نخلستان
نخلستان ، نماد ایستادگی و مقاومت







تیر 1403
شنبه یکشنبه دوشنبه سه شنبه چهارشنبه پنج شنبه جمعه
 << <   > >>
            1
2 3 4 5 6 7 8
9 10 11 12 13 14 15
16 17 18 19 20 21 22
23 24 25 26 27 28 29
30 31          





گمنام یعنی کسی که حتی دنیا را به اندازه یک نام هم نمی خواهد



جستجو







موتور جستجوی امین





تیر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
            1
2 3 4 5 6 7 8
9 10 11 12 13 14 15
16 17 18 19 20 21 22
23 24 25 26 27 28 29
30 31          



تیر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
            1
2 3 4 5 6 7 8
9 10 11 12 13 14 15
16 17 18 19 20 21 22
23 24 25 26 27 28 29
30 31          



پلاگین


تقویم جلالی جهرم




 
  سر نخ بی‌حجابی‌های خیابان‌های تهران کجاست؟! ...

انتشار اسناد و جزئیات ماموریت هتک حرمت و اباحه‌گری سازمان‌یافتۀ رویا حشمتی از خارج از کشور در ازای دریافت اضافه‌کار 

🔹طی روزهای گذشته اخبار مرتبط با ادعاهای فردی با نام رویا حشمتی در برخی رسانه‌های معاند و فضای مجازی منتشر شده‌است.

🔹رویا حشمتی خانم جوانی است که با انتشار پستی در فیسبوک توجه‌ برخی رسانه های معاند را به خود جلب کرد و سپس با قراردادن عکس آرشیوی که از گوگل دانلود شده بود سعی کرد ترحم و توجه افراد را به خود جلب کند.

🔹روز گذشته مرکز رسانه قوه‌قضائیه با انتشار گزارشی از وضعیت پرونده این فرد که حکم قانونی در موردش اجرا شده است، ادعاهای کذب او و وکیلش را برملا کرد.

🔹بررسی‌های بیشتر این پرونده حاوی نکات جدید و قابل تاملی در این خصوص است. اسناد موجود در پرونده این خانم حاکی از این است که وی در مقطعی از طریق ارتباط گرفتن با یک جریان سازمان یافته در خارج از کشور و دریافت مبالغی، در ساعات مشخص در مکان‌های پر رفت‌وآمد شهر تهران و با‌ وضعیت پوشش بسیار زننده به ترویج اباحه‌‌گری پرداخته که پس از بازداشت و انجام بازجویی و تحقیقات قضایی موضوع فوق مبنی بر اقدام سازمان‌یافته در قبال دریافت مبالغی از خارج از کشور اثبات می‌شود.

اما ماجرای سازمان‌یافته‌بودن تحرکات و اقدامات رویا حشمتی چیست؟

🔸بررسی‌ها نشان می‌دهد مدتی بوده که خانمی با وضعیت زننده و‌ پوششی نامتعارف در برخی معابر پرتردد شهر  تهران حاضر می‌شده است.

🔸با شناسایی و بازداشت فرد یادشده تحقیقات از وی آغاز و در وسایل الکترونیکی او اسناد قابل تاملی به دست می‌آید. در تحقیقات اولیه از این خانم مشخص می‌شود او کارمند یک شرکت مستقر در آمریکاست که به صورت دورکار با آن‌ها همکاری کرده و برای آنها پروژه‌های ویژه را انجام می‌دهد.

🔸با توجه به وضعیت خانم رویا حشمتی و انتشار تصاویر متعددی از او در فضای مجازی و گزارش‌های ضابط، مقام قضایی در وسایل الکترونیکی او به گروه مهمی برخورد می‌کند.

🔸در این گروه که متعلق به شرکت خارجی و مستقر در آمریکا بوده است افراد پروژه‌بگیر در کنار انجام پروژۀ کاری یک ماموریت ویژه هم داشته‌اند و آن حضور در معابر پرتردد شهر با استاندارد و شرایط تعریف‌شده از سوی رئیس شرکت بوده است.

🔸در ماموریت تعریف‌شده از سوی رئیس شرکت آمریکایی که به زبان فارسی با افراد در ایران صحبت می‌کرده این‌گونه آمده بود که خانم‌ها به شرط اینکه با مسئولیت خود بدون حجاب و با وضعیت تعریف‌شده از سوی رئیس شرکت در سطح شهر حاضر شوند و از حضور خود مستنداتی در قالب فیلم و عکس ارسال کنند ۳ روز اضافه‌کار دریافت می‌کنند.

🔸رویا حشمتی پس از هر بار انجام ماموریت واگذارشده  در گروه متعلق به شرکت در فضای مجازی حاضرشده و ضمن ارسال مستندات برای کارفرمای آمریکایی از اقداماتش که با آگاهی کامل و به دفعات متعدد در معابر مختلف شهر تهران انجام می‌شده صحبت کرده و گزارش داده است. او سپس عکس‌ها و فیلم‌های ارسال شده را در شبکه‌های اجتماعی به اشتراک گذاشته است.

🔸رویا حشمتی و هم تیمی‌هایش در اقدامات سازمان‌یافته و ماموریت خود صرفا به داشتن پوشش زننده اکتفا نکرده و در مقاطع مختلفی مثل ماه رمضان، اقداماتی همچون روزه‌خواری در ملاعام را هم در دستور کار داشتند.

موضوعات: بدون موضوع
[دوشنبه 1402-10-18] [ 04:01:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...


  شهادت اتفاقی نیست! ...

🔸 ده سال بیشتر نداشت که پدرش را از دست داد و داغ یتیمی را چشید؛ آخرین فرزند خانواده و تک‌پسر بود؛ از همان موقع مردی بود برای خودش و دربست در خدمت مادرش بود؛

✅ مهمترین شرط ازدواجش این بود که دختری که قرار است با او ازدواج کند بپذیرد مادرش هم باید با آنها زندگی کند.

✅ انقلابی بود و عاشق امامین انقلاب.

در فضای دروس طلبگی هم از طلاب بسیار درسخوان و با همت بود؛ عاشق طلبگی بود و شدیدا اهل رعایت مسائل اخلاقی.

مطالعات جنبی در فضای شهدا و شهادت هم زیاد داشت.

🔺 بسیار با شهید مدافع حرم، مصطفی صدرزاده عجین بود و انس داشت؛ برای همین خیلی پیگیر کتب و شرح حال این شهید بود. 

🔻 کار فرهنگی یکی از مساجد را به عهده گرفت و با وسع محدودی که در اختیار داشت، قفسه کتابخانه‌ای برای این کار در مسجد قرار داد. کتابخانه‌ای که بوی شهدا از آن استشمام می‌شد.

♨️ همین عید غدیر عروسی‌اش بود و دختری در راه داشتند به نام #زینب…

💠 و دیروز علیرضا سبک‌بال همچون الگوی شهیدش مصطفی صدرزاده پر کشید تا ملاقات خدا؛ میهمان حضرت زهرا شد در روز ولادت حضرتش در جوار مرقد پرنور حاج قاسم سلیمانی…

به فاتحه و صلواتی یاد کنیم از این شهید جوان روحانی ۲۴ ساله…

#شهدای_روحانیت

#جنایت_کرمان

#شهید_محمدی_پور

موضوعات: بدون موضوع
 [ 02:12:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...


  چرا ایران جواب ترورهای صهیونیست‌ها را نمی‌دهد؟ ...

میدونید مشکل اصلی کجاست؟

اینجاست که بعضیا تصور میکنن بعد از ترور و شهادت سید رضی حالا یک هیچ به نفع اسراییل شده!
نه داداشم نه برادرم اینطور نیست!

ترور شهید سید رضی، پاسخ ذلیلانه و بزدلانه اسراییل به ضربات کوبنده ایران بوده!
بله درست شنیدید ایران!
حالا بیاید بشماریم ببینیم چه ضربات کوبنده ای رو به اسراییل وارد کردیم!

1_حدود یک میلیون نفر از اسراییل فرار کردن
2_ورود یهودی جدید به اسراییل به حد صفر رسیده
3_بیش از 3 هزار نفر به درک رفتن و بالای 20 هزار نفرشون مجروح و معلول شدن
4_دولت نتانیاهو در آستانه سرنگونی و سقوط قرار گرفته
5_دادگاهها در حال تدارک برای محاکمه شخص نتانیاهو قرار دارن.
6_فعالیت بنادر اسراییل بطور مطلق نابود شده و حتی بعد از اتمام جنگ هم هیچ وضعیت اقتصادی پایدار و مطمئنی براش قابل تصور نیست.
7_تعداد زیادی از کارخانجات اسراییل به دلیل نرسیدن مواد اولیه و اعزام کارگرانشون به نیروی ذخیره ارتش به حالت نیمه تعطیل درآمده
8_صدها تانک و نفربر و بولدوزر و ادوات نظامیشون منهدم شده
9_امنیت مردم اسراییل در سراسر دنیا به خطر افتاده و بعضا با هویت جعلی تردد میکنن
10_نفرت جهانی برعلیه اسراییل غاصب به اوج خودش رسیده و بیداری جهانی برای غاصب بودن و جنایتکار بودن اسراییل شکل تازه ای گرفته
11_صلح ابراهیم بین اعراب و اسراییل با شکست مواجه شده
12_پروژه جایگزینی مسیر ترانزیت و کریدور جدید منتفی شده
13_کشتی های اسراییلی امنیت تردد در آبراهه ها رو از دست دادن
14_دهها میلیارد ضرر تحمیل شده به رژیم صهیونیستی!
رسیدن به مرز ورشکستگی شرکتهای حامی این رژیم بعد از تحریم شدن این برندها توسط مردم جهان
و چندین مورد دیگه …

حالا یک سوال میپرسم
اگر ایران و اقدامات ایران نبود این اتفاقات که از طرف انصارالله و حماس و گروههای مقاومت رقم خورده، میسر میشد؟

حتما باید این موشکها از مختصات جغرافیایی داخل خاک ایران شلیک بشه تا بگیم ایران زده وگرنه قبول نیست؟

کسانی که ایران رو متهم به بزدلی میکنن یا مطلع نیستن که بهتره سکوت کنن!
یا اطلاع دارن اما قصد دارن از طریق فشار افکار عمومی مسولین ارشد نظامی ایران رو تحریک به بروز رفتار هیجانی و پوپولیستی کنن که قطعا خیانت به کل محور مقاومت هست!
رفتار اینها مثل رفتارهمونهایی هست که در زمان حمله ائتلاف آمریکایی به صدام، فشار می آوردن که ما هم باید به مواضع آمریکایی ها حمله کنیم رهبری معظم مخالفت کردند اما می بینید که امروز عراق در دسترس ماست.
دوستان اگر نگران پاسخگویی روز قیامت هستید خداوند این مشکل رو حل کرده!
تبعیت از ولی فقیه
نه یک قدم عقب تر و نه یک قدم جلوتر!

نه مثل بعضی مسئولین ترسو و بی اطلاع از اقتدار نظامی کشور، زودتر از ایشون حرف میزنن و کشور رو منع می کنند از دخالت در فلسطین و نه مثل برخی دیگه که دم از حمله و ورود تمام عیار ایران و همه محورهای مقاومت به عرصه درگیری غزه رو میزنن!
ولی فقیه همونیه که در میان آتش فتنه های منطقه ای، ایران رو تبدیل به یک‌جزیره امن در منطقه کرده!
در این فتنه هم پشت سر ولی فقیه حرکت کنید تا در امان بمونید و مطمئن باشید مسئولیت دیگه ای نداریم.

زهرا حسن‌پور

موضوعات: بدون موضوع
 [ 01:40:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...


  آخرین اتاق! ...

​روایت از کرمان!

روایت از یک شهر مقاوم؛

زن از ماشین پیاده شد. جمعیت را کنار زدو  هراسان به سمت نگهبانی بیمارستان دوید. چادرش روی شانه‌هایش افتاده بود. تارهای نامرتب و پریشان موهایش از لابه‌لای روسری روی گونه‌اش ریخته بود. لب‌هایش از ترس سفید شده بود. به نگهبان که رسید پاهایش دیگر جان نداشت. دستش را روی شیشه نگهبانی تکیه داد و هراسان گفت محسن ابراهیمی “گفتن آوردنش اینجا، زنده‌ست؟” و بعد طوری که انگار خودش تحمل شنیدن جواب همچین سوالی را ندارد، سرش را گذاشت روی شیشه و به زور بدن بی‌جانش را نگه داشت.

نگهبان همان‌طورکه سریع داشت دفتر اسامی را نگاه می‌کرد گفت: “پسرته خواهر؟” و زن بدون اینکه صدایش نای بیرون آمدن داشته باشد جواب داد: “تو رو امام زمان نگو مُرده” نگهبان صفحه را ورق زد و گفت: “خواهرم آروم باش توکلت به خدا باشه، اسمش تو لیست من نیست، برو توی اورژانس و بگرد، ببین پیداش می‌کنی؟”

زن بعد از کلی التماس از گیت نگهبانی رد شد و به اورژانس رسید. ناله و فریاد بابوی خون درهم آمیخته شده بود راهروی اورژانس پر بود از مجروحان و مصدومان که بعضی‌هاشان از هوش رفته بودند. اولی محسن نبود، دومی هم که پرستار داشت سرش را باندپیچی میکرد جوانی سی و چند ساله بود انگار، نه محسن شانزده ساله‌ی او. سومی هم بدن بی‌جانی بود که بر پارچه‌ی رویش نوشته بودند: سردخانه! چشمش که به این کلمه افتاد، ناگهان پایش از یاری کردن ایستاد.کف زمین اورژانس نشست و به پایین روپوش پرستاری که به‌سرعت داشت از کنارش می‌گذشت چنگ انداخت و گفت: “خانوم محسن ابراهیمی یه جوون شونزده ساله با موهای فرفری سیاه این‌جا نیاوردن؟” پرستار به سِرُم توی دستش اشاره کرد و گفت: “من کار دارم، خانم جون پاشو این‌جا آلوده‌ست، پاشو بشین روی صندلی باید از پذیرش بپرسی یا خودت یکی‌یکی اتاق ها رو نگاه کنی.”

زن هر چه توان داشت روی هم گذاشت برای ایستادن. شروع کرد به گشتن تمام اتاق‌ها، اتاق اول، اتاق دوم، اتاق سوم … چپ، راست و هر چه بیشتر به انتهای سالن نزدیک می‌شد دلش بیشتر راضی می‌شد که محسن را هر قدر مجروح و زخمی در همین اتاق‌ها بیابد.

آخرین اتاق، آخرین امیدِ او بود و بعد از آن دیگر باید برای شناساییِ محسن به سردخانه می‌رفت. زیر لب زمزمه کرد یا فاطمه زهرا تو را به آبروی حاج قاسم قَسَم و بعد به سراغ تختِ آخرِ اتاقِ آخر رفت. زنی سال‌خورده و زخمی روی آن خوابیده بود و ناله می‌کرد.

جهان روی سرش آوار شد. یادش آمد که صبح  محسن را بخاطر به هم ریختگی اتاقش کلی دعوا کرده بود. صورت زیبای محسن جلوی چشمش آمد که با خنده گفته بود: “مراسم حاج قاسم که تموم شه، سرمون خلوت میشه میام خونه، کامل اتاقمو تروتمیز می‌کنم”

در دلش تمام دعاهایی که برای عاقبت به خیری محسن کرده بود، مرور کرد. سرش گیج رفت، چشم‌هایش تار شد: “خدایا من تحمل این غم و دوری بزرگ رو ندارم.”

بی‌رمق با لب‌هایی لرزان از زنی پرسید: “سردخانه کجاست؟” و قبل از آن‌که جمله‌اش تمام شود پرستاری که داشت از اتاق CPR بیرون می‌آمد بلند فریاد زد: “پسر نوجوونه برگشت. دکتر میگه منتقل شه ICU”

از لابه‌لای درِ باز شده‌ی اتاق و رفت‌وآمد دکترها و پرستاران موهایِ مشکیِ محسن را دید و فرفری گیسویی را که تمام حالاتش را حفظ بود. جلوتر رفت دلِ از دست رفته‌اش را لای آن موها دوباره یافت و با صدای بوق مانیتوری که داشت حیات محسن را نشان می‌داد آرام گرفت …

روایت از فاطمه مهرابی

موضوعات: بدون موضوع
[یکشنبه 1402-10-17] [ 10:38:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...


  اثرات منفی تک فرزندی ...

😩 حسرت یک دعوای ساده خواهر و برادری!

🚨گاهی ما هم قدر حضور خواهر و برادرمان را نمی‌دانیم.

🔹در اتاق را باز کرد، چراغ را خاموش کرد، در را باز گذاشت و الفرار!

🔸این چند جمله از یک کمدی در زندگی با برادر است. زیاد است از این صحنه های خنده دار و حتی اعصاب خورد کن! مثلا در یخچال را بازکنی و سهم پیتزای یخ کرده‌ات را کش رفته باشد یا بخواهی روی صندلی بنشینی و صندلی را بردارد. حتی جنگ های بی پایان با خواهر و برادر هم از نبودنش و سکوت بدون چالش در خانه بهتر است. خیلی وقت ها فرد در کودکی متوجه ای تنهایی نمی شود اما وقتی پا به نوجوانی و جوانی می گذارد تازه دلش می‌خواهد یکی از جنس خانواده را در کنار خودش داشت. گرچه که برعکس هم هست. گاهی ما هم قدر حضور خواهر و برادرمان را نمی دانیم😢

#فرزندآوری

#تربیت_فرزند 

زهرا قربانی

موضوعات: بدون موضوع
 [ 07:00:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...