانیت حق و سیاهی باطل.

#کربلای_کرمان 

✍️ #زهرا_عوض_بخش

موضوعات: بدون موضوع
[شنبه 1402-10-16] [ 12:00:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...


  #کاپشن صورتی! ...

فردا روزی اگر مصرف #کاپشن_صورتی و #گوشواره_قلبی کشور بالا رفت، تعجب نکنید. دو روز نگذشته هنوز، پدرومادرها شال و کلاه کرده‌اند، دست بچه‌ها را گرفته‌اند و نه اینکه انگار نه انگار اتفاقی افتاده باشد؛ اتفاقا همه می‌دانند اتفاق مهمی افتاده. خون مظلوم ریخته شده و کسی به خودش اجازه داده غلط اضافی کند. 

آدم معمولی‌های توی اینطور موقعیت‌ها از جانشان محافظت می‌کنند. منطقی هم همین است. عاشق‌ها اما، می‌آیند وسط صحنه. دست زن و بچه را هم می‌گیرند. چه بسا بچه‌ها دست پدرمادرها را می‌گیرند و کشان کشان می‌آورند وسط ماجرا. 

خوش‌خیالی‌ست اگر فکر کنی این مردم از مرگ می‌ترسند. 

حالا با هر قطره خونی که به زمین ریخته، هزارتا دختر کاپشن صورتی و پسر کاپشن مشکی از زمین می‌جوشد و مرگ را به بازی می‌گیرد.

#کربلای_کرمان 

#گلزار_شهدای_کرمان

✍️ #محدثه_کریمی

موضوعات: بدون موضوع
[جمعه 1402-10-15] [ 11:50:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...


  کلید بهشت ...

کلید بهشت

روز مادر است. حامد را مدرسه گذاشته‌ام و به خانه برمی‌گردم. تازه یاد سفارش همسرم می‌افتم. گفته بود تا از اداره می‌آیم وسایل سفر را آماده کن. نمی‌دانم کلید خانه را کجا گذاشته‌ام. هر قدر که جیب و کیفم را می‌گردم، پیدایش نمی‌کنم. کنار خیابان می‌ایستم. با خودم می‌گویم من که آدم محتاطی بودم، پس کلید خانه را کجا گذاشته‌ام؟ حالا اگر محسن زنگ بزند و بگوید که بیا برویم شهرتان تا  مادرت را ببینی؛ می‌خواهی به او چه بگویی؟ 

تازه یاد سفارش حامد می‌افتم: «مامان یادت نره تبلتم رو برداری؟!»

 این طوری نمی‌شود. باید سرزنش‌های‌ محسن را به جان بخرم. موبایلم را از کیف بیرون می‌کشم.‌ بهتر است برایش پیغام بگذارم. نتم را روشن می‌کنم. توی همه کانال‌ها و گروه‌ها خبر فوری زده‌اند. متحیر و کنجکاو یکی از کانال‌ها را باز می‌کنم و می‌خوانم: «حمله تروریستی به زائران گلزار شهدای کرمان.»

قلبم تند می‌زند، خشکم می‌زند. تکیه می‌دهم به دیوار و خبرها را بالا و پایین می‌کنم. نگاهم به عکس خونی دست زنی می‌افتد که کلید خانه‌اش را در دست دارد. امروز سالگرد حاج قاسم سلیمانی است و گلزار شهدای کرمان غلغله. حتماً مادری است که تا آمدن فرزندانش به خانه خواسته سری به گلزار شهدا بزند.

به عکس  نگاه می‌کنم. خیلی محکم و سفت کلید را چسبیده. حتماً خانه‌ و زندگی‌اش را دوست داشته که حالا بعد از شهادتش هم دل از کلید نمی‌کند. 

اشک صورتم را خیس می‌کند. چه روز مادری شد امسال…

دشمن چه فکری کرده؟ خیال کرده ما ایرانی‌ها از این حادثه‌ها می‌ترسیم؟ آیا به همین راحتی از علاقه‌ها و اسطوره‌های‌مان دست می‌کشیم؟ زهی خیال باطل!

#کربلای_کرمان

 

✍ #فرانک_انصاری

موضوعات: بدون موضوع
 [ 11:48:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...


  کربلایی کرمان ...

دخترت هنوز چشم به جهان باز نکرده فرزند شهید شده! می‌خواستی برایش از خوش‌ قدمی‌اش بگویی. می‌خواستی تعریف کنی همزمان شده معمم شدنت با پاگذاشتن او در دل مادرش. حتما دلت می‌خواست هرچه خودت نداشتی برای دخترت جبران کنی؛ دست محبت پدری و نگاه پر مهر یک حامی. مثل خودت یتیم بودن را برای دخترکت نمی‌خواستی. 

هرجا اسم دین و انقلاب بود اولین بودی، ملبّس شدی تا ارزش‌ها را زنده کنی. عشق تو را بالا برد، عشق به آرمانی که عشق فرزند را کمرنگ می‌کند… 

حالا با آن چشمان دریایی‌ات از بالا می‌بینی‌مان و دعا می‌کنی. آنجا دستت بازتر است…

#کربلای_کرمان

✍️ #زکیه_دشتی_پور

موضوعات: بدون موضوع
 [ 11:46:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...


  غم آخر! ...

می‌شود همین لحظه با یک سکته تمام کنی. می‌شود درگیر بیماری طولانی باشی و از اتاق عمل جان به در نبری. می‌توان از بلندی پرتاب شد و تمام. می‌شود در همین لحظه سرت گیج برود و بخوری زمین و بگویند ضربه مغزی شدی. تصادف که دیگر نگو. کف خیابان یا گوشت و پوست لهیده‌ات را جمع کنند یا پودر استخوان سوخته‌ات را. نمی‌شود؟! اصلا همان لحظه وسط مهمانی یک حبه قند یا یک دانه برنج جاخوش کند ته گلویت و راه نفس را برای همیشه ببندد. یک حساسیت غذایی و دارویی حتی. اصلا آن‌قدر این لحظه تنوع دارد که به عدد آدم‌ها می‌شود برایش قصه ساخت.

حالا وسط این همه حکایت تو راه افتاده باشی پی زیارت. زیارت دوست و آشنای خونی و نسبی نه. زیارت یک شهید. دوست و آشنای خدا! دشمنان خدا از سر نفرت از تو و افکارت و از راه روشنی که می‌روی خونت را بریزند. این کم سعادت‌است. یک دل سیر حسرت نمی‌خواهد؟! یک دل سیر اشک؟!

آن وقت آدم‌هایی که حسرت این سعادت را می‌خورند پا به فرار می‌گذارند؟ یا دلشان پر می‌کشد پای جای سردارشهیدشان بگذارند؟!

سلامی پر از حسرت و داغ به تمام شهدای کرمان که امشب مهمان سیدالشهدای مقاومت و اربابش حضرت حسین علیه‌السلام هستند…

#کربلای_کرمان 

✍️#زهرا_عوض‌بخش 

موضوعات: بدون موضوع
 [ 11:41:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...