نخلستان
نخلستان ، نماد ایستادگی و مقاومت







تیر 1403
شنبه یکشنبه دوشنبه سه شنبه چهارشنبه پنج شنبه جمعه
 << <   > >>
            1
2 3 4 5 6 7 8
9 10 11 12 13 14 15
16 17 18 19 20 21 22
23 24 25 26 27 28 29
30 31          





گمنام یعنی کسی که حتی دنیا را به اندازه یک نام هم نمی خواهد



جستجو







موتور جستجوی امین





تیر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
            1
2 3 4 5 6 7 8
9 10 11 12 13 14 15
16 17 18 19 20 21 22
23 24 25 26 27 28 29
30 31          



تیر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
            1
2 3 4 5 6 7 8
9 10 11 12 13 14 15
16 17 18 19 20 21 22
23 24 25 26 27 28 29
30 31          



پلاگین


تقویم جلالی جهرم




 
  هو الرزاق ...

#تولیدی
#به_قلم_خودم
#بهشت_مادری
#ازدواج_آسان
#نفی_فمنیسم
#طلبه_عامل

نه ! همین که گفتم ! تا زمانی که مرضیه ازدواج نکرده ، زهرا که کوچک تر هست را به خانه بخت نمی فرستم ؟!
این انعکاس صدای پدرم در جواب خواستگاری متدین و با اخلاق بود که مرتبا در گوشم می پیچید و قلبم را به درد می آورد.

دو رکعت نماز خواندم و بعد از آن هم متوسل به اهل بیت علیهم السلام خصوصا مولا جواد الائمه سلام الله علیه شدم و با چشمانی اشکبار سر به سجده گذاشتم ….

ناگهان دستان پر مهر و محبتی چون بال فرشتگان ، شانه هایم را نوازش کرد :

ناراحت نباش دخترم ! خوب کاری کردی با خدای خودت خلوت کردی ، مطمئن باش فرشته های رحمت جوابت را بزودی می آورند ! دستان پر عاطفه و محبت مادر را که از هزاران فرشته برایم عزیزتر بود فشردم و روی صورتم گذاشتم و با تعجب گفتم : مگر ممکنه ؟ به این زودی ؟
مادر گفت : وقتی تو مشغول راز و نیاز بودی من هم قرآن می خواندم . اتفاقا ترجمه آیات ، ماجرای ازدواج حضرت موسی علیه السلام بود آنگاه که پیامبر خدا یعنی حضرت شعیب به داماد آینده اش پیشنهاد داد یکی از دختران من را به همسری برگزین ! و من همان صفحه را به پدرت نشان دادم و گفتم :
مگر ما پیرو قرآن نیستیم ؟ ببین ! در این آیات اولا پدر دختر ، خودش پیشنهاد ازدواج را می دهد و در ثانی نمی گوید دختر بزرگترم را انتخاب کن ، بلکه او را در انتخاب یکی از دخترانش آزاد می گذارد البته این ، پس از امتحان و آزمایش نمودن دیانت و اخلاق و رفتار حضرت موسی علیه السلام بود!

با تعجب پرسیدم : خب ! بعدش چی شد ؟ مادر که بخوبی حال و روحیه من را درک می کرد گفت :

خب بعدش هم پدرت متوجه اشتباهش شد مخصوصا وقتی که من برایش از خوبیها و دینداری و اخلاق و رفتار آقا محسن گفتم و اینکه همه تحقیقات مان هم انجام داده ایم!

چیزی نگذشت که تصویر ماندگار آغاز زندگی دلنشین و مشترک من و آقا محسن در آئینه زندگیمان نقش بست ! با جوانی که گرچه بضاعت مالی ناچیزی داشت و مهریه مان اندک اما ، سراپا ادب و تربیت و رفتار انسانی و اسلامی بود و سرمایه مان عشق و محبت !

عشق و محبتی که از مادری بهشتی ! آموخته بودم و هم او بود که این حدیث را برایم معنا کرد که دعای پدر و مادر از موانع استجابت دعا می گذرد!
آری مادر فرشته ای است که دعایش ، بقولی گره های کور زندگی را باز می کند ( حتی اگر در قید حیات نباشد ) و اینگونه بود که مادر بهشتی من ، فرشته نجاتم شد و دعایم را آسمانی کرد .

موضوعات: بدون موضوع
[پنجشنبه 1399-03-29] [ 12:59:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت
آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(3)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
3 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)
نظر از: **ساریه** [عضو] 
5 stars

تشکرازمتن دل انگیزتون

1399/04/01 @ 02:33
نظر از: سربازی از تبار سادات [عضو] 
5 stars

خیلی زیبا
لذت بردم.
واقعی بود یا ساخته فکر زیباتون؟

1399/03/31 @ 18:01
پاسخ از: مهتاب [عضو] 
مهتاب

سلام علیکم
گرچه هنر قلم بود نه من ولی در واقعیات از اینگونه موارد کم نداریم

سپاس و تقدیر از مهربانی و حضور گرمتان
در پناه حق سربلند و پیروز باشید

1399/03/31 @ 18:03
نظر از: زهرا سادات [عضو] 
زهرا سادات
5 stars

ای جانم
چقدر قشنگ بود

1399/03/30 @ 00:27
پاسخ از: مهتاب [عضو] 
مهتاب

سلام زهرا جان عزیز
شرمنده می کنید ما را از محبت و مهربانی خود موفق باشی عزیزیم
انشاءالله روزی همه دختر خانم‌های گل کوثرنت

1399/03/31 @ 17:56


فرم در حال بارگذاری ...


  نیش و نوش ...

#تولیدی

#به_قلم_خودم

#بایدها_و_نبایدهای_طلبگی

أَلَّذیٖ خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَیٰوةَ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلا
خداوند مرگ و زندگی را آفرید تا شما را بیازماید که کدامیک از شما بهتر عمل می‌کند.

قرآن کریم نفرموده کی بیشتر عمل می‌کند بلکه، عمل صادقانه و خالصانه، مورد نظر و توجه و قبولیِ خداوند متعال است.

هدف از طرح این بحث چیست؟

دنیا محل آزمایش و امتحان شدن است، و پیروزی یا باختن در این آزمون الهی، نتیجه رفتار و کردار روزانه خودمان است.

همین تبادلات و معاشرت‌هایی که در زندگی خود با دوست و همکار و خانواده و اجتماع داریم، پرونده اعمال ما را تشکیل می‌دهد که باید جوابگوی یکایک برخوردها و علایق و عقاید خود باشیم.

و:
حوزه علمیه هم یکی از مرحله‌های حیات دنیوی ماست که عملکرد ما به عنوان یک طلبه، پرونده آخرتی ما را رقم می‌زند که جزء اصحاب یمین باشیم یا….

پس:
حوزه! یک قرارگاه تربیتی و جایگاه رشد و آموزش رفتار دینی است که باید با خودسازی و بهره‌گیری از جوانب معنوی آن از نظر مذهبی و علمی و رفتاری، بار خود را بسته و در جهت زکوة العلم نشره مشغول خدمت‌رسانی به بندگان خدا شویم بلکه از این گذرگاه علم و عمل صالح، خود نیز به زاد و توشه‌ای برسیم.

اما:
در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم

سرزنش‌ها گر کند خار مغیلان غم مخور

یعنی!
اینجا هر چند که سرای معرفت و عرفان و عشق به خالق هستی است و شعارش توحید عملی و تهذیب نفس و آموختن برای خدا و آموزش در راه رضای اوست اما:

در این دنیا، هر جا گل هست خار هم هست، در این عالَم، نیش و نوش با هم است و خوشی و سعادت مطلق از آنِ جهان آخرت است که محل اطمینان و آرامش و امنیت و سعادت مطلق بدون تزاحم اسباب دنیایی است.

پس: همانگونه که در زیارات ائمه اطهار (سلام‌الله‌علیهم) می‌خوانیم که:

وَ بَذَلْتُم اَنْفُسَکُم فیٖ مَرْضاٰتِه
و در راه رضای او (خداوند) از جان گذشتید

وَ صَبَرْتُم عَلیٰ ماٰ اَصابَکُم فیٖ جَنْبِه
و بر هر مصائبی که از امت به شما رسید، برای خدا صبر کردید.
(فرازی از زیارت جامعه کبیره)

عزیزان طلبه:
قرار نیست ما در سنگر علم آموزی و خدمت مجاهدانه به دین اسلام، هیچ رنج و ناراحتی نبینیم بلکه این، صبر در برابر ناملایمات است که ما را به مقام سالکان و صالحان می‌رساند نه صرفا محفوظات ظاهری، کما اینکه بزرگان دین اینگونه بودند، امام خمینی (رحمت‌الله‌علیه) می‌فرمودند:
اینقدری که مردم اخلاق ما را می‌بینند و به تعبیری با رفتارمان می‌توانیم جامعه را هدایت کنیم، مردم سر از فلسفه و… در نمی‌آورند!

لذا:
هدف اصلی حوزه‌های علمیه آدم سازی است و تربیت دینی و تهذیب اخلاق و حسن خُلق با مردم و خدمت به محرومان و مظلومان برای رضایت خداوند!

به نظر شما:
آیا معاندان و تفرقه‌افکنان و فتنه‌گران، در برابر این جریان عظیم ظلم‌‌ستیزی و عدالت‌طلبی، ساکت می‌نشینند و اجازه می‌دهند که این جرعه گوارای کوثر تشیع، به دلخوشی و آرامش بر چشمه جان و قلب مومنین جاری شود یا آنکه هر دَم، سنگ و خاری بر آن میریزند و زندگی را به کام صالحان و وارثان زمین، تلخ خواهند کرد؟ و اگر اینگونه نبود، صبر و اجر را در مقابل چه تلاش و مجاهدتی به عنوان پاداش به خالصان و عاملان، هدیه می‌دادند؟

برویم زندگی بزرگان دین و حوزه و اخلاق و رفتار آنها را مطالعه کنیم تا بدانیم کجای کار ما اِشکال دارد که طلبه یا استاد را خدای ناخواسته دلزده می‌کند؟ آیا دلیلی جز عمل نکردن به رفتار دینی و اسلامی است؟ پس به خود بیاییم و در عین مطرح نمودن نظرات و بیان نقد و انتقادها، صبر و گذشت و سعه‌صدر را سرلوحه کار خویش قرار دهیم همچون شهدا که نه با حرف بلکه با خون دل خوردن و در خون غلطیدن، مُبَلِّغ اسلام ناب شدند و حافظ آبروی نظام و انقلاب اسلامی حتی، در لحظه‌های بحرانی اسارت در دست شقی‌ترین دشمنان….

باور کنید اگر با خدا معامله کنیم قطعا جواب اخلاص و ایثار خود را از دستان یداللهی حضرت بقیة‌الله (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف) خواهیم گرفت و این است مرام #سرباز #امام #زمان بودن و شاگرد #مکتب #سلیمانی بودن!

همان سلیمانی و سلیمانی‌هایی که با خدمت بی‌ریا و خالصانه، شهد شیرین شهادت را نوش کردند و همه تلخیهای راه را با یک سلام به سید و سالار شهیدان، از جان خسته خویش زدودند.
من الله توفیق

پ.ن.
این متن به معنای طرد آزاد اندیشی و انتقاد پذیر بودن و دفاع از حق و مبارزه با بی‌عدالتی و بداخلاقی‌های اجتماعی نیست.

موضوعات: بدون موضوع
[یکشنبه 1399-03-25] [ 10:56:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت
آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(6)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
6 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)
نظر از: **ساریه** [عضو] 
5 stars

خیلی متن مفیدی بود بانو احسنت

1399/03/29 @ 23:39
پاسخ از: مهتاب [عضو] 
مهتاب

سلام به خواهر عزیز و مهربانم
نظر لطف و محبت شماست مهربانو
اگر وبلاگ یا مطلبی دارید لطفا آدرس لینک را بدهید تا انجام وظیفه کنم و سری بزنم موفق باشید

1399/03/31 @ 17:58
نظر از: **ساریه** [عضو] 
5 stars

خیلی متن مفیدی بود بانو احسنت

1399/03/29 @ 23:38
نظر از: سربازی از تبار سادات [عضو] 
5 stars

احسنت عزیز
خوشحال میشم از وبلاگم دیدن کنی
moosavi68@

1399/03/27 @ 12:42
پاسخ از: مهتاب [عضو] 
مهتاب

سلام بزرگوار
ممنونم از حضور و همدلی شما
چشم انشاءالله
سعادتی است برایم که از معلومات دوستان استفاده کنم

1399/03/27 @ 18:42
نظر از: طوباي محبت [عضو] 
5 stars

سلام خواهر
چقدر زيبا اين فراز از زيارت جامعه رو با زندگي طلبگي و تحمل سختي هاي اون تحليل كرديد.
واقعا اگر ما اين نكات رو از قرآن كريم و ادعيه و زيارات به شكل كاربردي وارد زندگيمون كنيم هم مشكلات خودمون حل ميشه يا حداقل قابل تحمل تر ميشه و هم در امر تبليغ موفق تر ميشيم.
بسيار عالي بود.

1399/03/27 @ 08:16
پاسخ از: مهتاب [عضو] 
مهتاب

سلام طوبای عزیز و با مرام و معرفت
ممنون از حسن نظرتان
اجر شما با آقا امام عصر علیه‌السلام
موفق و تندرست و حاجت‌روا باشید

1399/03/27 @ 18:44
نظر از: دی [عضو] 
5 stars

قشنگ و عالی بود

1399/03/26 @ 12:54
پاسخ از: مهتاب [عضو] 
مهتاب

سلام بزرگوار
سپاس و تشکر از ابراز همدلی شما
عالی نویسان عالی نگرند
موفق و پایدار باشید

1399/03/27 @ 18:45
نظر از: Alma [عضو] 
5 stars

بسیار زیبابود

1399/03/26 @ 10:27
پاسخ از: مهتاب [عضو] 
مهتاب

سلام آلمای عزیز و بامحبت
ممنونم از دیده زیبا نگر شما خواهر خوبم
دست حق یار و یاورتان باد

1399/03/27 @ 18:47


فرم در حال بارگذاری ...


  شهاب ...

#تولیدی

#به_قلم_خودم

#پشت_صحنه_ژست_های_خیابانی

شهاب آخرین بسته خرید را به زیبا داد و پرسید:
حالا این همه! خرید را کجا جای می‌دهی؟

زیبا با تندی گفت:
وا…! تو به چند تا آناناس و نارگیل و گوشت و ماهی و پسته و شکلات و دو سه نوع نوشیدنی می‌گویی خرید؟! کاش یک بار می‌آمدی اینستا و استوری های متنوع‌شان را می‌دیدی! محشره شهاب جان، محشر….

شهاب با بی‌حوصلگی روی مبل نشست و به همسرش گفت:
تو رو خدا یک لیوان آب برای من بیاور! گلویم خشک شده، آخه چند ساعت معطل خریدهای جنابعالی شدیم!

زیبا در حالی که تند تند خریدهایش را داخل یخچال می‌گذاشت، با صدای بلند جواب داد:
چرا یک لیوان آب؟ الآن دو فنجان قهوه می‌آورم که خستگی از تن‌مان بیرون رَوَد.

شهاب متعجب و خوشحال، دست به سمت فنجان قهوه بُرد که ناگهان، زیبا گوشی به دست داد زد:
صبر کن! عکس! عکس نگرفتم!!
شهاب با تعجب گفت، آخه قهوه خوردن هم عکاسی دارد؟ و زیبا خانم با حالتی نسبتا جدی گفت:
وا…وقتی می‌گویم تو از امروزی‌ها! جا ماندی، باز هم بگو نه! باور کن، قهوه که جای خود دارد، بچه‌ها!!! حتی از آب خوردن‌شان هم فیلم می‌گیرند.

شهاب در حالی که دلش گرفته بود و حوصله سر و کله زدن با زیبا هم نداشت از همسرش فقط یک سوال پرسید که، راستی شام چی داریم؟

زیبا شگفت‌زده از آشپزخانه بیرون آمد و رو به همسرش گفت:
چشمم روشن!
ما کِیْ در خانه شام می‌خوردیم که این دومین بار باشد؟

شهاب در حالی که سعی می‌نمود جلوی عصبانیت خود را بگیرد، به طرف آشپزخانه رفت و پرسید:
زیبا جان! اینا چی هست روی میز و کابینت….
زیبا گفت:چه سوالها! خب معلومه، این هواپز، این یکی پلوپز…سرخ‌کن رژیمی…ماکروفر برقی…توستر…فر برقی…ساندویچ‌ساز…چای‌ساز…غذاساز البته این از نوع سی کاره‌اش هست و مدل همه وسیله‌ها هم مارک و ایتالیایی و آلمانی اصل……
شهاب گفت:
خب! ممکنه لطفا بفرمایید این همه وسایل را برای چه می‌خواهید؟

زیبا با غرور و تندی جواب داد:
همین است دیگر! وقتی می‌گویم از دنیا و آدمها! عقب هستی، باز انکار کن…اصلا تو اهمیت چیدمان یا همان دکوراسیون را در دنیای امروز می‌دانی؟ و بعد در حالی که مشغول فیلمبرداری از چیدمان یخچال اروپایی ‌الاصلش برای خودنمایی در استوری اینستا بود، ادامه داد….

شهاب که حسابی عصبانی و خسته شده بود رو به زیبا گفت:

آرزو داشتم در این چند سال یک چای تازه‌ دَم با هم نوش جان کنیم یا فقط برای یک بار هم که شده، بوی قرمه سبزی دستپخت خودت، فضای خانه را پُر کند….

خسته شدم از این زندگی نمایشی!
بچه که نخواستی و دائم یا با آن هاپوی وارداتی و مزخرف همدم و هم‌نشینی یا سَرت توی گوشی و چت با دوستان از خودت بدتر هست… بقیه روز هم که از عکاسی و فیلمبرداریِ این نمایشگاه خانگی وقتی اضافه نمی‌آوری….

واقعا لیاقت تو بیش از این هم نیست، حیف زندگی من که پای پز و تجمل گرایی تو تلف شد…ولی این بار واقعا اوضاع برایم غیر قابل تحمل است، دیگر پول ندارم که خرج غذای مکمل و دوا و درمان آن حیوان کثیف و نجس کنم…حالم از این زندگی بی‌روح و نشاط به هم می‌خورَد….

زیبا! این آخرین اخطار است، این خانه با تمام تجملات بیهوده‌اش در ازای مهریه‌ات…فردا صبح دادگاه!

شهاب از همان روز دیگر به خانه نیامد و پیگیر امور دادگاهی شد اما هر بار زیبا، خود را به بی‌خیالی می‌زد….

تا اینکه چندین ماه بعد از پشت آیفون مردی نامه به دست را دید که….

از دادگاه…به خانم زیبا…
به دلیل اطلاع قبلی و چند جلسه غیبت و نادیده گرفتن اخطار دادگاه…حکم طلاق…..

موضوعات: بدون موضوع
 [ 02:04:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت
آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(2)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
2 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)
نظر از: امور اجرایی کوثر بلاگ [عضو] 
5 stars

با سلام
از فعالیت ارزنده سرکار و انتشار دست نوشته هایتان سپاسگزاریم.

1399/03/31 @ 17:55
پاسخ از: مهتاب [عضو] 
مهتاب

سلام علیکم

تشکر و سپاس از حسن نظر شما
همه اینها به برکت مجاهدت‌ها و زحمات خالصانه و راهنمایی و آموزش‌های کاربردی شما و همکاران بزرگوارتان است.
در پناه حق موفق و مؤید باشید

1399/03/31 @ 18:00
نظر از: زهرا سادات [عضو] 
زهرا سادات
5 stars

بیچاره دختران ما
که همشون اسیر دنیای پر زرق و برق مجازی شدند⁦(个_个)⁩

1399/03/30 @ 00:30
پاسخ از: مهتاب [عضو] 
مهتاب

سلام به زهرا سادات گل
درست می‌فرمایید ای کاش به همت همه خصوصا طلاب عزیز جوانان ما به ارزشهای واقعی دین باز گردند

ممنون از مشارکت و همدلی شما خواهر مهربانم

1399/03/31 @ 17:50


فرم در حال بارگذاری ...


  سهمیه شهدا ...

#تولیدی

#به_قلم_خودم

همه آمده بودند، جمعیت مثل امواج دریا، موج زنان پیش می‌رفت و پیکر مطهر حاج مراد یا همان #سرباز #گمنام #شهید #سلیمانی را، سوار بر دوش خود به ساحل نجات می‌برد.

هشت سال شبانه‌روز در واحد اطلاعات و عملیات مشغول مجاهدتی خطیر و حساس باشی و از این خط آتش نابرابر، سربلند و پرافتخار بیرون آیی! گمنام اما، با شهرت جانبازی و سرباز ولایت، هنوز عرق میدان جهادت خشک نشده به گروه تفحص بپیوندی و مشغول شاد کردن دلهای غمزده مادران و پدران منتظر شوی و از آن پس، راهی دیار دوست.

همانجا که حَرَم حریم اهل بیت است و داعیه دارش زینب کبریٰ.
به علمداران مدافع پیوستی و بارها و بارها رنج مبارزه و خستگی مجاهده را بر راحتی جان ترجیح دادی و در مرخصی‌هایت به سر‌و‌سامان دادن امور مسجد پرداختی!

سینه سپر کردی در مقابل همه طعنه‌ها و زخم‌زبان‌ها به مسجدی‌ها و روحانیت متعهد! و با عمل خالصانه و بی‌رنگ‌ و ریایت ثابت کردی که حزب‌اللهی واقعی چه بصیرتی دارد و چگونه اثرگذار است.

محله به عشق تو و به حرمت خدمت صادقانه‌ات، مسجد را مأمن آرامش و حل مشکلات خود یافتند و حتی کودکان و نوجوانانی را که در سایه حمایت معنوی خود و مایه گذاشتن از آبرویت، به تلاوت قرآن و گفتن اذان تشویق می‌کردی، در روز عروجت اشک حسرت می‌ریختند!

بقول آن عالم بزرگوار، کی گفته که در این دوران نمی‌شود خوب و خالص بود و نمی‌توان برای خدا کار کرد؟ کجایند آنهایی که آیه یأس در گوش ملت شهید داده می‌خوانند و از عبرتها، درسی نمی‌گیرند؟

ردای شهادت بر قامت استوار و خستگی ناپذیرت مبارک باد ای سرباز #مکتب #سلیمانی و ای شهید شاهد!

حاج مراد! ما دستمان خالی است و دست تمنا به دامان مطهر شهدایی چون تو زده‌ایم که حاضر نشدی در دوران زندگیت به اندازه ذره‌ای و قطره‌ای از بیت‌المال و منصب و شهرت و امکانات دنیایی، بهره ببری و چه خوب ثابت کردی که شهید اگر در پی دنیا بود، شهید نمی‌شد.

تو گمنام و بی‌توقع اما پرتلاش و امیدوار کننده بودی که هزاران دیده و دل را با معراج با شکوهت، غرق اندوه و ماتم نمودی *و جای خالی تو را چه چیزی التیام می‌بخشد جز ذکر:
السلام علی الحسین و علی علی‌ابن‌الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین*

پ.ن.

شهید حاج مراد رحمانیان
جانباز و مدافع حرم و ایثارگر هشت سال دفاع مقدس در مدت زمان کوتاهی پس از شهادت فرمانده شهیدش به سلیمانی‌ها پیوست.

موضوعات: بدون موضوع
 [ 01:17:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت
آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(2)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
2 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)
نظر از: Alma [عضو] 
5 stars

بسیار زیبا بود.

1399/03/25 @ 22:10
پاسخ از: مهتاب [عضو] 
مهتاب

سلام به آلمای عزیزم
حسن نظر شما و توجهات شهیدان عزیز است
اجر شما با سید و سالار شهیدان
ممنون از مشارکت و ابراز محبت شما خواهر عزیز

1399/03/25 @ 22:32
نظر از:  
5 stars

عالی

1399/03/25 @ 08:49
پاسخ از: مهتاب [عضو] 
مهتاب

سلام به خواهر خوبم
همه اینها از برکت خون شهداست
اجر شما با سید و سالار شهیدان
ممنونم از ابراز محبت شما بزرگوار

1399/03/25 @ 22:30


فرم در حال بارگذاری ...


  امام خامنه‌ای چگونه رهبر شد؟ ...

#تولیدی

#به_قلم_خودم

#امام_خامنه‌ای_چگونه_رهبر_شد

کار آسانی نبود! گرگ صفت‌ها دندان طمع را تیز کرده بودند برای ریاستِ بعد از امام!

بعضی حتی در زمان حیات امام راحل هم، سعی در تخریب چهره #آقا #سید #علی داشتند ولی امام خمینی (رحمت‌الله‌علیه) که چشم و گوشش بقولی به نگاه امام عصر (علیه‌السلام) بود، بارها آشکارا و نهان از لیاقت وی برای رهبری آینده سخن می‌گفت هرچند که، خوشایند خیلی‌ها نبود.
اما:
الله أعلم حیث یجعل رسالته
و عزت و ذلت دست خداست و اراده الهی بر این بود که آن سرباز مطیعی که هرگز جان و روح مقتدا و مولایش را نیازرده، و جام زهری به او تعارف نداده بود، و در اوج علم و فقاهت و بصیرت و تقوا، و مقام ارشد فرماندهی نظامی، و هشت سال ریاست جمهوری کشور در اوج بحران‌های هشت سال دفاع مقدس، آنهم بدون ذره‌ای حاشیه و تردید و ارعاب از تهدیدهای ملی‌گراها و نفوذی‌ها و غرب‌زده‌های ملی‌گرا، خود را سربازی مطیع در مقابل امام خویش می‌دانست، به رهبری نظام اسلامی، برگزیده شود.

آری!
إن الله یُدافع عن الذین آمنوا
و:
آن روز که برخی مشتاق رهبری شورایی بودند و از طرفی عده‌ای که طاقت عدالت طلبی‌اش را نداشتند و حتی در لحظه تایید و رای دادن به رهبری او، از جای خود برنخاستند!؟؟؟… اما ایشان به لطف الهی و با بیش از دوسوم آراء مجلس خبرگان، به رهبری انتخاب شد و ردای شایسته زعامت را به تن نمود، هر چند که تلاش نمود تا این سِمَت را نپذیرد اما، وقتی او را به اطاعت از قانون که همان رای اکثریت مجلس خبرگان که نمایندگان تام الاختیار مردم در انتخاب ولی فقیه بودند ایشان، تعهدا رهبری را پذیرفتند و فرمودند:

خُذ الکتاب بالقوة
و امروز:
که بیش از سه دهه از زعامت این ولی امام عصر (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف) می‌گذرد، نه تنها ذره‌ای از آرمانهای امام خمینی، عقب نشینی ننموده است بلکه با بصیرت و شجاعت و رهبری حکیمانه خویش، چشم عالمیان را خیره کرده و استکبار را ذلیل و سرگم نموده و انشاءالله دیری نمی‌پاید که قدس شریف را از دست غاصبان اسرائیلی نجات داده و زمینه را برای حکومت عدل جهانی فراهم آوَرَد.

اللهم احفظ قائدنا الإمام خامنه‌ای ارواحنا له الفداه

موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1399-03-14] [ 11:13:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت
آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(4)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
4 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)
نظر از: طوباي محبت [عضو] 
5 stars

چقدر جالب از آیات قرآن بهره بردید.
عالی بود. مثل همیشه دقیق و روشنگرانه
احسنت به شما

1399/03/19 @ 00:45
پاسخ از: مهتاب [عضو] 
مهتاب

سلام طوبای عزیز
تشکر بابت همدلی و مشارکت شما موفق باشید
همه اینها حسن نظر شماست
جسارتا آدرس وبلاگتون را برایم ارسال کنید

1399/03/19 @ 16:54
پاسخ از: طوباي محبت [عضو] 
5 stars

مهتاب جان سلام
شما از طریق همین کادر کنار نظرات که علامت کره روش هست باید قاعدتا بتونین وارد وبلاگ بنده بشین اما در هر حال آدرس وبلاگ بنده اینه:
https://toobamohabbat.kowsarblog.ir

1399/03/20 @ 14:26
پاسخ از: مهتاب [عضو] 
مهتاب

سلام طوبای عزیز
من خیلی شرمنده محبت و معرفت شما هستم
ممنون که آدرس را ارسال کردید
وبلاگ جالب و مفیدی دارید
چند پست را بیشتر موفق نشدم سر بزنم انشاءالله توفیق داشته باشم بیام بقیه مطالبتون هم بخونم

1399/03/20 @ 15:49
پاسخ از: طوباي محبت [عضو] 
5 stars

سلام مهتاب عزیزم
ممنونم که زحمت کشیدید و به وبلاگ بنده سر زدید.
منتظر مطالب بعدیتون هستم.
در پناه خداوند منان باشید.

1399/03/24 @ 16:16
پاسخ از: مهتاب [عضو] 
مهتاب

سلام طوبای عزیزم
حالا حالاها بدهکاریم به شما
انشاءالله که بتوانیم از مطالب خوبتان نهایت بهره‌مندی را ببریم موفق باشید مهربانو

1399/03/25 @ 00:09
نظر از: Alma [عضو] 
5 stars

سلام و احترام
قلم زیبایی دارید احسنت.
alma

1399/03/17 @ 23:50
پاسخ از: مهتاب [عضو] 
مهتاب

سلام خواهر عزیزم
نظر لطف شماست مهربانو
موفق باشید

1399/03/19 @ 16:55


فرم در حال بارگذاری ...