نخلستان
نخلستان ، نماد ایستادگی و مقاومت







تیر 1403
شنبه یکشنبه دوشنبه سه شنبه چهارشنبه پنج شنبه جمعه
 << <   > >>
            1
2 3 4 5 6 7 8
9 10 11 12 13 14 15
16 17 18 19 20 21 22
23 24 25 26 27 28 29
30 31          





گمنام یعنی کسی که حتی دنیا را به اندازه یک نام هم نمی خواهد



جستجو







موتور جستجوی امین





تیر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
            1
2 3 4 5 6 7 8
9 10 11 12 13 14 15
16 17 18 19 20 21 22
23 24 25 26 27 28 29
30 31          



تیر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
            1
2 3 4 5 6 7 8
9 10 11 12 13 14 15
16 17 18 19 20 21 22
23 24 25 26 27 28 29
30 31          



پلاگین


تقویم جلالی جهرم




 
  انتفاضه ...
موضوعات: بدون موضوع
[پنجشنبه 1399-03-01] [ 03:17:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...


  شوآف ...

#تولیدی

#به_قلم_خودم

#پشت_صحنه_ژست_های_خیابانی

شهاب آخرین بسته خرید را به زیبا داد و پرسید:
حالا این همه! خرید را کجا جای می‌دهی؟

زیبا با تندی گفت:
وا…! تو به چند تا آناناس و نارگیل و گوشت و ماهی و پسته و شکلات و دو سه نوع نوشیدنی می‌گویی خرید؟! کاش یک بار می‌آمدی اینستا و استوری های متنوع‌شان را می‌دیدی! محشره شهاب جان، محشر….

شهاب با بی‌حوصلگی روی مبل نشست و به همسرش گفت:
تو رو خدا یک لیوان آب برای من بیاور! گلویم خشک شده، آخه چند ساعت معطل خریدهای جنابعالی شدیم!

زیبا در حالی که تند تند خریدهایش را داخل یخچال می‌گذاشت، با صدای بلند جواب داد:
چرا یک لیوان آب؟ الآن دو فنجان قهوه می‌آورم که خستگی از تن‌مان بیرون رَوَد.

شهاب متعجب و خوشحال، دست به سمت فنجان قهوه بُرد که ناگهان، زیبا گوشی به دست داد زد:
صبر کن! عکس! عکس نگرفتم!!
شهاب با تعجب گفت، آخه قهوه خوردن هم عکاسی دارد؟ و زیبا خانم با حالتی نسبتا جدی گفت:
وا…وقتی می‌گویم تو از امروزی‌ها! جا ماندی، باز هم بگو نه! باور کن، قهوه که جای خود دارد، بچه‌ها!!! حتی از آب خوردن‌شان هم فیلم می‌گیرند.

شهاب در حالی که دلش گرفته بود و حوصله سر و کله زدن با زیبا هم نداشت از همسرش فقط یک سوال پرسید که، راستی شام چی داریم؟

زیبا شگفت‌زده از آشپزخانه بیرون آمد و رو به همسرش گفت:
چشمم روشن!
ما کِیْ در خانه شام می‌خوردیم که این دومین بار باشد؟

شهاب در حالی که سعی می‌نمود جلوی عصبانیت خود را بگیرد، به طرف آشپزخانه رفت و پرسید:
زیبا جان! اینا چی هست روی میز و کابینت….
زیبا گفت:چه سوالها! خب معلومه، این هواپز، این یکی پلوپز…سرخ‌کن رژیمی…ماکروفر برقی…توستر…فر برقی…ساندویچ‌ساز…چای‌ساز…غذاساز البته این از نوع سی کاره‌اش هست و مدل همه وسیله‌ها هم مارک و ایتالیایی و آلمانی اصل……
شهاب گفت:
خب! ممکنه لطفا بفرمایید این همه وسایل را برای چه می‌خواهید؟

زیبا با غرور و تندی جواب داد:
همین است دیگر! وقتی می‌گویم از دنیا و آدمها! عقب هستی، باز انکار کن…اصلا تو اهمیت چیدمان یا همان دکوراسیون را در دنیای امروز می‌دانی؟ و بعد در حالی که مشغول فیلمبرداری از چیدمان یخچال اروپایی ‌الاصلش برای خودنمایی در استوری اینستا بود، ادامه داد….

شهاب که حسابی عصبانی و خسته شده بود رو به زیبا گفت:

آرزو داشتم در این چند سال یک چای تازه‌ دَم با هم نوش جان کنیم یا فقط برای یک بار هم که شده، بوی قرمه سبزی دستپخت خودت، فضای خانه را پُر کند….

خسته شدم از این زندگی نمایشی!
بچه که نخواستی و دائم یا با آن هاپوی وارداتی و مزخرف همدم و هم‌نشینی یا سَرت توی گوشی و چت با دوستان از خودت بدتر هست… بقیه روز هم که از عکاسی و فیلمبرداریِ این نمایشگاه خانگی وقتی اضافه نمی‌آوری….

واقعا لیاقت تو بیش از این هم نیست، حیف زندگی من که پای پز و تجمل گرایی تو تلف شد…ولی این بار واقعا اوضاع برایم غیر قابل تحمل است، دیگر پول ندارم که خرج غذای مکمل و دوا و درمان آن حیوان کثیف و نجس کنم…حالم از این زندگی بی‌روح و نشاط به هم می‌خورَد….

زیبا! این آخرین اخطار است، این خانه با تمام تجملات بیهوده‌اش در ازای مهریه‌ات…فردا صبح دادگاه!

شهاب از همان روز دیگر به خانه نیامد و پیگیر امور دادگاهی شد اما هر بار زیبا، خود را به بی‌خیالی می‌زد….

تا اینکه چندین ماه بعد از پشت آیفون مردی نامه به دست را دید که….

از دادگاه…به خانم زیبا…
به دلیل اطلاع قبلی و چند جلسه غیبت و نادیده گرفتن اخطار دادگاه…حکم طلاق…..

موضوعات: بدون موضوع
[دوشنبه 1399-02-29] [ 08:06:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت
آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(3)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
3 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)
نظر از: طوباي محبت [عضو] 
5 stars

سلام مهتاب جان
واقعیت خیلی از زندگیهای رنگ و وارنگ امروزی که ظاهرش خوش و خط و خاله ولی باطنش نازیبا و ناپسنده و شما در یک برش از زندگی این واقعیت رو به خوبی تصویر کردین.
ممنون از حسن سلیقه‌تون

1399/03/07 @ 21:37
پاسخ از: مهتاب [عضو] 
مهتاب

سلام طوبای عزیزم
خیلی لطف دارید وقت می‌گذارید و پستها را مطالعه و تحلیل می‌کنید خداوند به شما بهترین‌ها را عطا فرماید و در امر خطیر تبلیغ و نویسندگی روزبروز موفق‌تر و سرافرازتر باشید

1399/03/09 @ 12:48
نظر از: مریم [عضو]
5 stars

قابل تامله…

1399/02/31 @ 20:29
پاسخ از: مهتاب [عضو] 
مهتاب

سلام خواهر خوبم
ممنونم از حضور گرم و با محبت شما دوست عزیز
بله
واقعا باید یک بازنگری اساسی در سبک زندگی ایرانی و اسلامی صورت گیرد بلکه جامعه از شر این همه بدعت و تجملات رها شود انشاءالله
سپاسگزار و ممنونم
موفق و حاجت‌روا باشید

1399/03/01 @ 02:55
نظر از: شیدا صدیق «دین آرامشبخش» [عضو] 
5 stars

چشم و همچشمی های کاذب
ویترین های نمایشی
تقلید کورکورانه
در درون خالی و تهی از شادی اما ابراز آن به مخاطب به وسیله رسانه ها
چقدر زیبا با قلم عمیقت در قالب یک داستان زیبا بیان کردی
احسنت

1399/02/31 @ 17:03
پاسخ از: مهتاب [عضو] 
مهتاب

سلام مهربانوی عزیز
ممنونم که با کلام زیبا و دلنشین‌تان به ما انرژی و اشتیاق قلم زدن می‌بخشید
امیدوارم بتوانم به اندازه ذره‌ای هم که شده با اینگونه نوشته‌ها، حداقل دلی را از خواب غفلت و تزویر‌های نمایشی نجات بخشم و گره‌گشای زندگی همنوعانم باشم

سپاسگزارم از حضور گرم و دوست داشتنی شما

1399/03/01 @ 03:03


فرم در حال بارگذاری ...


  ارزش تبلیغ ...

#تولیدی

#به_قلم_خودم

#تبلیغ_و_مبلغ

در بسیاری از آیات قرآن خداوند برای واگذاری و انجام وظایف به پیامبرش از واژه ” قل ” استفاده می کند ، اما در مهم ترین تکلیف که امر ولایت است خداوند ، تعبیر ” بلغ ” را به کار می برد .
با یک برداشت آزاد و تا حدودی واقعی ، این واژه مفهوم ” رساندن ” را در بر دارد . یعنی ای پیامبر ! آن چه را که بر تو نازل می شود ” برسان ” نمی فرماید “قل ” چرا ؟

زیرا تبلیغ ، رساندن حقیقت و واقعیت به مخاطبان وحی است ،
چه واقعیتی ؟
آن چه پیامبر مأمور ابلاغ آن است و پایه و اساس عالم خلقت و آفرینش بر آن استوار است ، رسالتی است عملی که بدون انجام آن ، ابلاغ وحی به تکامل نمی رسد . چرا ؟ زیرا در آخرین و مهمترین مأموریت الهی که بیشترین تلاش و ازخودگذشتگی رسول خدا نهفته و بالاترین درجه ایثار و شجاعت پیام آور وحی در آن خلاصه می شود انجام رسالت به گفتن تنها ، خلاصه نمی شود و باید این پیام مهم الهی در قالب ابلاغ و رساندن به قلب مردم باشد .
شاید به این دلیل که وقتی صحبت از یک رسالت بسیار مهم و اثر گذار است ، خداوند به پیامبرش می فرماید : با اجرای این دستور ! کار تبلیغ و نبوت تو کامل می شود ، در حدیث کساء می خوانیم :
إنی ما خلقت سماء مبنیة و لا أرضا مدحیة ولا قمرا منیرا ولا شمسا مضیئة… إلا فی محبة اولیاء خمسة….
تبلیغ ، کار ساده ای نیست ، باید قیام کرد و با جان و دل به سراغ مردم رفت کما این که وجود مبارک و مقدس نبی اکرم صلوات الله علیه ، خود به درب خانه دشمنان اسلام می رفت و آنان را به خداپرستی دعوت می کرد و چه صدمه ها و رنج ها که در این راه متحمل شد تا آن جا که بارها و بارها از دست جاهلان و بت پرستان آسیب جسمی دید و خم به ابرو نیاورد لذا همان گونه که هر چیزی زکاتی دارد فرموده اند :
زکوة العلم نشره
پس تبلیغ ، صرفا سخنرانی کردن بدون پشتوانه عملی نیست ، بلکه طلاب عزیز و بزرگوار موظفند قبل از هر چیز در تهذیب نفس خود و تخلق به مکارم اخلاق بکوشند و همگام با آن دستورات و مبانی دین و ولایت را به قلب مخاطب برسانند به تعبیری مستمع باید ، معارف دینی را هم به صورت عملی و از طریق رفتار و کردار مبلغ دریافت کند و هم با وظایف شرعی و دینی خود از طریق گفتار و تبلیغ آشنا گردد .مخصوصا نسبت به مسئله سرنوشت ساز ولایت که پایه و اساس دین است.
استاد شهید مطهری مطلبی دارند تحت این عنوان که مضمون آن چنین است :
شهادت گر چه فیض بزرگ و لیاقت عظمایی است اما شهید فقط یک بار و با یک ضربت به شهادت می رسد ، اما کار پیچیده تبلیغ بگونه ای است که گویا مبلغ در جریان ابلاغ دین به مردم ، بارها و بارها شهید می شود . چگونه ؟
مبلغ در مسیر کار خود با انواع هجمه ها و نظریات مخالف و بعضا زخم زبان ها و دشمنی ها روبروست که باید در مقابل همه آنها برای رضای خدا صبر و سعه صدر پیشه کند .
یک مبلغ باید بداند که در عرصه تبلیغ چه مشکلاتی در پیش رو دارد و راهکار مواجهه با آن را بخوبی بلد باشد.
اگر مبلغی بتواند این مفاهیم را در خود تقویت کند ، لایق آن است که تاج افتخار بندگی و طلبگی را از آن خود کند و به این مقام برسد که نبی مکرم اسلام فرمود :
” یا علی ! اگر انسانی به دست تو هدایت شود ، برای تو بهتر است از آن چه آفتاب بر آن بتابد ” .
و یا این که نقل شده که نجات یک انسان نجات همه انسان هاست (جسمی و معنوی )
آن گونه که نبی مکرم اسلام تبلیغ را به جایی رساند که از مردمی بت پرست و بیابان نشین ، امتی واحده و خداپرست ایجاد نمود و سیدالشهداء امر ابلاغ را تا گودی قتلگاه ادامه داد و دین اسلام را از انزوا و انحطاط نجات بخشید .
امروزه وظیفه مبلغان دینی است که با پیروی از روش و سنت رسول الله و با استمداد از دو بال تقوی و علم ، مردم را به سوی راهکارهای عملی هدایت کنند و به آنان بفهمانند که تکلیف در جامعه امروزی، در قبال خون شهدا و نظام مقدس جمهوری اسلامی و بالاتر از همه مسئله حیاتی ولایت فقیه و رهبری چیست ؟
این که امروزه مبلغ منتظر منبر و محراب آماده باشد شاید کار منطقی و عاقلانه ای نباشد بلکه
باید از فرصت ها بهره جست و فضای جامعه را اعم از حقیقی و مجازی به سمت تبلیغ و ارشاد و شبهه زدایی ، سوق داد.

امروزه مبلغان دینی در سنگر مبارزه با منکرات و بدعتها و خرافات ، نقش عمده ای دارند که باید به جد ، آن را دنبال کرده و با مطالعه و تحقیق و پژوهش و با ارائه مطالب مستند ، عامه مردم خصوصا نسل جوان و نوجوان را از ورطه گمراهی و تزویرهای دشمن برهانند .

موضوعات: بدون موضوع
 [ 05:04:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت
آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(2)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
2 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)
نظر از: شیدا صدیق «دین آرامشبخش» [عضو] 
5 stars

زکات علم تشر اون هست
و هر کسی به طریقی باید تمام توانش را در این راه به کار ببره
ممنون از نوشته دغدغه مند شما
قلم و بیانتون همواره در مسیر بر حق تبایغ دین و ارزشهای الهی پویا

1399/03/10 @ 04:16
پاسخ از: مهتاب [عضو] 
مهتاب

سلام شیدای عزیزم
ممنونم از نگاه عمیق و تحلیل گرتان
موفق باشی دوست خوبم

1399/03/19 @ 16:56
نظر از: مریم [عضو]
5 stars

تبليغ واقعا كار سختيه من كه از عهده‌اش بر نميام

1399/02/31 @ 20:34
پاسخ از: مهتاب [عضو] 
مهتاب

سلام خواهر عزیزم
خودتون را دست‌کم نگیرید خدا به انسان توانایی‌های زیادی داده

البته شاید در ابتدا کار مشکلی به نظر برسد ولی بنا نیست از روز اول یک مبلغ ماهر و همه چیز بلد باشیم
گاهی تبلیغ، آموزش وضو به دخترانی است که تازه به سن تکلیف رسیده‌اند و یا آموزش نماز
چقدر هم ثواب دارد تا آخر عمرشان مبلغی هم که برای خدا آموزش داده در ثواب عمل‌کنندگان شریک است

موفق باشی عزیزم و سپاس از مشارکت مهربانانه شما

1399/03/01 @ 02:52


فرم در حال بارگذاری ...


  سهم ما ...

#تولیدی

#به_قلم_خودم

#معرفت_و_ادعیه

می خوانیم :
اللهم أغن کل فقیر
اللهم أشبع کل جائع
اللهم فک کل أسیر

هدف از این دعاها که تأکید شده یکماه پس از نمازهای واجب ذکر شود چیست ؟

یک معنا آن است که ای مسلمان ! همت خود را عالی گردان و محدود به خود مکن .
مگو خدایا فقط من را یا خانواده ام یا فقط دوستانم را ، نه ! بگو همه اهل قبور ، همه گرسنگان ، همه زندانیان ، همه….
خب ! طبیعی است که دست من و شما به رفع همه این نیازمندی ها نمی رسد ولی بقول شاعر :

همت بلند دار که مردان روزگار
از همت بلند به جایی رسیده اند

اما :
هدف دیگر این دعا شاید به عبارتی این باشد که ای مسلمان روزه دار !
نقش تو در این میان چیست ؟ تو چند گرسنه را می توانی سیر کنی ؟ چقدر با زبان تبلیغت می توانی قدم در راه آزادی زندانیان برداری ؟
خداوند که می داند تو یک نفر از عهده این همه بر نمی آیی ولی تو را می آزماید که چگونه سهم خود را ادا می کنی ؟
آب دریا را اگر نتوان کشید
هم به قدر قطره ای باید چشید
رمضان ماه برکت است و بهترین ایام برای تبلیغ و ترغیب مردم به کارهای خیر از اطعام طعام گرفته تا اصلاح امور جامعه و ترویج فرهنگ انقلابی و اسلامی و ….

سهم ما چقدر است؟

موضوعات: بدون موضوع
 [ 05:03:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت
آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(1)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
1 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)
نظر از: مریم [عضو]
5 stars

زاويه نگاهت جالب بود مهتاب جان :)

1399/02/31 @ 20:27
پاسخ از: مهتاب [عضو] 
مهتاب

سلام مهربانو
ممنون از اظهار نظر همراه با ملاطفت و مهربانی شما خواهر عزیز
موفق و سربلند باشید
سپاسگزارم از حضورتان

1399/03/01 @ 02:57


فرم در حال بارگذاری ...


  آتش فراق ...

#تولیدی

#به_قلم_خودم

#فراق_یوسف

یوسف پیامبر علیه السلام در چاه انتظار افکنده شد تا هم خود مرتبت و جایگاه حقیقی اش را بازیابد و هم منتظرانش ، آزمونی بزرگ را تجربه کنند .
قریب چهل سال انتظار و ندبه ، امتحان کوچکی برای حضرت یعقوب نبود و در این مدت حتی از همان چاهی که یوسف منتظر در آن بسر می برد عبور کرد ولی بوی یوسف را نشنید !؟
پس از چهاردهه خون دل خوردن و اشک ریختن و نابینا شدن ، ناگهان ده روز قبل از موعد دیدار ، پدر بوی پیراهن یوسف را شنید و زمانی که امانت فرزند که همان ردای ولایت او بود ، بدست یعقوب رسید ، چشمان او بینا و روشن گشت .

وقتی یعقوب از پیر و مراد و مرشد خود پرسید که چرا قبلا بوی پیراهن یوسف را احساس نمی کرده مرشد در جواب او گفت :
تو قبلا در انتظار یوسف برای دلتنگی خودت بودی اما امروز اقرار کردی که او بر تو ولایت دارد لذا تو منتظر ولی زمان خود بودی و این نوع انتظار است که کور را بینا می کند
این مطلب دقیقا بیانگر حال و روز ماست که ظهور یار را جهت رفع گرفتاری ها و مشکلات شخصی مان می خواهیم نه از آن جهت که او بر ما ولایت دارد و غیبتش بر امت اسلامی گران و سخت است.
لازم نیست انتظار ما ، شخصی باشد چرا که آقا فرمودند :
ما به احوال شما آگاهیم و در رسیدگی به اوضاع شما کوتاهی نمی کنیم
پس ! امام غائب را چه نیاز به انتظاری از سر نیاز ؟ بلکه ولی زمانه در طلب دوستان و شیعیانی است که حقیقتا او را بطلبند و برای حضورش دعا کنند نه آنکه چون گرفتار شدند او را بخوانند هر چند که حضرت صاحب الامر از باب رأفت و رحمت فرموده اند :
دعای فرج را زیاد بخوانید که در آن گشایشی برای کارهای خودتان نیز هست
و
بی جهت نیست که شاید بارها و بارها چون جناب یعقوب که از چاه یوسف گذر کرد ولی بوی او را نشنید ، آقا و مولایمان را ببینیم ولی نشناسیم و بوی محبوب را حس نکنیم اما:
از آنجا که ناامیدان در ردیف کافرانند باید دعای فرج خواند و به انتظار نشست به امید روزی که :

موضوعات: بدون موضوع
 [ 04:58:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت
آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(1)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
1 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)
نظر از: شیدا صدیق «دین آرامشبخش» [عضو] 
5 stars

دل مصر و یمن خون شد ز مکر نابرادرها
یقین دارم که تو آن یوسف افتاده در چاهی…

عالم به بوی پیرهنت زنده می سود.دلها ز نکحت سخنت تازه می شود….

چقدر نوشته تون عطر پیراهن یوسف میداد
در آرزوی فرج

التماس دعا

1399/03/10 @ 04:19
پاسخ از: مهتاب [عضو] 
مهتاب

سلام شیدا جان
چه اشعار جالبی
ممنونم از این حس زیبا و دوست داشتنی تون دست حق یار و یاورتان باد

1399/03/19 @ 16:57


فرم در حال بارگذاری ...