نخلستان
نخلستان ، نماد ایستادگی و مقاومت







تیر 1403
شنبه یکشنبه دوشنبه سه شنبه چهارشنبه پنج شنبه جمعه
 << <   > >>
            1
2 3 4 5 6 7 8
9 10 11 12 13 14 15
16 17 18 19 20 21 22
23 24 25 26 27 28 29
30 31          





گمنام یعنی کسی که حتی دنیا را به اندازه یک نام هم نمی خواهد



جستجو







موتور جستجوی امین





تیر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
            1
2 3 4 5 6 7 8
9 10 11 12 13 14 15
16 17 18 19 20 21 22
23 24 25 26 27 28 29
30 31          



تیر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
            1
2 3 4 5 6 7 8
9 10 11 12 13 14 15
16 17 18 19 20 21 22
23 24 25 26 27 28 29
30 31          



پلاگین


تقویم جلالی جهرم




 
  جانبازیِ ماندگار ...

#تولیدی

#به_قلم_خودم

#دست_خدا

#ششم_تیر

#جانبازی_و_سرافرازی

دستان تو در دست خدایی است که قهار و حکیم است و، جبار و رحیم است و، صبار و علیم است.

چه زیبا فرمود سیدالساجدین زین العابدین (علیه السلام) که خدایا شکر که دشمنان ما را احمق قرار داده ای!

واقعا اوج حماقت و کوردلی معاندان انقلاب در دهه شصت را بخوبی می توان از نحوه عملکرد نابخردانه شان فهمید که، یاران صدیق انقلاب را با توطئه های کور خود نشانه دار و ابدی کردند.
عزیزانی همچون شهید بهشتی، شهید رجائی و باهنر و امثالهم را که خون غیرت انقلابی در رگهایشان موج می زد را، به عنوان تابلویی ماندگار از عشق و عمل و اخلاص به ولایت حقیقی فقیه، بر آستان دروازه تمدن اسلامی ایران عزیز ماندگار کردند.
و در این جریان اسلام ستیزی، آنجا که خباثت های پنهان و آشکارشان به شهادت عاشقان و مریدان انقلاب و ولایت ختم نشد، گوهرهای گرانبهایی که جانبازیشان حکمت و مصلحت خداوند بود مانند مقام معظم رهبری، برای انجام رسالتی سنگین تر یعنی رهبری امت جهانی اسلام، به حیات پرافتخار و با عزت و عظمت خویش ادامه داده و با کسب مدال جانبازی، شجاعت و مظلومیت خود را برای نسل نو به نمایش گذاشته و از طرفی این نشان افتخار و برگ زرین به منزله همدردی و همنوایی با قشر ایثارگر جامعه، حکایت دیگری از راز مقاومت و پایداری و ایستادگی این مجاهد بی نظیر است.
و چه ابلهانه، منافقان و خناثان کوردل، همانگونه که گلهای سرخ انقلاب را پرپر کردند، پرونده رسوایی و بی اعتباری عده ای به ظاهر انقلابی را نیز ماندگار کردند، آنانی که در این خط خونین انقلاب حتی خاری به پایشان نرفت و عاقبت و سرانجام زندگیشان، اندیشه و نفاقشان را برملا ساخت.

موضوعات: بدون موضوع
[شنبه 1399-04-07] [ 03:51:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت
آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(6)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
6 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)
نظر از: Alma [عضو] 
5 stars

سلام.هم قلم و هم تحلیل شما عالیست

1399/04/11 @ 11:17
پاسخ از: مهتاب [عضو] 
مهتاب

سلام عزیزم
نظر محبت و دوستی صادقانه شماست
انشاءالله در راهی که پیش روست موفق و پایدار باشید

1399/04/11 @ 17:00
نظر از: هورمند [عضو] 
5 stars

قلمتان سبز بانو،خوش بدرخشید

1399/04/10 @ 18:21
پاسخ از: مهتاب [عضو] 
مهتاب

زنده باشید به همچنین بانوی مهربان

1399/04/10 @ 19:01
نظر از: طوباي محبت [عضو] 
5 stars

تحلیلتان عالی بود.
قلمتون مثل همیشه بصیرت افزا و روشنگرانه بود.

1399/04/10 @ 16:33
پاسخ از: مهتاب [عضو] 
مهتاب
5 stars

سلام طوبای عزیزم
تشکر می‌کنم که مطالب را با مشغله زیادی که دارید با دقت مطالعه و تحلیل می‌کنید
موفق باشید و سرافراز مهربانو

1399/04/10 @ 17:37
نظر از: **ساریه** [عضو] 
5 stars

قلم زیبایی دارید احسنت برشما

1399/04/09 @ 19:33
پاسخ از: مهتاب [عضو] 
مهتاب

سلام دوست عزیز
ممنونم از ابراز محبت شما
به زیبایی و دلنشینی قلم شما نمی‌رسد

1399/04/09 @ 22:21
نظر از: دی [بازدید کننده]
دی
5 stars

احسنت مهتاب جان.عالی نوشته بودید.

1399/04/07 @ 21:40
پاسخ از: مهتاب [عضو] 
مهتاب

سلام عزیزم
سپاس فراوان از حسن نظر شما
موفق باشید

1399/04/09 @ 19:05


فرم در حال بارگذاری ...


  سومین حرم ...

#تولیدی

#به_قلم_خودم

#ششم_ذیقعده

#سالروز_بزرگداشت_شاهچراغ

ایران به وجود قم و شیراز و خراسان
خود حکم حرم دارد و بین الحرمین است

ای آشنای غریب! سلام و درود خدا بر تو باد که، گرچه در تاریخ ولادت گمنامی اما تعهدت به ولایت پذیری برادر و مولای گرامیت آقا علی ابن موسی الرضا (علیه السلام) تو را، شهره شهیری نموده که دلدادگان کوی تو به حرمت قداست و تقوا، و کرامت و سیادتت از دور و نزدیک، مشتاقانه چون کبوتری عاشق! خود را به بارگاه و ضریح مطهرت می رسانند و عارفانه نجوا می کنند و اجابت می طلبند.

سلام بر تو! که از نسل امامی و در خط امام. آن زمان که مردم به گمان ولی بودن، گرد وجودت حلقه زدند اما تو رسم امانت را بجا آوردی و بیعت خود را از مردم برداشتی و فرمودی که:
“من خود در بیعت برادرم علی ابن موسی الرضا (علیه السلام) می باشم و بدانید که بعد از پدرم (موسی ابن جعفر علیه السلام)، علی، امام و خلیفه بحق و ولی خداست و از جانب خدا و رسول بر من و شما فرض و واجب است که، امر آن بزرگوار را اطاعت کنیم و به هر چه امر فرماید گردن نهیم.”

و به دنبال همین عقیده و ایمان بود که از مدینه و حجاز بار هجرت و جهاد را به دوش گرفته و با دهها امام زاده از نسل امامان پاک و به همراهی شیعیان برای یاری برادر و مولائی که ولایتعهدی اجباری مامون را چون جام زهر نوشیده بود، راهی دیار طوس شدید.
اما از آنجا که ولایت پذیری از ازل، با شیطان صفتی ها و کبر و منیت ها، در تضاد بوده، جاسوسان مامون برای اینکه دست تمسک و یاری شما به امامتان نرسد، با تزویر و خدعه و در نقاب دین پذیری ولی به کام دین گریزی و اغفال و فریب و تطمیع و تهدید مردم، عرصه را بر شما و یارانتان تنگ کردند و در حوالی شیراز که معبری به سمت خورشید هدایت یعنی امام هشتم بود، بساط جنگ و کارزار را برپا نموده و تو را که علمدار قافله شیعیان به سمت قبله آمالشان بودی، به شهادت رساندند.
یا احمد ابن موسی الکاظم!
هر چند که مانند سقای کربلا:
دست تو خورد به آبی که نصیب تو نشد!
اما:
شاه خراسان چنین دعایت نمود که:
همچنان که حق را پنهان و ضایع نگذاشتی، خداوند دنیا و آخرت تو را ضایع نگذارد!
و چه زیبا این دعا به اجابت رسید و پس از قرنها غربت و بی نشانی، مرقد و بارگاه و محل شهادتت را به واسطه نور متصاعد از آن، یافتند و همین امر تو را ملقب به شاه چراغ کرد.
ای امام زاده ای که، از نسل امام و برادر امامی!
امروز گنبد و بارگاه تو در “سومین حرم اهل بیت” زیارتگاه وملجا هزاران عاشق و دلباخته ای است که بپاس مجاهدتها و مبارزات تو و یارانت با ظلم و ستم بنی عباس، و به یمن و برکت دعای آقا علی ابن موسی الرضا (علیه السلام)، عایدت گشته و مانند زمزم و آب حیاتی، جان و تن خسته دلان را سیراب می کند.
درود خدا بر تو که با قدم و قیام و قعودت در این شهر مصفا به عطر ولایت و نسل امامت، علیرغم میل باطنی مرده پرستان و غربگراها، که به خیال خام خود این حرم را جولانگاه پستی ها و رذالتهای خود می پنداشتند، تاج افتخار و همای سعادت را بر سردر قرآنی شهر نهادی و مردم شهید پرور و مومن این دیار همیشه سبز و ادیب پرور را به معرفت و عزت و ایمان، سربلند نمودی!

پ.ن. روز ششم ذیقعده به عنوان روز تجلیل و بزرگداشت شاهچراغ نامگذاری شده است.
پ.ن.
بیت ابتدای متن: شکیبا غفاریان

موضوعات: بدون موضوع
 [ 03:20:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت
آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(6)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
6 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)
نظر از: شیدا صدیق «دین آرامشبخش» [عضو] 
5 stars

عااااالی عزیزم
همیشه وجود کسانی که شاید خودشون امام نباشند معصوم نبلشند اما با عشق و تعهد به ولایت به چنین مقام جاویدانی میرسند برام به شدت قابل احترام و تحسین هست
و چقدر زیبا برای حضرت شاهچراغ قلم زدی
دعای او و برادرش امام رضا بدرقه مسیرت
ایام ولادت مبارک
التماس دعا

1399/04/12 @ 04:23
پاسخ از: مهتاب [عضو] 
مهتاب

سلام شیدا جان ببخشید پاسخم طول کشید
ممنونم از حضور و بزرگواری همیشگی تون
انشاءالله زیارت هر دو نصیبتان گردد عاجلا قریبا

1399/05/02 @ 16:26
نظر از: هورمند [عضو] 
5 stars

چقدر زیبا و خواستنی

1399/04/10 @ 18:22
پاسخ از: مهتاب [عضو] 
مهتاب

سلام بزرگوار ممنونم از وصف زیبای شما در باره این متن
موفق و سرافراز باشید

1399/04/10 @ 19:00
نظر از: طوباي محبت [عضو] 
5 stars

احسنت ها به شما مهتاب عزیز
چقدر زیبا و دقیق ماجراهایی که بر آقا احمدبن موسی رفته بود رو به تصویر کشیدین.
ان‌شاءالله که از دست مبارک خودشون بهترین عیدی رو در دهه کرامت بگیرید.

1399/04/10 @ 16:36
پاسخ از: مهتاب [عضو] 
مهتاب
5 stars

سلام بزرگوار
سپاس از توجه و دقت و ابراز علاقه شما
انشاءالله مشمول دعای خاصه اولیاءالله باشید

1399/04/10 @ 17:39
نظر از: **ساریه** [عضو] 
5 stars

سلام ودرود برشما چقدرمطالبتون مفید وجالب هستن واقعا احسنت
ان شاءالله درپناه اهل بیت باشید
به امید هرچه درخشدیدن بیشتر

1399/04/09 @ 19:35
پاسخ از: مهتاب [عضو] 
مهتاب

زنده باشید این نشانه حسن نظر شماست دوست عالی نویس من

1399/04/09 @ 22:22
نظر از: دی [بازدید کننده]
دی
5 stars

ممنون از مطلب خیلی عالی که نوشتید.
پاراگراف سخن حضرت رو تا حالا نشنیده بودم که مردم را ازراشتباه اینکه خودش ولی باشد درآورده.
ممنونم بانو.
خیییلی التماس دعا داریم.
خوش به حال شما که در شیراز و بقیه که در قم و یا مشهد هستید.واقعا غبطه میخوریم.چرا که در کشورمون هستند و قدر نمیدانستیم تا اینکه دیگه حتی تو کشورمون هم نمیتونیم به زیارتشون بریم.(به خاطر کرونا)

1399/04/07 @ 21:48
پاسخ از: مهتاب [عضو] 
مهتاب

سلام مهربانو
خدا را شکر که مطلب مفید بوده
ممنونم از مهربانی و معرفت شما
انشاءالله زیارت بین‌الحرمین با عافیت و حاجت‌روایی نصیبتان گردد عاجلا قریبا

1399/04/09 @ 19:04


فرم در حال بارگذاری ...


  اگر خدا بخواهد می‌شود ...

#تولیدی

#به_قلم_خودم

#الگوی_دختران

لیلا با دلخوری گفت:
لطفا بس کنید مادر جان!
خسته شدم از درس و بحث و حدیث و آیه شنیدن! کو؟ کجاست؟ پس چرا الآن زندگی‌ام اینطوری هست؟ نه ازدواجی و همسری، نه خانه و زندگی، آخه به چه دلم را خوش کنم؟

فقط من را تشویق به علم‌آموزی و حوزه و دانشگاه رفتن و مقید به چادری بودن کردید! یک نگاه به زندگی پر‌رونق دختران اطراف من بیندازید، سن‌شان از من کمتر هست ولی، برو بیایی دارند که نگو!
شوهر مطیع ندارند که دارند! خانه و ماشین مدل بالا و جهیزیه آنچنانی و… حالا باز شما بگو عاقبت بخیری در دین و دیانت است، اینها که اصلا الفبای حجاب هم نمی‌دانند چه هست، وضعشان خیلی از من بهتر است.

معصومه خانم مادر لیلا که خیلی تا اینجای بحث صبر کرده بود، نخ و سوزن را زمین گذاشت و رو به دخترش گفت:
کفر نگو! خدا را خوش نمی‌آید مادر که ناشکری کنیم، الحمدلله همین که سالم هستی و یک خانواده با‌‌‌ایمان و پدر حلال‌خور داری، خودش نعمت بزرگی هست.
خوب بود مثل رعنا دختر عمه‌ات، برای یک کلاهبردار و دروغگو عقدت می‌کرد و خانه و زندگی‌ات را پر از حق‌الناس و مال حرام می‌کرد، یا مثل پریسا دختر همسایه بغلی با یک خارج رفته بی قید و بند و رفیق باز ازدواج می‌کردی؟
اگر منظورت از زندگی بهتر اینها هستند که من جایگاه تو را خیلی بیشتر دوست دارم!

هنوز حرفهای مادر تمام نشده بود که لیلا گفت: حیف این همه زحمت و تلاش! مردم این دوره عقلشان به چشمشان هست، با وجود اینکه هم حوزه و هم دانشگاه خواندم و آشپزی و خیاطی هم بلدم، هر خواستگاری آمد تا، قد کوتاهم را دید، فورا منصرف شد!

معصومه خانم در حالی که سعی می‌کرد دخترش را از ناامیدی و دلهره‌ها و افکار شیطانی، رها سازد با آرامش خاصی گفت:

لیلا جان! آنهایی که تو را با این همه مهربانی و سیرت زیبا ندیدند و نخواستند، عیب از تو نیست دخترم! آنها لایق تو نبودند، باید با همان دخترهای خیابان گرد، ازدواج می‌کردند و نتیجه تلخش را هم می‌دیدند که الآن حال و روز و بدبختی‌هایشان را می‌بینی!
مگر این حدیث را نشنیده‌ای که،
اگر مردی بخاطر زیبایی با زنی ازدواج کند خیری در او نمی‌بیند و اگر به دلیل پول و مال دنیا، همسری انتخاب کند، خداوند کار او را به همان مال و منال دنیایی واگذار می‌کند

دخترم! ما حق نداریم از رحمت خداوند مایوس و ناامید باشیم زیرا خودش فرموده که رزق دختران با من است و وعده خدا تخلفی ندارد اما به شرط اینکه تو هم، به وعده‌های الهی ایمان و اعتقاد قلبی داشته باشی!
گرچه باور این حرفها برای لیلا کمی سنگین بود اما، آرام‌تر از قبل پاسخ داد:
نمی‌دانم مادر جان! شاید هم من اشتباه فکر می‌کنم.
مدتها گذشت تا اینکه یکروز، نرجس دوست صمیمی لیلا، پیام داد که عصری با مادرش برای کار خیری به منزل آنها می‌آیند.
بعد از ظهر یک روز گرم تابستانی بود و لیلا ظرف خنک هندوانه را روی میز گذاشت و کنار نرجس نشست. آن طرف هم مادر نرجس با معصومه خانم، حسابی گرم گفتگو بودند تا اینکه عصمت خانم رو به لیلا کرد و گفت:
مادر جان! الهی دورت بگردم! مگر اینکه تو بتوانی گره بسته زندگی ما را باز کنی، لیلا با تعجب پرسید: من؟!

مادر نرجس ادامه داد: والا چی بگم، از خدا که پنهان نیست، از شما چه پنهان! پسرم مهدی سنش از سی هم بالاتر هست ولی اسم هر دختری می‌آورم، در جوابم میگوید:
همسر آینده من باید درس خوانده و محجبه باشد و اهل زندگی.
لیلا گفت:
ولی خب! این چه ربطی به من دارد؟ و عصمت خانم با لبخندی جواب داد: ببین دخترم! خداوند هزار جور مخلوق دارد و فقط خودش حکمت هر کاری را می‌داند، این آقا مهدی ما، قدش کوتاه است و می‌گوید با دختر بلند قدتر از خودم ازدواج نمی‌کنم، تا اینکه از همه جا رانده و درمانده، آن روز نرجس آدرس و مشخصات شما را به برادرش داد و ندیده، بله را گفت!

راستی لیلا جان! پسرم مهندسی کامپیوتر خوانده و الآن هم در دفتر حوزه علمیه شهر خودمان مشغول به کار هست، پسر عاقل و سربراهی هست و اهل قناعت و چون هنگام تحصیل نزد عمویش کار فنی‌ می‌کرد، همان موقع که خانه ارزان بود یک آپارتمان نقلی برای خودش خرید، جمع و جوره ولی برای اول زندگی بد نیست، ضمنا شنیدم شما هم اخیرا در دفتر حوزه خواهران مشغول شدید، پسرم خیلی خوشحال هست که ما چنین دختری را برایش انتخاب کرده‌ایم.
و رو به معصومه خانم کرد و گفت:
من که همه اینها را از برکت دعا و خدمت به امام عصر (علیه‌السلام) می‌دانم!
انشاءالله دفعه بعدی با خانواده و آقا مهدی و گل و شیرینی می‌آییم خدمت تان! فقط خدا کند عروس خانم، نه نگوید که ما، دختر دیگری با این همه خوبی و هنرمندی و باایمان و حیا سراغ نداریم!
نرجس در حالی که از خوشحالی و شرم نمی‌دانست چه بگوید گفت:
هر چه خدا بخواهد همان خیر است.

موضوعات: بدون موضوع
[سه شنبه 1399-04-03] [ 08:52:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت
آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(3)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
3 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)
نظر از: طوباي محبت [عضو] 
5 stars

چه جالب!
ان‌شاءالله که برای همه دختران پاک و نجیب این سرزمین بخت خوب و زندگی پر از آرامشی نصیب بشه مثل لیلای قصه شما.

1399/04/10 @ 16:39
پاسخ از: مهتاب [عضو] 
مهتاب
5 stars

انشاءالله
اگر دختران جامعه متوجه می‌شدند که هر چه خوبی هست از برکت اهل بیت است هرگز سرگردان و مایوس نمی‌شدند
اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا

سپاس بیکران به درگاه الهی به پاس داشتن دوستان خوب و بامعرفت

1399/04/10 @ 17:44
نظر از: **ساریه** [عضو] 
5 stars

احسنت بانو

1399/04/04 @ 02:48
پاسخ از: مهتاب [عضو] 
مهتاب

سلام خواهر خوبم
تشکر از حسن نظر شما

1399/04/09 @ 19:06


فرم در حال بارگذاری ...


  سلام! دخترم! ...

#تولیدی

#به_قلم_خودم

#الگوی_دختران

سلام! پرنده خوشبختی من، فرشته آمال و آرزوهایم، بالهای محبتم را زیر قدمهای خوش یمن و با برکتت می گسترانم!
دخترم! با آمدنت بهار را برای بوستان دلم، هدیه آوردی و نهال اندیشه ام را به خوشه های زرین امید و نشاط، زینت بخشیدی.

نور چشمم! با شبنم مژگانم غبار تنهایی و دلتنگی را از آئینه رخسارت برمی گیرم تا طراوت و نشاطی ابدی راکه سرشار از حیائی آمیخته با عزت نفس است، بر سیمای عفیف و نجیبت به ارمغان بنشانم.
دلبندم! در شگفتم و در هاله ای پر از ابهام، مانده ام که، چگونه سیر تاریخی ظلم بر دختران مظلومه را برایت نجوا کنم اما امید و آرزویم:
گاهی حقیقتهای تلخ را باید شنید و دستمایه عبرت نمود. از آن روز که به جرم پسر نبودن! فرزندان خود را در جهالت عمیق خود به نابودی می کشاندند تا، دورانی که دختران خود را چون متاعی تجاری مبادله می کردند و تا امروز که:
جهالت مدرن دنیای جدا شده از اصالت و بندگی، با فریاد خام برابری زن و مرد، دوباره به سرمستی و شهوت طلبی دوران بردگی و اسارت زنان و دختران، از طریق امحا نمودن آنان در انواع و اقسام ایسم ها و ایست ها و مد ها و مدل های شیطان پسند روی آورده، تا بلکه بدین وسیله بتواند:
صفا و شادابی سرشار از حجب و حیای این نسل را به بی وفایی و افسردگی بدل نموده و او را با اصولی ترین نیازهای اولیه خویش که همانا حس و کرامت زن بودن است، جدا سازد و هر روز بنوعی او را سرگرم برنامه های ابتذال و انحراف خویش نموده و هویت و شرف خدایی را از ذات او بستاند، و او را در هدف از خلقت خویش دچار تردید و پریشانی کند.
دختر عزیزم!
اما لازم است روی دیگر سکه فرهنگ تاریخ زنان را نیز نظاره کنی بلکه، با این نگرش بتوانی مسیر خوشبختی و شادکامی را طی کنی و به فرجامی زیبا و دلنشین دست یابی
نور چشمانم! ریحانه هستی ام!
دختران از روزی به اوج عظمت و افتخار حقیقی خویش نائل آمدند که، قرآن صامت به لسان گویای قرآن ناطق یعنی حضرت ختمی مرتبت (صلوات الله علیه)، به مرحله اجرا در آمد و اولین عامل آن یعنی رحمة للعالمین بر دستان دردانه خود ام ابیها بوسه زد و تکریم او را هم رتبه احترام به خود نامید و میراث امامت را از دامان پاک یگانه دخترش، فاطمه زهرا (سلام الله علیها) به ارث گذاشت.
نور دیده ام :
دختر آنجا معنا و ارزش واقعی خود را باز یافت که با ظهور اسلام و نزول آیه های نورانی ستر و حجاب ، عظمت خود را در پوشش و اخفا از دیده های بیگانگان و نامحرمان یافت و اوج اقتدار و عظمت و توفیق خدمت فی سبیل الله را در حفظ این هدیه مبارک الهی دانست و آنگاه بود که برای اولین و آخرین بار تعریف درستی از مقام و شخصیت زن مسلمان ارائه شد تا آنجا که:
سالها پس از ظهور اسلام، دختری از نسل امامت، به تبعیت از مولای خود، رفاه و آرامش و راحت طلبی را رها می کند و به دنبال برادر و امام خویش، روز ها و شبها، تحمل خار مغیلان و سرما و گرمای سوزان را به جان می خرد، و با وقار و رفتار فاطمه گونه اش، معصومانه و با بصیرت به جذب دلها و ترویج معارف قرآنی می پردازد و آنچنان بزرگی و ابهت و عظمت دینی را با هیبت و نجابت و شرافت زنانگی در هم می آمیزد که پس از دختر پیامبر خدا، او تنها بانوئی است که در مقام بزرگی اش، از قول امامان معصوم زیارت خاصه نقل می شود و روضه مطهرش بابی از ابواب بهشت می گردد، و عالمان جلیل القدر و مردان خدا برای رسیدن به مقامات عالیه باید پابوس آستان این معصومه عالمه و این کریمه فاضله باشند!
دختر عزیزم! به آنچه گفتم بیندیش و در باره آن تامل کن و سپس آگاهانه راه و مسیر زندگیت را رقم بزن.
نور چشمانم!
این نوید را به تو می دهم که:
هر روز روز دختر است اگر مومن و ملتزم به آرمانهای امید بخش و انسان ساز دین مبین اسلام عزیز باشی!
پس:
قدر خودت را بدان و راهی برگزین که خیر و سعادت دنیا و آخرت در آن باشد.

موضوعات: بدون موضوع
 [ 04:38:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت
آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(2)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
2 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)
نظر از: Alma [عضو] 
5 stars

احسنت عالی بود لذت بردم.

1399/04/03 @ 18:13
پاسخ از: مهتاب [عضو] 
مهتاب

سلام به آلمای عزیز و با معرفت
سپاس از ابراز محبت شما

1399/04/09 @ 19:07
نظر از: **ساریه** [عضو] 
5 stars

پندنامه بسیاردلنشینی بود سپاس
عیدبرشما مبارک

1399/04/03 @ 16:52
پاسخ از: مهتاب [عضو] 
مهتاب

سلام عزیزم
لطف دارید شما
عید بزرگ ولادت امام رئوف و دهه کرامت بر شما دوست بزرگوار گرامی و مبارک باد
انشاءالله در کمال عافیت زیارت آن امام عزیز نصیبتان گردد

1399/04/09 @ 19:10


فرم در حال بارگذاری ...


  جادوی فمنیسم ...

#تولیدی

#به_قلم_خودم

#فمنیسم_یا_مرد_سالاری_مدرن

به اسم حقوق زن، این برترین مخلوق آفرینش را از تمام حقوق حقه خویش حتی مادری و طعم شیرین زندگی محروم کردند و زن را چون عروسکی بی اراده در خدمت هوی و هوس خود، آن هم به نام آزادی درآوردند. غافل از آنکه این مانکن متحرک نه امنیت دارد نه آزادی چرا؟

چون مرد غربی می گوید: امروز با این ساز من کوک بشو و فردا با آن طراحی من در جامعه حاضر باش! الگوی اروپایی و غربگرا می گوید:

برای پیاده کردن مدل ما، تو حق ازدواج و انتخاب نداری!؟ شریک زندگیت باید مطابق میل ما باشد. فرزند آوری ممنوع! مدل و سبک زندگیت را باید از ما بگیری تا ما حسابی از تبلیغ جسم و جنس تو لذت ببریم و آن گاه نام آن را می گذارند:

تساوی حقوق زن و مرد!؟
این چه تساوی است که زن باید فدای میل و هوس مرد شود؟ چه آزادی است که زن اسیر محتوم درخواست های نامحدود و غیر عقلانی و غیر شرعی مرد بیگانه است؟

ننگ بر این فمنیسم و مرگ بر این شعار و تظاهر به دفاع از حقوق زنان

چرا نمی گذارند زنان جامعه اسلامی، مادری را تجربه کنند و خانم خانه و زندگی خود باشند؟!
شاید فقط یک دلیلش این باشد که:
زن اسیر و ذلیل و برنامه پذیر باشد، چون وقتی به جای همسر و فرزند گزینی، روی به دوستی و رفاقت با سگ و عروسک و…آورد، دیگر اندیشه ای در مقابل او برای تبادل افکار وجود ندارد و زن تبدیل به موجودی منفعل و بدون هویت شده که بدون چون و چرا امر و نهی های اربابان خود را می پذیرد.

شاید بپرسید چه ارتباطی بین قضیه انفعالی شدن و مادری یک زن وجود دارد؟

واضح است که فرزند آوری علاوه بر آنکه موجب تسکین روحی و نشاط و آرامش قلبی او می شود، در شرایط گوناگون زندگی این مادر است که برای تربیت فرزند و نور چشم خویش، از لذات پست دنیوی بگذرد و در مواقع لزوم، با ایثار و گذشت، جان و روح پاک و بی آلایش دلبند خود را از امواج خطرهای جسمی و روحی حفظ نماید. چنین شخصی و با اینگونه صفات هرگز مادری بی عرضه و گوش به زنگ نامردان بی غیرت و حرمت شکن نخواهد بود البته، شاید استثنائاتی وجود داشته باشد اما، قابل تعمیم به همه همسران شایسته و مادران نمونه نخواهد بود.
یک زن آنگاه که دست محبت و تعلق خود را به قلب مردی با اصالت، گره می زند هرگز، دوست داشتن را، گدایی نمی کند و به هر هرزه ای تن نمی سپارد.
خداوند مقام زن را با آفرینش گوهری پاک به نام فاطمه به نمایش گذاشته است تا هر زنی جایگاه و منزلت حقیقی خود را ببیند و انتخاب کند البته آزادانه و در امنیت کامل.

موضوعات: بدون موضوع
 [ 04:24:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت
آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(1)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
1 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)
نظر از: **ساریه** [عضو] 
5 stars

احسنت برشما قلم بسیارخوبی دارید خوشحال میشم به وبلاگم سربزنید
https://sariye.kowsarblog.ir/

1399/04/03 @ 16:54
پاسخ از: مهتاب [عضو] 
مهتاب

سلام بانو
سپاس از نظر لطف شما
چشم حتما
سعادتی است برای ما استفاده نمودن از معلومات دوستان عزیز

1399/04/09 @ 19:08


فرم در حال بارگذاری ...