روزی مردی در بازار نزد سقراط آمد و شروع به پرتاب توهین ها به سوی او کرد.
او سقراط را زشت بی ارزش و فریبکار خواند. جمعیتی گرد آمدند تا ببینند فیلسوف مشهور چه پاسخی خواهد داد.
سقراط خاموش ایستاد.
وقتی مرد از گفتن بازماند سقراط از او پرسید:
اگر کسی هدیه ای به تو بدهد و تو آن را نپذیری آن هدیه مال چه کسی می ماند؟
مرد پاسخ داد مال کسی که آن را عرضه کرده
سقراط گفت: دقیقاً پس من نیز هدیهی خشم تو را نمیپذیرم.
و آنگاه دور شد در حالی که جمعیت مبهوت مانده بود.
هر توهینی لازم نیست بار دوش تو شود. میتوانی همانجا بگذاری اش همانجا که پرتاب شد.
#حکایت